آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۱۴

چکیده

نسبت معناداری میان معنویت و فلسفه قابل تصور است و این مقاله عهده دار تحلیل این پرسش است که چه معنا و بنیادی برای «معنویت فلسفی» در مقام نسبت سنجی فلسفه و معنویت، در اندیشه ملاصدرا وجود دارد؟ بدین سان، در مقام ارائه پاسخ به شیوه مطالعه کتابخانه ای و روش تحلیلی و به فراخور تطبیقی نشان می دهیم که نقطه اتکاء این نسبت را می توان در اندیشه «اعتلای وجودی» تحلیل کرد. از آن رو که معنویت را می توان به کوشش برای فهم و اعمال هر امری دانست که به بهبود کیفیت روحی و ارتقای زندگی انسانی رهنمون می سازد؛ لاجرم، فلسفه ملاصدرا حداقل در سه موضع مبنایی بر معنویت تأثیر گذاشته و ذیل آن می توان درباره معنویت فلسفی به تأمل پرداخت: نخست، خودشناسی؛ چرا که فرد بر بنیاد آن، خودسازی خویش را در سلوکی که انتخاب کرده، سامان می دهد. در واقع، اعتلای وجودی که طریقی برای خودسازی است، مستلزم کوشش آدمی برای خودشناسی است. دوم، حکمتِ معنویتِ نظری؛ چرا که فرد در این فرایند می کوشد با تقرب به حقیقت نامحدود، وجود خویش را معنا بخشد. چنانکه این تقرب به معنای فعلیت بخشی استعدادهای نامحدود انسانی نیز قلمداد می شود و در نهایت، حکمتِ معنویتِ عملی؛ چرا که آگاهی به مراتب اعلای هستی مترتب بر تحولات وجودی است که در شخص بسته به کردار و کنش اختیاری در خویشتن محقق می سازد.

تبلیغات