مطالب مرتبط با کلیدواژه

کارناپ


۱.

پوزیتیویسم منطقی و تجربه گرایی از دید فریدمن

کلیدواژه‌ها: تحلیلی و ترکیبی فریدمن تجربه گرایی پوزیتیویسم منطقی کارناپ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۳۱ تعداد دانلود : ۱۶۹۴
پوزیتیویسم منطقی یکی از مکاتب فکری تأثیرگذار در اندیشه های مغرب زمین در قرن بیستم بوده است و عقیده بر این است که ریشه در تجربه گرایی سنتی دارد، اما در سال های اخیر دربارة آرای پوزیتیویست ها آثاری منتشر شده که حاکی از این واقعیت است که پوزیتیویسم منطقی با تجربه گرایی سنتی بسی متفاوت است. تحقیق حاضر به معرفی و بررسی یکی از تفاسیر جدید دربارة پوزیتیویسم منطقی می پردازد. کتاب بازنگری در پوزیتیویسم منطقی اثر مایکل فریدمن، اثری است که نویسنده در آن به معرفی و ارائة تفسیر جدیدی از پوزیتیویسم منطقی می پردازد. پوزیتیویسم منطقی طبق نظر فریدمن، به جای قبول قرائتی تجربی از علم، ضرورت اصول پیشینی غیر تجربی را می پذیرد و آن ها را «اصول نسبی شدة پیشینی» می نامد. او معتقد است برخی از پوزیتیویست های منطقی شیوة خاص خود را برای بیان اصول و مبانی خود داشته اند که بسی متفاوت با تجربه گرایی سنتی بوده است.
۲.

ارزیابی گذار کارناپ از رویکرد ساختار نحوی به سمانتیک به منزلة تلاشی برای ترمیم تجربه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تجربه گرایی منطقی کارناپ رویکرد ساختار نحوی رویکرد سمانتیکی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲۶ تعداد دانلود : ۷۱۹
در آغاز قرن بیستم، فلسفة تجربه گرایانه، در مقام یک مکتب فلسفی تثبیت شده، با انتقاداتی مواجه شد، چنان که ارائة صورت بندی دقیق و عاری از مشکلات معمول برای ترمیم این مکتب ضروری می نمود. یکی از گام های بلند در راه ارائة شالوده ای متقن برای فلسفة تجربه گرایانه، پیشنهاد رویکرد مبتنی بر ساختار نحوی، در کتاب ساختار نحوی زبان (1934) کارناپ بود. اما این رویکرد از عهدة پاسخ گویی به ایرادات وارده برنیامد، چنان که کارناپ از آغاز دهة چهل به ارائة رویکردی نو، با عنوان رویکرد معناشناسانه همت گمارد. هرچند هر دو رویکرد ارائه شده توسط کارناپ، یعنی رویکردهای ساختار نحوی و معناشناسانه، از نقاط اوج فلسفة معاصر به حساب می آیند، کارناپ نهایتاً نمی تواند نسخة غیر قابل انتقاد و منسجمی از تجربه گرایی ارائه کند. با این حال در پایان مقاله نشان خواهیم داد که نواقص باقی مانده (پس از اعمال رویکرد معناشناسانه) باعث نابودی فلسفة تجربه گرایی نمی شوند
۳.

گنگ بودن ارجاع و تعهد هستی شناختی در فلسفه کواین(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کارناپ کواین هستی شناسی تعهد هستی شناختی گنگ بودن ارجاع

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۷ تعداد دانلود : ۲۳۴
در این مقاله به رابطه کل گرایی کواین و مسائل هستی شناختی پرداخته می شود. مسئله این است که تجربه گرایی در مقابل هویات مشاهده ناپذیر علمی چه موضعی می توان اتخاذ کند. در ابتدا نقد کواین به راه حل کارناپ، یعنی جدا کردن پرسش های خارج از نظریه از پرسش های درونی نظریه بیان می شود. سپس مفهومِ تعهد هستی شناختیِ کواین بیان می شود که بیان می کند امکان مرزکشی قاطع میان پرسش های بیرونی و درونی وجود ندارد، زیرا تمایز پیشین کارناپ میان صدق های تحلیلی و ترکیبی به لحاظ معرفت شناختی قابل دفاع نیست. در ادامه با بیان تز «گنگ بودن ارجاع» و «معرفت شناسی طبیعی شده» نشان می دهیم که به ظاهر تعارضی میان آراء کواین وجود دارد. در نهایت نتیجه می گیریم حتی با پذیرش عدم تعارض، باز هم دفاع کواین از واقع گرایی از نقد مصون نیست.
۴.

مطالعه تطبیقی مبانی معرفت شناختی نقد متافیزیک در آراء فلسفی کانت و کارناپ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روش شناسی معرفت شناسی علم مدرن احکام تحلیلی احکام پسینی متافیزیک فلسفه تحلیلی کانت کارناپ

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۱۶
متافیزیک در تاریخ فلسفه پیشینه ای دیرینه دارد. هرچند که به قدمت خود فلسفه نمی رسد، همواره بخشی اساسی از نظام های فلسفی بوده و به عنوان فلسفه اولی، یعنی برترین بخش دانش عقلی، شناخته شده است. گاه نیز متافیزیک مترادف با فلسفه در نظر گرفته شده و به بررسی مسائل بنیادین، جوهر و واقعیت امور یا همان هستی محض پرداخته است. با این حال، در نتیجه تحولات فکری، متافیزیک با انتقادهای جدی و حتی انکار مواجه شده است. ایمانوئل کانت و رودلف کارناپ، دو فیلسوف برجسته از دو جریان اصلی فلسفی، دیدگاه های انتقادی ای نسبت به متافیزیک اتخاذ کردند که تحولات عمیقی در این حوزه پدید آورد. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و تمایز میان گزاره های تحلیلی/تألیفی و مفاهیم پیشینی/پسینی، امکان پذیری متافیزیک را مورد بررسی قرار داد. در مقابل، کارناپ، از چهره های شاخص حلقه وین، با ارائه نظریاتی درباره احکام تحلیلی/تألیفی و نسبت آن ها با تجربه، نظامی معرفت شناختی بنا کرد که گزاره های متافیزیکی را بی معنا تلقی می کرد .این مقاله به دنبال پاسخ به پرسش های زیر است: کدام جنبه از فلسفه کانت موجب احیای فلسفه و تأثیر بر کارناپ و پوزیتیویسم منطقی حلقه وین شده است؟ نقد و تبیین کانت از متافیزیک چگونه بوده است؟فلسفه عقل گرای کانت چه تأثیری بر تجربه گرایی پوزیتیویست های منطقی داشته است؟ مقایسه دیدگاه های این دو فیلسوف نشان می دهد که کارناپ از فلسفه کانت الهام گرفته است. با این حال، تفاوتی بنیادین میان آن ها وجود دارد: کانت تلاش کرد متافیزیک را از چارچوب سنتی آن رها کرده و به شکلی علمی و استوار بازتعریف کند؛ درحالی که کارناپ، با تأکید بر تجربه گرایی و انکار ارزش متافیزیک، در پی حذف آن و علمی کردن معرفت بشری بود.