تحلیل تقابل طریقت و شریعت در گفتمان شناسیِ انتقادی اسرارالتوحید ابوسعید بر اساس نظریه «تبیینِ» نورمن فرکلاف، با تکیه بر هژمونی قدرت و کرامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که روش تحلیلِ گفتمانِ متنهای تاریخی وادبی می تواند منجر به هویت یابیِ اثرگردد، لذا این مقوله را می توان، حاصل ظهور نظریه های پساساخت گرایانه و پسامدرنیته دردهه 60 و70 میلادی درنقد نابسامانی ها و ناخشنودی های انسان مدرن دانست. تحلیل گفتمان انتقادی، روابط بین زبان، قدرت وایدئولوژی است که فرکلاف آنرا درسه سطح «توصیف، تفسیر، تبیین» مورد پژوهش قرار می دهد. در آن زمان سه مرکز مهم قدرت وجود داشت که عبارت بودند از:1.حکومت(قدرت رسمی و حاکمان غزنین)، .فقهای معروف عصر (اهل شریعت)، 3.صوفیان یا مشایخ(اهل طریقت). این سه قدرت هرکدام درتقابل با دیگری سعی بر قدرت نمایی داشتند. اهل شریعت باتکیه بر کتاب و سنت و با ابزار عقلی و با زبان ارجاعی به تقابل می پردازد واهل طریقت با تکیه بر کشف و شهود با ابزار انقطاع امور دنیوی و با زبان ادبی- ترغیبی. این پرسش مطرح میشود که چه عاملی باعث می شود که در پایان این ماراتن نابرابرقدرت، ابو سعید پیروز میدان می شود. فرکلاف در جمع بندی سطح «تبیینِ» خود، سه پرسش را مطرح می سازد که عبارتند از: «عوامل اجتماعی، ایدئولوژی و تأثیرات»، که مبنای این پژوهش می باشد. در این پژوهش سعی بر آن داریم تا رابطه زبان و قدرت و ایدئولوژی ابوسعید را درسطح مذکورمورد پژوهش قرار دهیم؛ و در پایان به این نتیجه می رسیم که ابوسعید با قدرت کلام برخواسته از ایدئولوژی وکرامت خویش، بردو مرکز اصلی قدرت فائق می گردد. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای به شیوه کیفی کار شده است.