مطالب مرتبط با کلیدواژه

فلسفه زمان


۱.

تبیین تفسیرهای گوناگون از قاعده «المتفرقات في وعاء الزمان، مجتمعات في وعاء الدهر»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۳۰۲ تعداد دانلود : ۲۶۵
قاعده «المتفرقاتُ فی وِعاءِ الزمان، مجتمعاتٌ فی وعاءِ الدَهرِ» یکی از قاعده های پرکاربرد در مباحث فلسفه اسلامی است که در نظام فکری اندیشمندانی چون میرداماد، نقشی اساسی ایفا می نماید. این قاعده تفسیرهای گوناگونی دارد که تاکنون به گونه ای فراگیر درکنار یکدیگر بیان نشده و زمینه برخی مغالطه ها را فراهم نموده است. برای پرهیز از مغالطه های یادشده، پژوهش پیش رو با روش تحلیلی- توصیفی، نخستین بار تفسیرهای گوناگون قاعده، وجوه اشتراک و امتیاز، و برخی کاربردهای آنها را درکنارهم تبیین می نماید. دامنه کاربست این تفاسیر از حوزه الهیات بالمعنی الاخص تا مباحث فلسفه زمان معاصر امتداد دارد.گوناگونی تفسیرهای یادشده نتیجه اختلاف در سه مولفه مهم است: 1. واژه دهر معانی سه گانه ای دارد که با یکدیگر تنها اشتراک لفظی دارند. 2. آن چه در دهر حاضر می شود می تواند شخصِ موجود زمانی، حیثیتی از حیثیات او یا وجود برترِ او باشد. 3. ثباتِ عالم زمان، تنها از افق دید موجودهای ثابت (نازمان مند) تحقق می یابد یا این ثبات وابستگیی به فاعل شناسا ندارد. برپایه مولفه های یادشده، در مجموع، چهار تفسیر از قاعده سامان یافته که عبارتند از: 1. موجودهای پراکنده در ظرف زمان، در ظرف دهر به وجودِ برتر خویش، مجتمع با یکدیگرند. 2. موجودهای پراکنده زمانی همگی در ظرف موجودهای دهری تحقق می یابند. 3. موجودهای متفرق زمانی از جهت ثباتی برخوردارند و از این جهت با موجودهای ثابت مرتبط هستند. 4. شیء متحرک، نسبت به عالم زمان متحرک و نسبت به مبادی عالیه ثابت است.
۲.

متافیزیک و مشاهده: بررسی انتقادی آرای مک لورین و دایک دربابِ رابطه متافیزیک و علم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مشاهده متافیزیک طبیعی شده طبیعی گرایی فلسفه زمان علوم طبیعی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۱
طبیعی گرایی در متامتافیزیک در دهه های اخیر به شکلی نیرومند در مناقشات درباره روش شناسی و نیز موضوع متافیزیک ابراز شده است. یک محور این مناقشات معیارهایی است که لیدی من و راس برای تمییز متافیزیک طبیعی شده ارائه کرده اند. مک لورین و دایک ضمن نقد معیار آن ها پیشنهاد دیگری را ارائه می دهند. در نظر آن ها، نظریه ای متافیزیکی برایِ آنکه طبیعی به شمار رود، باید علی الاصول واجد پیامد مشاهدتی باشد. مک لوید و پارسونز معیار آن ها را، بنابه اعتراضات قدیمی، با معیار تحقیق پذیری پوزیتیویسم منطقی رد کردند. از نظر آن ها، معیار تمییز متافیزیک طبیعی شده نمی تواند بر ارتباط معناشناختی محتوای نظریه و گزاره های مشاهدتی مبتنی باشد. آن ها در پیشنهادشان اشاره ای به نظریه B در فلسفه زمان دارند. در این مقاله ابتدا می کوشم که معیار مک لورین و دایک را برای تحدید متافیزیک طبیعی شده و نیز نقد مک لوید و پارسونز به آن ها و پاسخ مجدد آن ها را توضیح دهم. سپس با تمرکز بر مناقشه نظریه A و نظریه B در فلسفه زمان، نشان می دهم که معیار آن ها دچار مشکلاتی است فراتر از آنچه مک لوید و پارسونز طرح کرده اند. استدلال می کنم که معیار آن ها، اولاً، در خطر دوری بودن قرار دارد و، ثانیاً، نافی امکان طبیعی گرایانه بودنِ مناقشات متافیزیکی است و، نهایتاً، نمی تواند مسئله رابطه نظریه های متافیزیکی و علوم بنیادینِ آینده را حل وفصل کند.