چگونگی پدیداری اندیشه با خوانشی روان شناسانه از دیدگاه اسپریگنز: به سوی یک چهارچوب شناختی کلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۵
121 - 141
حوزههای تخصصی:
نوشتارِ کنونی به بررسیِ این موضوع می پردازد که «یک اندیشه چگونه پدیدار می گردد؟» و با خوانشی روان شناختی از دیدگاهِ اسپریگنز نشان داده می شود که اندیشه، پدیداری «فرآیندی» است و از فرآیندهای دراز هنگامِ اجتماعی (ویژگی های زمانی) و کوتاه هنگامِ روانی می گذرد. فرآیندهای روانی همانا پویش ها و سازوکارهای «شناختی»، «عاطفی» و «انگیزشی» هستند که بسته به چندوچونِ سامانِ زیستی برانگیخته و دگرگون می شوند. این سازوکارها، نقشی سترگ در اندیشه ورزی دارند و از پیش ران های مهمِ آن به شمار می روند. زینسان بی نگریستن به آنها نمی توان به شناختِ درخوری از چگونگیِ شیرازه بستنِ نظریه ها رسید. هرچند اسپریگنز بدین نکته آگاه بود، در بررسیِ چهارگامه خویش چنین نکرد. این هنگامی است که می توان چهار گامِ شناختیِ وی را با سازوکارهای روانی پیوند زد، به گونه ای که گامِ یکم با «ارزیابیِ نخستین و عواطف» و گامِ دوم با فرآیندِ شناختیِ «اسناددهی» پیوند می یابد. گامِ سوم با «انگیزه ها» پیوند می خورد و سرانجام گامِ چهارم به معنای «ارزیابیِ دوم» است. با این پیوندزنی، نوشتار می کوشد چهارچوبِ شناختیِ کلان تری برای واکاویِ نظریه های سیاسی فراپیش نهد.