مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۲۱.
۴۲۲.
۴۲۳.
۴۲۴.
۴۲۵.
۴۲۶.
۴۲۷.
۴۲۸.
۴۲۹.
۴۳۰.
۴۳۱.
۴۳۲.
۴۳۳.
۴۳۴.
۴۳۵.
۴۳۶.
۴۳۷.
۴۳۸.
۴۳۹.
۴۴۰.
چین
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۴۵)
93 - 122
حوزههای تخصصی:
طراحی راهبرد های مبتنی بر «مهار» همواره یکی از ارکان ثابت سیاست خارجی آمریکا از زمان آغاز جنگ سرد بوده است که از سوی دو جناح جمهوری خواه و دموکرات آمریکا مورد پیگیری ویژه قرار گرفته است. هم زمان با آغاز قرن 21 میلادی و در شرایطی که جمهوری خواهان نومحافظه کار در دوران بوش پسر پیوند محکمی بین جنگ و سیاست خارجی به ویژه در آسیا برقرار کردند، دموکرات ها به رهبری باراک اوباما تداوم این مسیر را متناسب با منافع ملی آمریکا ارزیابی نکرده و تغییراتی را در راهبرد ایالات متحده در قاره آسیا به وجود آوردند که سنتز این راهبرد در دوره ترامپ نیز پیگیری شد و در دوران بایدن نیز در حال پیگیری است. این مقاله در چارچوب مفروضات نظریات واقع گرا «ثبات هژمونیک» و «موازنه فراساحلی»، با اتخاذ روش تحلیل پسارویدادی و تحلیل تأثیر روند، درصدد است راهبرد آسیایی سیاست خارجی آمریکا را با تمرکز بر «کواد 2» برای مهار دو کشور ایران و چین ارزیابی کند. این پژوهش با مفروض گرفتن دو کشور ایران و چین به عنوان نماد دو مجموعه هژمونیک در غرب و شرق آسیا می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که ایالات متحده چگونه از نهادسازی های نوین امنیتی در آسیا برای مهار ایران و چین بهره برداری می کند؟ یافته های این پژوهش نشان می دهد که ایالات متحده باوجود آن که در حال کاهش تعهدات ژئوپلیتیکی و بهره گیری از ظرفیت قدرت های منطقه ای برای تداوم نفوذ خود در آسیا است، اما هم چنان بر سیاست مهار رقبای آسیایی از طریق نهادسازی های نوین اقتصادی، سیاسی و امنیتی تأکید دارد و به نظر می رسد مهار چین و ایران مهم ترین اهداف ایالات متحده از ایجاد نهاد کواد باشد.
توسعه اقتصادی چین؛ نقش نخبگان توسعه گرا و چگونگی انطباق با اقتصاد جهانی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی توسعه اقتصادی چین، با تاکید بر نقش نخبگان توسعه گرا و چگونگی انطباق با اقتصاد جهانی است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بوده و نتایج حاکی از آن است که تغییر بینش و درک نخبگان، گذار از اقتصاد برنامه ریزی متمرکز به اقتصاد بازار، وجود دولت اقتدارگرا و اتخاذ سیاست های انطباقی با اقتصاد جهانی، از عوامل مهم اصلاح و توسعه اقتصاد چین و تعامل با نظام بین الملل شده است. دولت در این کشور به خوبی توانسته است بازار را در خدمت اهداف خود درآورد. از مقطع اصلاحات و سیاست درهای باز تاکنون، دولت چین توانسته است با توسل به سازوکارهای اقتصاد بازار و تشویق و توسعه بخش خصوصی، فرایند توسعه اقتصادی را با سرعتی شگفت انگیز به پیش راند و حجم عظیمی از ثروت را ایجاد کند. از مقطع اصلاحات و سیاست درهای باز تاکنون حزب کمونیست چین توانسته است با انتقال مرکز ثقل مشروعیت خود از ایدئولوژی و پوپولیسم به توسعه اقتصادی، بحران مشروعیت را حل کند.
بنیان اقتصاد سیاسی توافق همکاری جامع استراتژیک ایران و چین؛ گسترش قلمروهای ملی و منطقه ای موثر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
167 - 197
حوزههای تخصصی:
واقعیت های مرتبط با ساخت سیاسی و فضایی قدرت در ایران و واقعیت های ژئوپلیتیکی حاکم بر نظام بین الملل سبب همگرایی ایران و چین شده است. باتوجه به اهمیت استراتژیک برنامه ی جامع همکاری ۲۵ساله ی ایران و چین، این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی کوشیده است تا مبادی اقتصاد سیاسی این توافق نامه را بررسی و عوامل تأثیرگذار بر همگرایی دو کشور و انعقاد آن را شناسایی نماید. نتایج نشان می دهد دولت چین با رویکرد نئومرکانتیلیستی، جهت رفع تنگناهای پیشروی اقتصاد صادرات محور خود و امنیت بخشی به منابع انرژی وارداتی به دنبال گسترش نفوذ در مناطق استراتژیک جهان مثل خلیج فارس است. از طرفی ماهیت نظام سیاسی حاکم بر ایران، مقابله با نظام سلطه و هژمون آمریکا، خروج از انزوا، مهار فشارهای جبهه غرب، افزایش تاب آوری نظام سیاسی در قبال فشار های احتمالی آتی غرب و افزایش ضریب خطرپذیری در کشور، استفاده از حق وتوی چین در شورای امنیت و گسترش قلمروهای ملی و منطقه ای مؤثر مثل مناطق آزاد، از عوامل تأثیر گذار بر انعقاد این توافق از جانب ایران بوده است. در این مقاله همچنین تلاش شده است شرایط بحرانی یا مطلوبی که این سند می تواند برای ایران به ارمغان آورد را تعیین نماید. در نهایت می توان بیان نمود که این سند می تواند شرایط مطلوبی را برای ایران در دوره کنونی فراهم آورد.
حقوق بشر و منفعت درگفتمان سیاست خارجی ترامپ : براساس گزارش های حقوق بشری وزارت خارجه امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
145 - 168
حوزههای تخصصی:
وزارت امورخارجه امریکا از سال 1977 به صورت سالانه گزارش هایی را در مورد وضعیت حقوق بشر کشورهای مختلف جهان منتشر می کند. این گزارش ها براساس اصول و ارزش های بنیانی لیبرالیسم تنظیم می شوند. در این مقاله تلاش می شود زبان و گفتمان حاکم بر این گزارش ها با تاکید «خلاصه های اجرایی» در مورد کنشگرانی مثل چین، ایران، روسیه، عربستان و اسرائیل در دوره ریاست جمهوری ترامپ مورد بررسی قرار گیرد. سوال این مقاله عبارتست از: زبان و گفتمان حاکم برگزارش های حقوق بشری وزارت خارجه امریکا در دوران ترامپ در مورد کنشگران چین، روسیه، ایران، عربستان سعودی و اسرائیل چگونه است؟ فرضیه این مقاله که سعی می شود با تاکید بر روش تحلیلی و تبیینی اثبات شود عبارتست از: زبان و گفتمان مسلط بر گزارش های حقوق بشری با تاکید خلاصه های اجرایی در مورد کنشگرانی مثل اسرائیل و عربستان ملایم، نرم و دوستانه و در مورد کشورهایی مثل ایران، چین و روسیه تند، سخت و خصمانه است.وزارت خارجه امریکا در این گزارش ها سیستم سیاسی متحدینِ خود(مثل اسرائیل) را با عنوان دموکراسی چندحزبی و رقیبان و دشمنان خود(چین،روسیه و ایران) را با مفاهیمی مثل اقتدارگرایی،تک حزبی و استبدادی معرفی می نماید.نتیجه آنکه در این عرصه نیز امریکا هویت خود را از طریق زبان منتشر و دشمنان و رقیبان خود را به مثابه «دیگری» بازنمایی و طرد می نماید. بنابراین زبان و گفتمان حاکم بر این گزارش ها متاثر و در خدمت سیاست ها و منافع کلان ایالات متحده امریکا می باشد.
خروج نظامی ایالات متحده از افغانستان و چرخش به شرق آسیا؛ گذار به هژمونی اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
101 - 124
حوزههای تخصصی:
دولت جو بایدن در تداوم راهبرد اوباما و ترامپ، خروج آمریکا از افغانستان را یکی از اولویت های سیاست خارجی خود می دانست و به سرعت تا سپتامبر ۲۰۲۱، نظامیان این کشور را از افغانستان خارج کرد. هدف این مقاله بررسی راهبرد جهانی آمریکا در خروج از افغانستان و چرخش استراتژیک به شرق آسیا است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ می دهد که چرا آمریکا بعد از تحمل هزینه های کلان مالی و نظامی، به حضور نظامی بیست ساله خود در افغانستان پایان داد؟ در پاسخ به سوال مذکور، این فرضیه مطرح شده است که «خیزش قدرتمند اقتصادی و نظامی چین در سایه احاله مسئولیت امنیت جهانی به آمریکا، تهدید بی سابقه ای را علیه هژمونی متصور جهانی آمریکا و نظم بین المللی مطلوب این کشور مطرح کرده است. بنابراین، از نظر تصمیم گیرندگان آمریکایی خروج نیروهای نظامی این کشور از افغانستان فرصتی استراتژیک برای روی آوردن به شرق آسیا و ایجاد ائتلاف جدیدی در منطقه آسیا و اقیانوسیه به منظور کنترل تهدید چین می باشد». مهمترین یافته تحقیق این است که آمریکا برای حفظ موقعیت هژمونیک خود در برابر تهدید چین، تلاش می کند با تقسیم بار عظیم مسئولیت امنیت جهانی بین شرکایش، راهبرد هژمونی اجباری را با تمرکز بر شرق آسیا در پیش بگیرد. شیوه جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و استفاده از مجلات تخصصی و منابع معتبر اینترنتی بوده است.
مخاطرات استراتژیک هند در چارچوب ابتکار «یک کمربند یک راه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
145 - 167
حوزههای تخصصی:
در حالی که اقتصاد هند به شدت به سرمایه گذاری در زیرساخت ها و تولید نیازمند است، این کشور نه تنها از پیوستن به ابتکار یک کمربند یک راه خودداری می کند، بلکه تأکید دارد که این پروژه منجر به افزایش رقابت و تنش منطقه ای می شود و حاکمیت کشورها را نقض و در راستای جاه طلبی های پکن طراحی شده است. حتی برخی عمق بی اعتمادی را افزایش داده و بر این باورند که استقرار امکانات دریایی در اقیانوس هند و تقویت ارتباط زمینی چین و پاکستان، یخشی از استراتژی محاصره هند توسط پکن است. ازاین رو، مقاله حاضر باهدف ارزیابی پیامدهای اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی ابتکار یک کمربند یک راه، درصدد پاسخ به این پرسش است که چرا هند توسعه تدارکات نهادی پکن از جمله ابتکار یک کمربند یک راه تهدیدی اساسی در جهت منافع ملی خود می داند؟ با بهره گیری از روش توصیفی-تبیینی و با اتکا بر بنیادی ترین اصل رئالیسم ساختاری با این منطق که ساختار نظام بین الملل را قابلیت ها تعین می کنند نه اهداف، فرضیه مورد آزمون این گونه طراحی شده است که دستاورد اقتصادی قابل توجه از این پروژه یک فرض کاملاً منطقی است اما این ابتکار می تواند تضمینی برای نفوذ منطقه ای چین و حضور نظامی و امنیتی این کشور در اقیانوس هند باشد و از این طریق توزیع قدرت نسبی را به نفع پکن تغیر دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد مخالفت هند با این ابتکار ریشه در مسائل حاکمیتی و تمامیت ارضی دارد.
مطالعه تطبیقی فرصت ها و تهدیدات طرح های اقتصادی ترکیه و چین در آسیای مرکزی برای ایران
منبع:
راهبرد سیاسی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۸
51 - 76
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد مطالعه تطبیقی فرصت ها و تهدیدات طرح های اقتصادی ترکیه و چین در آسیای-مرکزی برای ایران است. با استفاده از روش تحلیل مضمون و از نوع ماتریس مضمون به واسطه انجام مشاهده غیر مستقیم (واکاوی متون)، داده های پژوهش به صورت روش نمونه گیری هدفمند از روی متون موجود گردآوری و از طریق کدگذاری موضوعی، مضامین فرصت ها و تهدیدات طرح های اقتصادی چین و ترکیه در آسیای مرکزی برای ایران شناسایی و در نهایت برحسب وجوه اشتراک و افتراق با یکدیگر مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که وجه اشتراک طرح های اقتصادی ترکیه و چین در آسیای مرکزی برای ایران از حیث فرصت، افزایش اهمیت ژئوپلیتیکی ایران و گسترش روابط ایران با کشورهای درگیر طرح های اقتصادی مذکور است. همچنین، وجه افتراق طرح های اقتصادی چین و ترکیه در آسیای مرکزی برای ایران، بوجود آمدن تنش و برهم خوردن توازن منافع میان کشورهای درگیر طرح اقتصادی چین از یک سو و ناهمخوانی سیاست های توسعه ای ایران و ترکیه در آسیای مرکزی و تضعیف شدن موقعیت ایران به واسطه دنبال نمودن سیاست های غربگرایانه در منطقه از سوی ترکیه میباشد. جهت اعتبارسنجی یافته های کیفی از روش ممیزی و تشکیل گروه کانونی و برای پایایی سنجی آن از قابلیت تکرارپذیری و نیز قابلیت انتقال یا تعمیم پذیری استفاده شده است.
جنگ تجاری چین و ایالات متحده آمریکا و پیامد آن بر کشورهای جنوب شرق آسیا؛ مطالعه موردی ویتنام و تایوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظهور قدرت اقتصادی چین در دهه های اخیر در کنار کاهش سهم امریکا در تولید جهانی و تجارت بین المللی منجر به تغییر چشم انداز ژئوپلیتیکی جهان و تغییر موازنه اقتصادی در عرصه بین الملل شده است. این امر رقابت تجاری چین و امریکا را به نقطه اوج خود رسانده که در قالب جنگ تجاری قابل مشاهده است. رقابت اقتصادی-تجاری واشنگتن-پکن سبب شده تا منطقه جنوب شرق آسیا به میدان کشمکش و مناقشه میان این دو بدل گردد . پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه جنگ تجاری چین و امریکا بر اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا مانند ویتنام و تایوان تأثیر گذاشته است؟ در پاسخ این فرضیه با روش تبیینی بررسی می شود که جنگ تجاری چین و امریکا از طریق اعمال تعرفه های تجاری و ایجاد محدودیت های وارداتی نسبت به یکدیگر منجر به تحول در واردات-صادرات و معاملات تجاری با کشورهای جنوب شرق آسیا به ویژه ویتنام و تایوان شده است. هدف این پژوهش، تبیین سیاست تجاری و اقتصادی چین و امریکا بر اساس استراتژی نومرکانتیلیسم در قالب جنگ تجاری است که این امر درنهایت موازنه اقتصادی در تمامی جهان به ویژه کشورهای جنوب شرق آسیا را با تحول روبه رو می سازد.
ابتکار 1+16: راهبرد همکاری چین و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیاست خارجی چین در ادامه طرح های اقتصادی چندجانبه خود در عرصه بین الملل همچون؛ «کمربند - راه»، «ساخت چین 2025»، «جاده ابریشم سلامت»، «بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا» و...، همکاری با کشورهای اروپایی را مدنظر قرار داده است. پکن در دهه اخیر، سازوکارها و ابتکارات چندجانبه را در سطح منطقه ای، فرامنطقه ای و دوجانبه (کشورهای محوری) ایجاد کرد و در قالب این ابتکارات، اهداف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی را با مناطق مختلف از جمله اروپا دنبال می کند. در همین چارچوب، «ابتکار 1+16» در سال 2012 به عنوان مکمل «کمربند- راه» از سوی چین و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی برای توسعه همکاری چندجانبه تعریف شد. هدف این مقاله تبیین تأثیر این ابتکار چندجانبه بر همکاری چین و کشورهای اروپای شرقی و مرکزی است و با روش قیاسی-تبیینی به این پرسش پاسخ داده شده که ابتکار چندجانبه 1 +16 چگونه زمینه همکاری درهم تنیده بین چین و کشورهای اروپای مرکزی و شرقی (سی ای ای) را مهیا کرده است؟ فرضیه این است که مکانیسم چندجانبه 1+16 شبکه ی پیچیده ای از همکاری را بین طرفین ایجاد کرده که منجر به دستاورد مثبت در حوزه های موضوعی مشخص شده است. یافته ها نشان می دهد که چین در قالب بازی برد-برد پروژه ها و طرح ها را با همکاری گروه های مختلف کشورهای فوق (بالکان، ویشگراد، کشورهای محوری) برنامه ریزی و عملیاتی کرده که واکنش سایر رقبای چین را در پی داشته است.
تحلیل الگوی رفتاری چین در مشارکت های راهبردی جامع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال ۱۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
505 - 528
حوزههای تخصصی:
چین از طریق مشارکت های خود شبکه سازی مؤثری ایجاد کرده است. شبکه سازی چین به منظور پیشبرد ابتکار «یک کمربند یک راه» بوده و ازجمله مهم ترین نوع مشارکت های چین، مشارکت راهبردی جامع می باشد. سؤال اصلی پژوهش این است که، الگوی رفتاری چین در مشارکت های راهبردی جامع چیست؟ نویسندگان با استفاده از نظریه مشارکت راهبردی جامع، و تحلیل مفهوم مشارکت در فلسفه اجتماعی چین باستان و رویکرد رهبران جدید چین به مشارکت؛ به این نتیجه رسیده اند که الگوی رفتاری چین بیش از هر چیزی، ماهیتی اقتصادی دارد که بر پایه نیاز داخلی چین و همچنین شرایط کشورهای مقصد، در قالب سه اصل تعریف شده است: منافع متقابل پایدار، همه جانبه گرایی، و شبکه سازی. تحقق عینی این راهبرد را می توان در طرح کلان ابتکار «یک کمربند یک راه» ملاحظه نمود. البته در کنار ملاحظات اقتصادی، اهداف سیاسی ای همچون تعدیل یک جانبه گرایی آمریکایی نیز مدنظر است.
جایگاه ایران در ابتکار کمربند و جاده به عنوان سیاست قدرت نرم چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قدرت نرم بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
209 - 230
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد مهم ترین عنصر سیاست قدرت نرم چین، ابتکار کمربند و جاده باشد و چین به دنبال سرمایه گذاری مازاد سرمایه خود در احیای جاده باستانی ابریشم است.این مقاله نشان می دهد که دولت چین به طور فعال دیپلماسی اقتصادی مبتنی بر قدرت نرم را برای طرح کمربند و جاده دنبال می کند و برای اثربخشی آن به منابع قدرت سخت متکی است. با تشدید همکاری های پنج گانه ابتکار کمربند و جاده در ایران، می توان گفت که قدرت نرم چین نیز در حال حرکت است که ممکن است ذهنیت غالب در ایران را در مورد کیفیت کالاها، خدمات و زیرساخت های ساخت چین به طرز قابل توجهی تغییر دهد.پیشرفت قابل توجه در پنج بعد همکاری ابتکار کمربند و جاده (یعنی هماهنگی سیاست، توسعه زیرساخت ها، تجارت و سرمایه گذاری، یکپارچگی مالی، و ارتباط مردم با مردم) در ایران بر افزایش خطرات و تعمیق وابستگی متقابل پیچیده در روابط چین و ایران تأکید می کند. این مقاله جایگاه ایران در ابتکار کمربند و جاده چین را در چارچوب وابستگی متقابل پیچیده بررسی می کند. فرضیه تحقیق این است که با توجه به قرار گرفتن ایران در لایه سوم همسایه گی چین در دو حوزه اقتصادی-تجاری و تامین امنیت مسیرهای مواصلاتی و ترانزیتی از جایگاه ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی ویژه ای برای ابتکار کمربند و جاده برخوردار است. این مقاله با استفاده از روش تبیینی به دنبال بررسی جایگاه ایران در ابتکار کمربند و جاده چین است.
تحلیل برداشت های چینی از نیات و سیاست های امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵ (پیاپی ۷۵)
241 - 284
حوزههای تخصصی:
فهم و برداشت تصمیم گیران از رویدادها به اندازه و چه بسا بیشتر از خود آن رویدادها اهمیت دارد. فارغ از واقعیت ماجرا نخبگان در نتیجه برداشت های خود رفتار می کنند. از همین رو نقش عوامل شناختی و ذهنی در رفتار بازیگران بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که نخبگان چینی چه برداشت و فهمی از سیاست ها و نیات امریکا نسبت به کشورشان دارند. در مرحله بعد، تأثیر این برداشت بر روابط دوجانبه بررسی می شود. برای واکاوی این موضوع از چارچوب مفهومی مربوط به نقش برداشت ها در سیاست بین الملل بهره گرفته شده است. روش تحلیل محتوای کیفی جهت دار نیز برای واکاوی و رمزگشایی دیدگاه نخبگان چینی بکار بسته شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نخبگان چینی، امریکا را دشمن اصلی خود، دشمن هویتی خود، رقیب اصلی خود در حوزه های فناوری و اقتصادی و چالشگر قدرت و نفوذ چین در منطقه می پندارند. از نظر آنان، هدف اصلی امریکا جلوگیری از قدرت یابی و روند رو به رشد چین است. این برداشت ها سبب شده است سیاست چین نسبت به امریکا در سال های اخیر قاطعانه تر، تهاجمی تر و انتقادی تر شود.
بررسی الگوی رفتاری چین برای آمریکا و نظم ساختاری؛ چالش ها و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵ (پیاپی ۷۵)
285 - 313
حوزههای تخصصی:
درک مقامات چین از شرایط بین المللی پساجنگ سرد، به اتخاذ الگویی رفتاری جهت کاهش شکاف قدرت بدون برانگیختن حساسیت های بین المللی در مورد چین منجر شد. از این رو واکنش چین اتخاذ دو دستور کار در حوزه داخلی و جهانی جهت پاسخگویی به این الزامات بوده است. متأثر از این امر، یکی از مهم ترین موضوعاتی که دانش پژوهان را به مباحثه واداشته، پیامد های این الگوی توازن بخشی برای محافل تصمیم گیری دولت ها بویژه دولت برتر و نظم بین الملل بوده است. پرسش اصلی آن است که الگوی رفتاری چین چه پیامدها و چالش هایی برای آمریکا و نظم بین الملل ساختاری به همراه دارد؟ فرضیه آن است که الگوی رفتاری چین شرایط پیچیده ای بر سیاست کلی ایالات متحده در قبال چین به همراه داشته است. این به عدم قطعیت هایی که در هر تلاشی برای پیش بینی پیامدهای ظهور چین وجود دارد، اشاره می کند که چالش هایی برای سیاست گذاران در انتخاب سیاست «مهار» یا «تعامل» ایجاب می سازد. این الگوی رفتاری همچنین بعنوان علت تغییر ساختار نظام بین الملل و شکل دهی به نظم دوقطبی چین _ آمریکا دیده می شود. مقاله از روش تحقیق تاریخی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش تبیینی بهره می گیرد.
الگوی مدیریت اختلاف های قدرت های بزرگ در قرن بیست ویکم: از موازنه قوای مشارکتی تا موازنه قوای رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کنسرت قوا به دلیل نقشی که در حفظ صلح و دوری از جنگ میان قدرت های بزرگ اروپایی در قرن نوزدهم داشت، همواره به عنوان روشی جذاب در حکمرانی جهانی مطرح بوده است. در قرن بیست ویکم، بروز برخی از مشکلات و تنش میان قدرت های بزرگ و به ویژه بحران و جنگ اوکراین در سال های 2014 و 2022، تغییرهای ساختاری و هنجاری در نظام بین الملل، مشکلات محیط زیستی و مانند آن، موجب شد برخی پژوهشگران دوباره به این روش حکمرانی توجه کنند. در این نوشتار با روش پژوهش کیفی و با کمک نمونه پژوهی، با استفاده از منابع کتابخانه ای و همچنین رویکرد نظری موازنه قوای رقابتی و مشارکتی هدلی بول و دیدگاه بنجامین میلر، به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که پس از بحران و جنگ اوکراین برای مدیریت تنش و اختلاف در میان قدرت های بزرگ، می توان امکانی برای تشکیل کنسرت قوا مانند قرن نوزدهم تصور کرد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که دلایل ساختاری، هنجاری، ایدئولوژیک، شناختی، برداشت ها و جهان بینی های متعارض هرکدام از طرف ها و بی توجهی به حوزه نفوذ، امکان اندکی برای موازنه قوای مشارکتی(کنسرت قوا) گذاشته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بعد از تهاجم روسیه به اوکراین در سال 2022، با بازگشت رقابت های ژئوپلیتیکی و حاکم شدن فضای واقع گرایی، موازنه قوای رقابتی، الگوی کنونی حاکم در نظام بین الملل در میان قدرت های بزرگ و به ویژه در میان روسیه، چین و آمریکا شده است. بر این اساس، امکان تشکیل کنسرت قوای مشارکتی مانند قرن نوزدهم، واقع بینانه به نظر نمی رسد.
روابط چین و روسیه در حوزه انرژی: از همکاری ناپایدار تا همکاری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از بحران اوکراین در سال 2014 و ایجاد گرایش شرقی در سیاست روسیه، همکاری با چین افزایش یافت. این موضوع در حوزه انرژی از یک همکاری ناپایدار پیش از بحران، به مشارکت راهبردی رسیده است. مسئله این است که ادعای راهبردی بودن، چگونه و با چه سازوکارهایی درک پذیر خواهد بود و آیا این مشارکت راهبردی ادامه خواهد یافت و چه پیامدهایی در پی دارد؟ در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چگونه مشارکت راهبردی روسیه و چین در حوزه انرژی در سال های اخیر عملیاتی شده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که پیشرفت همکاری های دوجانبه در حوزه انرژی و تقویت رویکرد نگاه به شرق در راهبرد انرژی روسیه، رویکرد چین برای تنوع و امنیت انرژی، ایجاد قراردادهای بلندمدت، خطوط انتقال و سرمایه گذاری ها، مشارکت راهبردی دو کشور را عملیاتی کرده است. روش در این نوشتار کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیلی - تبیینی است. در این مطالعه از متن ها، گزارش ها و سندها مربوط به انرژی دو کشور و سازوکارهای عملیاتی کردن راهبرد انرژی آن ها بهره گرفته و از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک و ارزیابی عوامل در سطح سیستم و هم سطح واحد و نیز ژئوپلیتیک انرژی استفاده می کنیم. یافته های این نوشتار نشان می دهد که روسیه و چین به پیشبرد بیشتر گسترش تجارت انرژی ادامه داده، می توانند به ابزارهای بیشتری برای ارتقای دستورکار خود در ایجاد تعادل با ایالات متحد و نیز الگوی مطلوب چندقطبی در جهان دسترسی پیدا کنند.
تحلیل سیاست توسعه رابطه با چین نوظهور مبتنی بر نظریه واقع گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به تحلیل سیاست های توسعه رابطه با چین نوظهور می پردازد. بنابراین از فرایند تحلیل سیاستی به عنوان روش سیاست گذاری و واقع گرایی به عنوان نظریه سیاستی استفاده می شود.. فرایند انجام تحقیق با مسئله شناسی تحلیلی آغاز و با ارائه پیشنهاد سیاستی خاتمه می یابد. مسئله اصلی پژوهش ارائه سیاست های اجرایی حهت رابطه با چین نوظهور است. سوال اصلی پژوهش عبارت است از این که" سیاست های توسعه رابطه با چین مبتنی بر نظریه سیاستی واقعگرایی چگونه باید باشد ؟" هدف اصلی بر " تبیین سیاست های مبتنی بر ظرفیت سازی در محیط داخل و محیط منطقه ای برای رابطه با چین نوظهور" تاکید دارد. وضعیت فرهنگی اجتماعی ایران و چین و محیط بین الملل به عنوان وضعیت های موثر بر سیاست گذاری رابطه با چین نوظهور در این پژوهش تبیین گردیده است. روش تحقیق اسنادی است، محقق با مطالعه اکتشافی و بهره برداری از کتب و اسناد مرتبط به جمع آوری اطلاعات می پردازد.. نوآوری مهم تحقیق تاکید بر قابلیت های اجرایی بجای طرح مفاهم انتزاعی است. بنابراین پس از تحلیل داده ها،پیشنهادهای اجرایی ارائه می گردد. با انجام این پژوهش، خلاء در مبانی نظری پوشش و سیاست های اجرایی جهت توسعه رابطه با چین نوظهور ارائه می شود
هوش مصنوعی؛ عرصه نوین رقابت قدرت چین و ایالات متحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
44 - 59
حوزههای تخصصی:
فناوری های نوین در دوران پساانقلاب صنعتی قابلیت تغییر موازنه قدرت را داشته اند. هوش مصنوعی از این امر مستثنی نبوده است. این فناوری توانایی آن را دارد که به تمامی حوزه ها از اقتصاد و کسب وکار و خدمات گرفته تا مسائل امنیتی و دفاعی نفوذ کند. بر این اساس هیچ یک از کشورها و قدرت های بزرگ نمی خواهند در این حوزه عقب بمانند. سؤال اصلی پژوهش این است که هوش مصنوعی چه تأثیری بر رقابت میان چین و ایالات متحده داشته است؟ براساس یافته ها علی رغم افزایش رقابت و چالش بین پکن و واشینگتن در هوش مصنوعی و فناوری های مرتبط با آن و اعمال تحریم توسط آمریکا علیه چین در حوزه سخت افزاری مرتبط با هوش مصنوعی، اما در حوزه تولید مقالات و تحقیقات علمی بین دانشمندان این دو کشور همکاری قابل توجهی وجود دارد. همچنین پکن توانسته تولید مقالات علمی، ثبت اختراعات مرتبط با هوش مصنوعی و کلان داده ها از ایالات متحده سبقت بگیرد. ایالات متحده نیز در تولید سخت افزار و تراشه ها پیشرو بوده و سعی می کند از این مزیت خود در جهت توقف پیشروی چین استفاده نماید. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و جمع آوری داده ها به صورت کتابخانه ای و اینترنتی به دنبال فهم تأثیر هوش مصنوعی بر رقابت میان چین و ایالات متحده می باشد.
راهبردهای امنیتی ایالات متحده آمریکا در خصوص چین و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران (2001- 2021)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۴
74 - 87
حوزههای تخصصی:
تأثیر راهبردهای امنیت ملی آمریکا بر سایر کشورها، همواره موردتوجه پژوهشگران روابط بین الملل بوده است. برخی نظریه پردازان معتقدند، توسعه همه جانبه چین در بیست سال گذشته، منافع بسیاری از کشورها، علی الخصوص آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال است که راهبردهای امنیتی ایالات متحده آمریکا در خصوص چین، چه تأثیری بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران(۲۰۰۱-۲۰۲۱) داشته است؟ در پاسخ فرضیه مطرح شده آن است که «با توجه به تهدیدات راهبردی امنیتی آمریکا علیه چین، این کشور به دنبال اتحادهای جدید میان بازیگران مهم منطقه ای بوده، که این امر منجر به اتحاد راهبردی میان چین و ایران گردیده است». پس از بررسی منابع شاخص دسته اول(اقتصادی و راهبردهای امنیتی) با روش توصیفی-تحلیلی، نتایج نشان داد: راهبردهای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا، از سال 2001 تا 2021 همواره از چین و ایران به عنوان یک تهدید بین المللی یادکرده است، به شکلی که نقش چین پررنگ تر و نقش ایران در مراحل بعدی در این راهبرد ها قرار داشته اند. به نظر استفان والت هنگامی که دو یا چند دولت با تهدید مشترک قریب الوقوع مواجه شوند، برای حفاظت از خود در شکل یک ائتلاف به یکدیگر می پیوندند. بدین جهت کشور چین و ایران در برابر تهدیدات کشور آمریکا قرارداد همکاری 25ساله به امضا رساندند.
برسازی چهارچوبی برای درک الگوی همکاری فراگیر چین در غرب آسیا
منبع:
پژوهش ملل تیر ۱۴۰۲ شماره ۸۹
25-58
حوزههای تخصصی:
غرب آسیا به دلیل اهمیت چندبعدی خود در ساختار نظام بین الملل همواره کانون حضور و رقابت بازیگران بین المللی و قدرت های نوظهور بوده است. این حضور، آثار و پیامدهای متعددی به جای گذاشته؛ و موجب ایجاد چالش های فراوانی برای بازیگران گردیده است. یکی از این بازیگران چین می باشد که تا قبل از سال 2001، حضور محدودی در غرب آسیا داشته است؛ اما در حال حاضر چین به مراتب روابط فراگیر و چندجانبه ای را در منطقه غرب آسیا دنبال می کند. در این راستا مقاله حاضر در یک رویکرد توصیفی - تحلیلی و با استفاده از داده های آماری به دنبال پاسخ به این سوال می باشد که از منظر چهارچوب برسازی مؤلفه های رویکرد چین به غرب آسیا برچه مبنایی می باشد و این رویکرد تا چه میزان مورد مقبولیت و پذیرش در منطقه بوده است؟ بر این مبنا چین رویکرد خود را بر مدار جنوب-جنوب، همزیستی مسالمت آمیز، احترام متقابل، عدم تجاوز متقابل، عدم مداخله، برابری و منفعت متقابل قرار داده است. در این رویکرد عوامل تاریخی، فرهنگی و هویتی از جمله فرهنگ چهره، قرن تحقیر که چین متعهد شده است نه بعنوان حامی، بلکه شریک در استعمارزدایی و توسعه عمل کند، تفکر کنفوسیوسی که یک نظام ارزشی - اخلاقی مبتنی بر میانه روی، خیرخواهی و میانجیگری ترویج می دهد نقش موثری در روابط فراگیر چین در غرب آسیا داشته و از سوی دیگر سنجش افکار عمومی نشان می دهد که چین در ایجاد انگاره و ذهنیت مشترک و مثبت در اذهان ساختار سیاسی و اجتماعی منطقه غرب آسیا موفق بوده است.
چالش های روابط ج.ا.ایران در قبال ج.خ.چین؛ رویکرد ژئوپلیتیک فرهنگی دو کشور
منبع:
پژوهش ملل مهر ۱۴۰۲ شماره ۹۲
87-106
حوزههای تخصصی:
به گمان بسیاری از تحلیل گران ایرانی، این کشور در روابط خود با چین در دوران تحریم گرفتار سوء استفاده طرف چینی از این شرایط گردید. چینی ها نیز معتقداند که بیش از حد امکان ماندن پای تحریم ها و دوستی خود با ایران ایستاده و هزینه های زیادی را در برابر فضای بین المللی و غرب پرداخت کرده اند. لذا جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین ضمن داشتن ظرفیت های بسیار مطلوب در نسبت با نیازمندی های یکدیگر، چالش هایی نیز در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارند که این چالش ها موضوع ما برای بررسی در مقاله حاضر است. در این مقاله چالش های روابط جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین را در قالب چارچوب نظری ژئوپلیتیکی، با رویکرد تاثیرات ژئوپلیتیک فرهنگی بر سیاست خارجی دو کشور و با روش تحقیق کاربردی و تحلیل کیفی مورد بررسی داده ایم. یافته ها نشان می دهد که لازم است جمهوری اسلامی ایران در دیپلماسی خود در قبال چین الگوهای فرهنگی و تمدنی را بیشتر مورد توجه قرار دهد، همچنین با گفتگو، برگزاری نشست های هم اندیشی مشترک، تقویت دیپلماسی علمی و روابط گسترده نخبگانی میان اندیشمندان، سیاست مداران و اساتید دو کشور ذهنیت هر دو طرف را هرچه بیشتر به هم نزدیک تر و قابل درک کند تا چالش های مرور شده در این مقاله رفع و روابط دو کشور هموار و عمیق تر شود.