مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال 14 بهار و تابستان 1403 شماره 27 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

مطالع تطبیقی مضمون شکار در منابع تاریخی و رسانه های تصویری دوران فتحعلی شاه قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شکار شاهی شکارگاه رسانه تصویری فتحعلی شاه قاجار سیاست هنری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۱۵
در دوران قاجار به ویژه در زمان فتحعلی شاه، تصویر شاه یکی از مهم ترین موضوعات نقاشی درباری بود و بخش قابل تأملی از نگاره ها به شاه اختصاص داشت. یکی از تصاویر مهم این دوره که در رسانه های مختلف هنری می توان دید تصویر شکار فتحعلی شاه است. مطالعه تکرار تصویر شاه در حال شکار، در آثار هنری متنوع و مکان های مختلف؛ از نگاه سیاسی، مذهبی و اجتماعی باتوجه به شرایط سیاسی ایران در این دوران دارای اهمیت است. از آنجا که تصویر شکار و شکارگاه به عنوان عملکردی آیینی و تربیتی بین مردم ایران از گذشته مهم بوده، هدف این مقاله بررسی مضمون شکار سلطنتی و دلایل استفاده از این موضوع در رسانه های تصویری و منابع مکتوب تاریخی دوران فتحعلی شاه است تا با شیوه تاریخی- تحلیلی و با روش تطبیقی به درک مفهوم تصویر شکار به صورت اسنادی و کتابخانه ای بپردازد. تا بتوان به این پرسش پاسخ داد که لایه های معنایی آشکار و پنهان موضوع شکار بر اساس منابع تاریخی و تصویری دوران فتحعلی شاه چیست؟ دراین خصوص، پیش از هر چیز نیاز به درک بافت فرهنگی و سیاسی این دوره است. زیرا آثار فرهنگی و هنری همواره خواهان مطالعه، کاوش و درک روابط بین تمامی پدیده ها و نمودهای اجتماعی آن جامعه است. از آنجا که هنر در مشروعیت سازی در جامعه و حافظه بصری افراد نقش دارد، با بررسی رویکرد فتحعلی شاه در شیوه های بازنمود باورهای مردمی از طریق شکار این نتیجه به دست آمد که فتحعلی شاه کاملاً به نقش هنر و ادبیات و تأثیرات آن در جامعه آگاه بوده است. باتوجه به شرایط ایران به دلیل فشار نیروهای بیگانه که سودای استعمار ایران را در سر داشتند، وی از تصویر شکار شاهی به عنوان رسانه ای قدرتمند برای تقویت ملی گرایی و ایجاد هویت ملی در اقشار جامعه و تأثیر آن بر جوامع بین المللی سود برد.
۲.

تحلیل روایت شناختی موزه های هنر با تاکید بر مفهوم قاب بندی به مثابه بُعد رویدادها بر اساس آرای میکه بال و سیمور چتمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: موزه های هنر روایت شناسی قاب بندی رویداد میکه بال سیمورچتمن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵ تعداد دانلود : ۱۳
اگرچه از اصطلاح و استعاره روایت در ادبیات موزه شناسی بسیار استفاده می گردد؛ اما کمتر از چیستی و چگونگی روایت در آن سخن به میان آمده و رویکردهای موجود بیشتر جنبه های انتقادی را پوشش داده اند. پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی در چارچوب «نظریه روایت» و با استفاده از زاویه بندی نظری آرای سیمورچتمن و میکه بال صورت گرفته و در پی پاسخ به این پرسش کلی است که؛ از منظر روایت شناسی، در موزه های هنر ، زنجیره ای از واحدها یا رویدادها، چگونه گفتمان روایی را شکل می دهند؟ و در این راستا این پرسش خاص را مطرح می سازد که چگونه می توان مفهوم قاب بندی را به مثابه بعد رویداد/داستان در تحلیل روایت شناختی موزه های هنر به کار برد. در این پژوهش با تاثیر از آراء میکه بال برای سطح داستان یا رویدادها در روایت نمایشگاهی، دو گونه «قاب بندی های پیشین» و «قاب بندی های پسین» به مثابه عوامل تشکیل دهنده رویدادها تبیین شدند و از طریق تطبیق مولفه های پنج گانه بُعد موجودات-فضا در آراء سیمورچتمن، عناصر مرتبط با سازماندهی بصری به عنوان دسته اول «قاب بندی های پسین» مقوله بندی شدند. همچنین عناصر تفسیری همچون متون و رسانه های کلامی نیز به عنوان بخش دوم «قاب بندی های پسین» شناسایی شدند. گونه های رویدادهای اصلی و رویدادهای وابسته در روایت شناسی نمایشگاهی نیز با مثال هایی در مورد چیدمان آثار در گالری ها در این پژوهش مطرح می گردند. این پژوهش نشان می دهد که اگرچه کاربرد روایت شناسی بیشتر در ادبیات مطرح گردیده است، اما در روایت نمایشگاهی موزه های هنر نیز می توان مفهوم قاب بندی برای بعد رویداد/ داستان را در مقابل بعد گفتمان در روایت شناسی تطبیق داد و به گونه خاص روایت شناسی نمایشگاهی برای موزه های هنر نیز پرداخت.
۳.

تطبیق دگرگونی نقش مایه دیو در نگاره های خان آخر شاهنامه های قاجار با دوره های تیموری و صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سفر قهرمان نگارگری تیموری وصفوی نگارگری قاجار هفت خان رستم رستم و دیو سپید

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۲
شاکله و ساختار داستان ها، قصه ها و اساطیر تابع قواعد و اصولی قراردادی است که تحت عنوان "ساختارشناسی قصه های عامیانه" بازشناسی می شود. به طوری که هرگونه تعدیل، دخالت دادن علایق شخصی و به کارگیری سبک های ادبی در نسخ اصلی روایات، مانع از آن نمی شود که ساختار قصه رو به نابودی گزارد. مطالعه حاضر، حاکی از وجود برخی تغییرات فرمی و مضمونی در نگارگری صحنه آخر از داستان رستم در شاهنامه های دوره قاجار است. یعنی، هنرمندان با فاصله گیری از متن اصلی، آثار خود را به قواعد ساختاری قصه های عامیانه نزدیک کرده اند. نگارندگان با هدف بررسی علل و زمینه های صورت بستن این تغییرات، خود را ملزم به پاسخ گویی این پرسش کرده اند که زمینه ها و انگیزه های گرایش هنرمندان به تغییر سبک های پیشین چه بوده است؟ این جستار، داستان رستم را در سه مرحله منبع شفاهی، متن ادبی و تمایل به دگردیسی قهرمان به ساختار اولیه عامیانه مطالعه و با بررسی توصیفی – تحلیلی 21 نگاره انتخابی به روش کیفی از دو دوره قاجار و پیش از آن با موضوع "رستم و دیو سفید" بدین نتیجه رسیده که هنرمند دوره قاجار در همگرایی با میل عمومی و پیروی از ناخودآگاه جمعی، دیو آخر داستان را گونه ای بازنمایانده که این موجود خیالی چهره و رفتاری زنانه نگاریده شده و در شخصیت معشوقه ای ظاهر شده که در خان چهارم داستان به او دریغ داشته شده است. این امر در نتیجه تمایل جمعی انسانی به شنودن وقایع برابر الگوهای ساختاری قصه های عامیانه، رغبت عمومی به روایت عامیانه از داستان به جای روایت ادبی و تصویرسازی منطبق با روحیات عامه در زمان خودشان صورت گرفته است.
۴.

مطالع تطبیقی ترکیب بندی عناصر بصری و تغییرات خوشنویسی کتیبه ها در سکه های ایلخانی و تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سکه ایلخانی سکه تیموری قلم خوشنویسی ترکیب بندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷ تعداد دانلود : ۱۲
یکی از مدارک مهم باستان شناسی دورانِ ایلخانی و تیموری، سکه است. سکه در کنار مشخص کردن وضعیت اقتصادی، دارای نقوش و نوشته هایی به قلم های گوناگون نیز هست که می توان اطلاعات زیادی را در زمینه های خط، زبان و وضعیت تاریخی این دو دوره در اختیار قرار دهد. علاوه بر داده های ارزشمند تاریخی و اجتماعی، از منظر هنری نیز می توان این آثار را مورد تحلیل قرار داد. مهمترین سوالات مطرح شده در این پژوهش این است که خطوط نوشتاری سکه ها چه تحولات خوشنویسانه ای داشته است؟ حسن ترکیب در سکه های ایلخانی و تیموری چگونه است؟ بر این اساس، به روش توصیفی و تطبیقی به تحلیل ترکیب بندی عناصر بصری و شناخت تغییرات خوشنویسی سکه ها، پرداخته شده است. در راستای نیل به نتایج موردنظر، پس از مطالعات کتابخانه ای، نمونه های مورد مطالعه به شیوه هدفمند خوشه ای انتخاب شده است. بر این اساس، 20 سکه دوره ایلخانی و 15 نمونه از دوره تیموری، از موزه های اشمولین، دیوید، ملک و موزه شخصی کومش سمنان، مطالعه شده است. نمونه های این پژوهش، از منظر نوع قلم خوشنویسی و قاعده ترکیب در خوشنویسی شامل دو اصل کرسی و نسبت، مطالعه، تطبیق و دسته بندی شده است. بر پایه نتایج حاصله، بیشترین قلم های خوشنویسی مورد استفاده در دوره ایلخانی؛ کوفی و در دوره تیموری؛ اقلام سته است. در مورد کرسی و نسبت، می توان گفت بیشترین کرسی به کار رفته در نمونه های هر دو دوره، کرسی مستقیم سطربندی شده است. همچنین، نتایج بیانگر آن است که قاعده "نسبت"، در نمونه های ایلخانی، به طور تقریبی رعایت شده ولی در دوره تیموری، قاعده مند است. تنوع به کارگیری قلم های خوشنویسی در دوره ایلخانی، متعلق به دوره غازان و در زمان تیموری، به دوره حکومت شاهرخ تعلق دارد.
۵.

تحلیل تطبیقی معیارهای موثر بر طبقه بندی هنرها در زیباشناسی کانت و دلوز با تأکید بر نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نظام هنرها معیار دلوز کانت زیباشناسی نقاشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۱۱
مسئله کلی تحقیق واکاوی در چیستی معیارهای موثر بر طبقه بندی هنرها در زیباشناسی کانت و دلوز به منزله فیلسوفان مطرح قرن 18 و 20 است. پرسش های تحقیق این است: دو متفکر با نحو اندیشیدن و مشی فکری متفاوت چگونه و با چه معیارهایی به نظام هنرها می نگرند؟ مطالعه معیارهای موثر بر طبقه بندی هنرها در زیباشناسی بر اساس نقاشی چه نتایجی را درباره نسبت هنرها در آرای دو متفکر آشکار می کند؟ در این تحقیق تلاش می شود به روش توصیفی-تحلیلی و رویکرد تطبیقی به پرسش ها پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان می دهد مهمترین معیار نزد کانت به منزله ایده آلیست استعلایی، بیانگری ایده زیباشناختی در هنرها است. نقاشی هنری مکانی است، دریافت آن بصری است. بیانگری ایده زیباشناختی و نمادها فرصت اندیشیدن در آن فراهم می کند. با این معیار نظام سلسله مراتبی ساخته می شود که در وهله اول شعر و بعد نقاشی با مشتقاتش و سپس موسیقی قرار می گیرد. کانت بیشتر با ایده زیباشناختی به عنوان معیاری وحدت بخش به تأثیر هنرها بر مخاطب اثر هنری صحه می گذارد. دلوز به منزله ی یک تجربه گرای استعلایی مفهومی بین هنری مثل ریتم را معیار قرار می دهد. به واسطه این مفهوم و نمودار نقاشی هنری زمانمند است که بنیان مکانمندی آن قرار می گیرد. دلوز از نیروها یعنی خاصیت اشتدادی ماده و حساسیت آنها بحث می کند. دریافت اثری چنین با بدن بدون اندام صورت می گیرد. نقاشی نزد این متفکر نسبت به عکاسی و موسیقی هنری شدتمندتر و کلیشه زداتر است. به نظر او با نقاشی می توان اندیشید؛ به واسطه منطق خاص نقاشی، مفاهیم تصویری، نمودار یا نسبت نیروهایی که از دل بن بست فاجعه و متوقف شدنِ جریان سیال داده های روایی و فیگوراتیو از نقاشی بیرون می زند. دلوز با معیار ریتم، به عنوان معیار هماهنگ کننده و وحدت بخشِ کثرت ها، همزمان بر چگونگی آفرینش هنری هنرمند و قرارگیری مخاطب در میدان نیروی اثر هنری تأکید می کند. نگرش او به هنرها بر اساس نظامی سلسله مراتبی نیست.
۶.

مطالعه تطبیقی آثار لوکوربوزیه و زاها حدید براساس نظریه واگرا و همگرا گیلفورد در طراحی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: تفکر همگرا تفکر واگرا لوکوربوزیه زاها حدید گیلفورد طراحی معماری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۱۲
در برخی از آثار به جای مانده ی معماری، رویکردی طولی و در برخی دیگر رویکردی عرضی مشاهده می شود. در رویکرد طولی معماران آثار خود را با تفاوت و تمایز قابل توجه بوجود آورده اند؛ اما معماران گروه دوم با توجه به تنوع آثار، تفاوت و تمایز چشمگیری در تولید آثار خود نداشته اند. گسترش حوزه تفکر معماری از طریق بسط نظریه تفکر خلاق (تفکر واگرا و همگرا) گیلفورد و همچنین افزایش امکان تصمیم گیری در تولید معماری تأثیرگذار، هدف های اصلی این تحقیق هستند. رسیدن به هدف های تعیین شده در درجه نخست مستلزم اثبات این فرضیه است که خلاقیت معماری در فرآیند تولید اثر، با گرایش حداکثری توسط یکی از دو روش تفکر خلاق پیوسته یا گسسته به ترتیب در طول و عرض فرآیند تفکر خلاق روی می دهد. روش تحقیق بر اساس هدف، بنیادی، و براساس یافته ها، توصیفی- پیمایشی است. برای اثبات فرضیه، پنج بنا از آثار لوکوربوزیه و زاها حدید تحت معیارهای اصلی فرم و شکل با هم تطبیق داده شده اند. بررسی ها نشان می دهند که نظریه تفکر خلاق قابل تغییر و تبدیل در عرصه ی معماری با تفکیک تفکر واگرا و همگرا است. بنابراین در خلاقیت گسسته مبتنی بر تفکر واگرا، طراح تأمل چندانی برای تکرار محصول بوجود آمده ندارد و به زودی از آن جدا شده و به خلق محصولی دیگر همت می گمارد؛ به طوری که محصول جدید در تفاوت و تمایزی قابل توجه نسبت به محصول قبلی شکل می گیرد. در حالی که در خلاقیت پیوسته مبتنی بر تفکر همگرا، نوعی از هیجانات ذهنی روی می دهد؛ که متعاقب آن طراح به نکات جدید و قابل ارایه دست می یابد. در این نوع از خلاقیت، هسته ی اصلی تفکر به صورت ثابت در همه منظرها به روشنی خود را نشان می دهد؛ در حالی که مناظر بطور محسوس اما تلویحی با یکدیگر تفاوت دارند. تحقیق تمایز و تفوق حداکثری تفکر واگرا (خلاقیت گسسته) در آثار لوکوربوزیه را بر تفکر همگرا (خلاقیت پیوسته) در آثار زاها حدید آشکار می کند.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۲۷