فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۳۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
" دانشگاه محل خردورزى، آموزش و یادگیرى بسیارى از مسائل اقتصادى - اجتماعى و فرهنگى است که باعث ایجاد فرصت هایى براى پیشرفت و ترقى افراد مى شود. جوانان با درک این مسائل به آموزش عالى روى مى آورند. هدف این مقاله، بررسى عوامل اقتصادى و اجتماعى موثر بر گرایش به آموزش عالى در بین دانشجویان به منظور شناخت نگرش، باور، نیاز، ارزش و آرمان آن ها از تحصیلات دانشگاهى است. روش تحقى، پیمایشى است و اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه جمع آورى شده است. جامعه آمارى این تحقیق 6635 نفر از دانشجویان دانشگاه یزد است که در سال تحصیلى 81ـ80 در این دانشگاه مشغول به تحصیل بوده اند و تعداد 350 نفر از آن ها به عنوان نمونه به روش تصادفى ساده برگزیده شده اند. پرسش اصلى تحقیق این است که علل و انگیزه این جوانان از تحصیل در دانشگاه چیست؟ و چه عواملى بر این علل و انگیزه ها موثرند؟ بر اساس نتایج این تحقیق، گرایش به آموزش عالى پس از قبولى در دانشگاه کاهش مى یابد، اما این کاهش در مورد دو جنس یکسان نیست و گرایش پسران به آموزش عالى نسبت به دختران بیش تر کاهش مى یابد. همچنین گرایش به آموزش عالى در بین طبقات اجتماعى مختلف یکسان است و انگیزه هاى مهم دانشجویان در گرایش به آموزش عالى به ترتیب، کسب منزلت اجتماعى بالاتر، کسب معلومات بالاتر، کسب شغل بالاتر و کسب درآمد بالاتر بوده است.
"
شناسایی عوامل بازدارنده مشارکت مدرسان دانشگاهها در دوره های یادگیری الکترونیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناسایی و رتبه بندی موانع عمده بازدارنده مشارکت استادان دانشگاه اصفهان در دوره های یادگیری الکترونیکی پیش از راه اندازی عملی این دوره ها و هدف دیگر آن شناخت تاثیر متغیرهای جمعیت شناختی بر میزان بازدارندگی این موانع و ارایه راهکارهایی برای رفع نگرانی و جلب همکاری استادان در این زمینه بوده است. نوع پژوهش توصیفی – پیمایشی است. برای حصول منظور، ابتدا با بررسی ادبیات تحقیق الگویی مفهومی برای دسته بندی موانع مشارکت استادان پیشنهاد و موانع در سه گروه شخصی، نگرشی و زمینه ای طبقه بندی شد و سپس، بر اساس این الگو پرسشنامه محقق ساخته ای تهیه شد و در بین یک نمونه 50 نفری از استادان گروههای آموزشی ارایه دهنده دوره های یادگیری الکترونیکی در دانشگاه اصفهان که به روش تمام شماری انتخاب شده بودند، توزیع شد. داده ها با استفاده از نرم افزار Spss و در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد: الف. بازدارنده های زمینه ای (با میانگین وزنی معادل 3.2) بیشترین و بازدارنده های نگرشی (با میانگین وزنی 3.02) و شخصی (با میانگین وزنی 2.71) کمترین میزان بازدارندگی را در ارتباط با مشارکت استادان در دوره های یادگیری الکترونیکی دارند. ب. متغیرهای جمعیت شناختی تدریس با کمک رایانه و نیز مرتبه علمی بر بازدارندگی موانع شخصی، متغیر مدرک تحصیلی بر بازدارندگی موانع نگرشی و متغیر جنسیت بر بازدارندگی موانع زمینه ای تاثیرگذار است.
روش شناسی رویکرد پساساختارگرایی علی حرب در نظریة اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روش شناسی نظریه اجتماعی علی حرب، فیلسوف و نظریه پرداز ساخت شکن لبنانی می پردازد. بدین منظور، با روشی تحلیلی و اسنادی ضمن اشاره به ابعاد حیات علمی و سیاسی- اجتماعی وی، به ریشه های اندیشمندی وی پرداخته شده است. ژاک از جمله تأثیرگذاران بر وی می باشد که در مباحثی چون تفاوت و نشانه بر وی تأثیر گذاشته است. منطق تحویلی و عقل گردشی از ابعاد مهم نگاه معرفتی حرب است که ارتباط وثیقی با نظریه اجتماعی او پیدا می کند. اصالت فرد و جامعه، تعامل فرهنگی، افکار عمومی، نقش نخبگان، افراط گرایی و اصلاح اجتماعی، از ابعاد نظریه اجتماعی حرب می باشد که مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در پایان، ضمن اشاره به ظرفیت های انتقادی دیدگاه او، برخی نقطه نظرات انتقادی نظریه اجتماعی وی بیان شده است.
تحلیل رویکردهای علم دینی با تأکید بر علوم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
رویکردهای علم دینی بر مبنای موضعی که در تعیین نسبت میان علم و دین در پیش می گیرند، نخست به تهذیبی و تأسیسی تقسیم می شوند. تأسیسی ها نیز به مبناگرا و فرامبنا قابل قسمت هستند. مبناگرایی شامل نظریات استنباطی، فلسفة روش و فلسفة مضاف می شود. تصور ابتدایی هرچند حاکی از تعارض جدی این دیدگاه هاست، تعمق بیشتر آشکار می سازد که آنها نه تنها دارای خاستگاه های انگیزشی مشترک اند، که در چارچوب منطق نسبتاً مشترک، محورهای اصلی علم دینی را تعقیب می کنند. سخن جدی در این پژوهش، ابهام زدایی از تعارض ها و امکان ترمیم ضعف ها و اشکالات هر کدام با قوت های تمهیدشده در دیگری است. برای تحقق این هدف، تلاش کردیم که مباحث، بر تحلیل ماهیت، زیرساخت ها و روش شناسی علم، در هر رویکرد متمرکز شود. در نهایت روشن شد که رویکرد فلسفة روش با اشکال نسبیت روبه روست و نظریة فلسفة مضاف ظرفیت تأمین دغدغة رویکردهای دیگر را دارد.
پیش شرط های دسترسی به جامعه دانایی در کشورهای در حال توسعه با تاکید بر جامعه ایران
منبع:
کتاب ماه ۱۳۸۷ شماره ۴
شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران (بررسی در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقق اهداف و برنامه های توسعه کشور در حوزه آموزش عالی مستلزم تأمین پیش نیازها و بسترهایی است که با بهره گیری از توان و ظرفیت موجود، مسیر تعالی در این عرصه را هموار کرده و شتاب فزاینده ای به آن بدهند. در این میان، تعیین مؤلفه ها و شاخص های توسعه آموزش عالی کشور به منظور تدوین الگویی برای برنامه ریزی در این حوزه از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این مقاله با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری که سه کارکرد اصلی این نظام می باشند، ابتدا به مطالعه و شناسایی مؤلفه های اثرگذار بر این حوزه پرداخته و سپس با بررسی نحوه و میزان اثرگذاری و مشارکت هریک از این عوامل در توسعه آموزش عالی، به تعیین و تبیین اولویت بندی این عوامل در ارتباط با توسعه آموزش عالی می پردازد.
تحقیق حاضر از نوع توسعه ای بوده و روش آن توصیفی و پیمایشی می باشد و ناظر به زیرساخت های مفهومی و کلان در حوزه آموزش عالی است. در این تحقیق به منظور ارائه مدل اولیه از روش مطالعه کتابخانه ای، مطالعات میدانی به همراه مصاحبه با خبرگان بهره گرفته شده است. همچنین به منظور جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه از خبرگان نظرسنجی شده است و با استفاده از روش های آماری بهینه سازی مقیاس[1] و تحلیل چند متغیره، داده های تحقیق تحلیل شده است. به واقع در ساختاری روشمند، سعی بر آن بوده است که نظرات خبرگان، اسناد بالادستی، منابع و مراجع موجود و همچنین رویکردها و رهیافت های جاری و محتمل مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند تا در نهایت عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران و اولویت بندی آنها در بخش های سه گانه (آموزش، پژوهش و فناوری) شناسایی و تبیین گردند.
انسان و علم
بررسی و شناخت تأثیر طبقه اجتماعی بر درک عمومی از علم (مطالعه موردی شهروندان اصفهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی و شناخت تأثیر طبقه اجتماعی بر درک عمومی از علم صورت گرفته است و با استفاده از مفهوم طبقه اجتماعی سعی در تبیین درک عمومی از علم دارد. جامعه آماری این تحقیق کلّیه ساکنان بالای 15 سال شهر اصفهان بوده اند که 384 نفر از آن ها به عنوان نمونه انتخاب شده اند. روش تحقیق از نوع پیمایش و شیوه نمونه گیری، سهمیه ای بوده است. تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس نرم-افزارهایspss وAmos صورت گرفته و به نتایج زیر منتج شده است: میانگین علاقه به موضوعات علم و فناوری در بین شهروندان بالاتر از حد متوسط است. اکثریت پاسخگویان نگرش مثبتی به علم و تکنولوژی دارند؛ اما سطح دانش علمی آن ها کمتر از حد متوسط برآورد شده است، همچنین مقایسه میانگین نمرات شاخص های درک عمومی از علم در بین طبقات مختلف به صورت دو به دو طی آزمون توکی نشان می دهد که هر چه طبقه اجتماعی بالاتر باشد، درک افراد از مفاهیم علم و فناوری نیز بالاتر خواهد بود و می توان امیدوار بود که کاهش فاصله طبقاتی گامی مؤثر در جهت ایجاد جامعه ای علم گرا باشد. متغیر «طبقه اجتماعی» در مدل معادله ساختاری با کسب ضریب گامای 66/0، تأثیرگذاری معناداری بر درک عمومی از علم شهروندان نشان داده است و شاخص های برازش نشان می دهد که مدل طراحی شده، به خوبی توسط داده-های جمع آوری شده تأیید می شود.
تحلیل تطبیقی کیفی عوامل مؤثر بر موازنه بین برابری و کارائی علمی نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تجربی شروطی است که همزمان اجازه برابری توأم با کارائی در نظام آموزش عالی را فراهم می کنند، نه افزایش یکی به هزینه دیگری را. این پژوهش بر اساس طرح مورد پژوهی چندگانه مبتنی بر منطق تکرار، انجام شد. این نوع طرح پژوهشی نیازمند نظریه (اولیه) است."" الگوی سه سطحی تولید پایدار علم "" چارچوب نظری این مطالعه را تشکیل می دهد. انتخاب موارد (کشورها) مبتنی بر نمونه گیری نظری است. کشورهای تحت مطاله بر مبنای ملاک های میزان برابری و کارائی نظام آموزش عالی انتخاب شدند، یعنی دو مجموعه کشورها، یک مجموعه کشورها که همزمان حائز نوعی برابری و کارائی بالا در نظام آموزش عالی بودند (موارد مثبت) و مجموعه دیگر که روی هر دو متغیر مزبور دارای امتیاز پائین بودند (موارد منفی). نتایج این پژوهش نشان داد که ترکیب (توازن) همزمان برابری و کارائی بالا ناشی از ترکیب حضور شروط رقابت پذیری سازمانی، شایسته سالاری، حاکمیت قانون، مردم سالاری، اقتصاد مولد، رقابت پذیری بین جامعه ای و فقدان قدرگرائی(بعنوان شروط لازم) و (به عنوان شروط جانشین پذیر/ کافی) است. یافته های تجربی مؤید قدرت تبیینی الگوی سه سطحی تولید پایدار علم است و با توجه به روش به کار رفته، می توان برای نتایج این مطالعه قابلیت تعمیم تحلیلی قائل شد.
مسایل بنیادین علوم اجتماعی
حوزههای تخصصی:
علوم اجتماعی برای شناخت، بررسی و تحلیل اجتماع و مسائل عمده آن، تشکیل شده است. جهت نیل به چنین هدفی ناگزیر از شناسایی خود علوم اجتماعی هستیم. یعنی ضرورت دارد که ماهیت، قلمرو و عوامل تحدیدکننده علوم اجتماعی شناخته شوند. مقاله حاضر با طرح و بررسی دو مقوله (الف): مسائل و محدودیتهای علوم (ب): مسائل و محدودیتهای اجتماعی، هدف یاد شده را پیگیری میکند. روش تحقیق به کار گرفته شده، روش تحقیق موردی و زمینهای است. تلاش بر این است که کلیه عوامل و مسائل مؤثر در این زمینه، مدنظر قرار گیرند. جمعبندی هم بنحوی صورت پذیرفته که مسائل زمان و مکان خود ما، عنوان شود. در پایان نیز رهیافتی برای حل مسائل مطرح و پیشنهاد گردیده است.