بازیابی و تحلیل مؤلفه های درونی فعل ارادی در پرتو نظریه انکشاف نفس و تقریرات پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۱ بهار ۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۸۱)
133-161
حوزههای تخصصی:
حکمت متعالیه با ارائه نظریه انکشاف نفس، بیان می دارد که نفس پس از حدوث یافتن و تعیّنِ خَلقی اش، به بیان و اظهارِ هستیِ خویش می پردازد. این نظریه، ظهورِ جزء جزءِ نفس را کشف بعد از کشف، می خواند؛ به طوری که، صورِ پیشینیِ نفس متناسب با موقعیت تجربی، از علم به عمل و از اجمال به تفصیل می رسد. آن چه این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی بر آن می کوشد، همراه کردنِ تأملاتِ نظریه انکشاف نفس با پدیدارشناسیِ نفس در مقام فاعلیت است. چنین مهمی، از دو جهت کارگشا است؛ یکی اینکه، آشکار شدنِ هستنده هایِ نفس که در بروز فعل، رخ می دهد؛ زیرا فعل، نتیجه فاعلیتِ نفس و بالتبع، مکشوفیتِ هستی ای از نفس، متناسب با شرایط محیطی است؛ و از جهت دیگر، بر حلقه ای از زنجیره عمل، از قصد تا مقصد، تمرکز می کند و این تمرکز را برای شناساییِ مؤلفه هایِ ورودی به میدانِ «هستی-عمل»، به کار می گیرد. بدین نحو که فاعل در انجام فعل، وجهی از هستیِ خود را ظاهر می کند و به طور همزمان این خوداظهاری با هستی ای دیگر از نفس، وارد کنش می شود که این برهم کنش، روی دادِ فعل بعدی را موجب می شود. در زیرنهادِ این کنش ها، «توجهِ» فاعل شناسا است که چگونگیِ برهم کنش ها را انتخاب می کند که نتیجه این تعیین به صورت عملِ ارادی ظاهر می شود و حلقه ای از زنجیره عملِ هدف دار را تشکیل می دهد. نتایج کارگشاییِ این تفکر میدانی، یکی، تنظیمِ کمیت و کیفیتِ برهم کنشِ مؤلفه ها در میدان عمل، به صورت آگاهانه تر و دقیق تر، توسط فاعل شناساست؛ و دیگری، حصول معرفتِ زمینه ای در مورد بسترِ روی دادگیِ فعل که منجر به خیر یا شرّ اخلاقی می شود.