فساد و سازوکار مهار قدرت در آرای دورکیم و ابن سینا
حوزههای تخصصی:
فساد، سوءاستفاده از قدرت است و اگر افرادی فاقد خودکنترلیِ اخلاقی، مناصب قدرت را اشغال کنند و کنترل اجتماعی نیز غائب باشد؛ قدرت به سادگی مورد سوءاستفاده قرار می گیرد. دورکیم معتقد است که در جامعه مدرن، دین به انزوا می رود و دیگر اقتداری بر افراد ندارد تا رفتارهایشان را کنترل کند. او به اصناف نظر دارد تا چارچوب و قواعد مشخصی برای اعضای خود تدارک ببینند و در مقابل زیاده روی های احتمالی دولت بایستند. با اصطکاک مابین دولت و اصناف، قدرت مهار می شود و امکان سوءاستفاده به حداقل می رسد. اما اخلاق این جهانی مدنظر دورکیم، بنیان محکمی برای انسجام بخشیدن به جامعه و تضمین برقراری عدالت ندارد. پیتر برگر نیز در آرای متأخر خود اشاره می کند که دین، معنای اساسی هستی بشری را ارائه می دهد و عرفی گرایی دوامی نخواهد داشت. ابن سینا، شریعت وحیانی را منبع استخراج قوانین عادلانه جامعه بشری و کنترل قدرت می داند. او برای کنترل نفسانیت و خوی شهوانی بشر، به صورت توأمان هم به نظارت درونی و معنوی و هم به نظارت بیرونی بر افراد توجه دارد که در کنار هم سد محکمی در برابر فساد ایجاد می کنند. به زعم ابن سینا، انسان از یک ساحت معرفتی و یک ساحت انگیزه ای و ارادی برخوردار است و برای عدالت ورزی، نیازمند توجیه منطقی است. شریعت به لحاظ منطقی، زمینه تمکین نفس انسان از عدالت و خودداری از فساد را فراهم می کند. از آنجا که عدالت صحنه ای قابل تخلف است؛ شریعت، الزامات بیرونی استقرار عدالت و جلوگیری از فساد را هم مدنظر قرار می دهد.