تحلیل لالایی های شمال خراسان بر اساس نظریه مکتب فرانکفورت
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
1 - 14
حوزههای تخصصی:
لالایی یکی از انواع ترانه های عامیانه است که مردمان اولیه برای بیان احساسات خود به کار گرفته اند. این نوع ادبی چون مطابق با باور، فرهنگ، و شرایط اجتماعی و سیاسی مردم شکل گرفته است می تواند انعکاس دهنده ابعاد مختلف فرهنگ، ساخت های اجتماعی و فرهنگی و فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمانه باشد. به همین جهت نگارندگان به روش تحلیلی - توصیفی و با کمک نظریات متفکران مکتب انتقادی فرانکفورت به تحلیل لالایی های شمال خراسان پرداختند که نتیجه پژوهش چند ویژگی برجسته را در این آثار آشکار می کند. نخستین ویژگی پدرسالاری است. در صدای لالایی مادران قدرت زنان به چشم نمی خورد و قدرتی نمایان است که فقط از آن مردان می باشد و زنان در این لالایی ها کم منزلت اند و کار پدر، مستقیم ترین نمایش اقتدار سرمایه است. عنصر بعدی سلطه است که لالایی ها نشان می دهد باورهای فرهنگی رشد روانی زنان را متزلزل کرده و آنها را سلطه پذیر و وابسته گردانیده است و این نوع سلطه در وجود زنان نهادینه شده است. موضوع بعدی چندهمسری که زنان نمی توانند به صورت مستقیم به آن اعتراض کنند و لالایی ها، اعتراض منفعلانه و خشم خاموش آنها را منعکس می کنند زیرا در حکومت مطلقه مرد، سازمان دهی تعداد افراد تحت قدرت رئیس خانواده است. نکته آخر این است که این نوع لالایی ها با وجود بیان اعتراض منفعلانه زنان، به عنوان بخشی از فرهنگ عامه اساساً فاقد هرگونه توان بالقوه رهایی بخش هستند و در آنها هیچ استقلال فکری و ابتکار جدیدی بروز پیدا نمی کند و در خدمت تحکیم روابط سلطه و تفاوت طبقاتی هستند.