تعامل عرفان و سیاست در عصر مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
87 - 106
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی- تاریخی، به بررسی تعامل بین عرفان و سیاست در عصر انقلاب مشروطه می پردازد. دو دسته از متفکران سیاسی در شکل گیری انقلاب مشروطیت نقش داشتند. یک دسته متفکران مذهبی بودند که خود نیز به سه دسته شریعت محوران، عدالت محوران و نوگرایان دینی تقسیم می شدند. اندیشمندان سیاسی نیز به سه دسته روشنفکران سکولار، روشنفکران اصلاح-گرا، روشنفکران مصلحت جو و واقع گرا تقسیم می شدند؛ اما در نهایت این دسته به هر نحو تحت تأثیر تجدد غرب بودند. عارفان و صوفیان نیز در قبال نهضت مشروطه، روش های مختلفی را درپیش-گرفتند. به عنوان مثال مشایخ شاخه گنابادی از طریقه نعمت اللّهی با اینکه به حمایت از خواست جامعه در راستای تحقق انقلاب مشروطه پرداختند، اما از ورود در منازعات سیاسی و جناح بندی های حزبی خودداری کردند؛ شاخه مونس علی شاهی و صفی علی شاهی وارد در معرکه انقلاب مشروطیت شدند و اما شاخه کوثریه به صف مخالفان مشروطه پیوستند. در دوران انقلاب مشروطیت - برخلاف گذشته- تصوف تا حدودی از فضایی آرام برخوردارشد، اما به دلیل ورود تجدد به ایران، روشنفکران وابسته به جریان تجدد، علی رغم ایفای نقش فعالانه برخی از سلسله های تصوف و عرفان در جریان انقلاب مشروطیت، از زوایای معرفت شناسانه، تولید و تقسیم کار اجتماعی با شدّت به نقد تصوف پرداختند. در مجموع در این دوره، تصوف و عرفان نسبت به دوران قبل، از نقش کم رنگ تری برخورداربوده است.