واکاوی اضطراب مرگ در روایت های گیل گمش و هملت براساس نظریه ا. د. یالوم
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
136 - 111
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای مهم در مطالعات تطبیقی، بررسی مقولات محوری در ادبیات با رویکرد روان شناسی است که با روانکاوی فروید رسمیت پیدا کرد و بعدها به بررسی موضوعات مختلف به تکامل رسید. یکی از این موضوعات می تواند مقوله مرگ و اضطراب حاصل از آن باشد که سوژه ای جذاب در نظرگاه روان شناسان است و در این میان، اروین یالوم با رویکرد روان درمانی پویه نگر اگزیستانسیال به معضلاتی مانند مرگ و اضطراب ناشی از آن و عواملی مانند تنهایی، آزادی و پوچی در این حوزه پرداخته است. لذا پژوهش پیش رو با رویکرد توصیفی –تحلیلی بر آن است تا مساله مرگ در روایت های گیل گمش و هملت را با عطف به نظریه وجودی یالوم، بپردازد. نتایج این پژوهش حکم می کند مهم ترین عامل اضطراب از مرگ در هر دو روایت، در قطع ارتباط با گذشته و مساله فقدان متمرکز است، فقدان پشتوانه، جایگاه، عشق و آرزوهای ناکام. از سویی دیگر، در هر دو روایت، غلبه بر آن ازطریق آگاهی، مسئولیت پذیری، ابداع معنا و... امکان پذیر است. گیل گمش و هملت نیز در مواجه با تجربه مرگ دغدغه بازیابی زندگی گذشته را دارند و با رویکرد دفاعی خود در زمان حال در تلاش ساختن معنای آینده هستند و از آنجا که در روایت گیلگمش، مساله تحول و دگردیسی در روند زیستی وجود دارد، نوع مواجه با مرگ نیز در میانه داستان متحول شده و از امر ضد اخلاق به امر اخلاقی متمایل می شود اما در هملت، این روند، به واسطه عدم صیرورت در شخصیت روایت، در قالب استیلا بر دیگری در تمامی روایت جاری است.