(افلاطون فارابی)Farabi's Plato : بررسی و نقد خوانش اشتراوس از رسالۀ فلسفۀ افلاطون نوشته ابونصر فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۸)
253-279
فارابی در رساله فلسفة افلاطون سعادت انسان را در گرو علمی معین و سیرهای معین میداند. او این علم را فلسفه یا علم به جوهر تکتک همه موجودات و آن سیره را سیاست یا پادشاهی معرفی میکند و در طی رساله به امکان و راههای دستیابی به این علم و سیره میپردازد. اشتراوس از یک سو مسئله اصلی این رساله را نسبت فلسفه با سیاست میداند و از سوی دیگر بهدلیل قول به پنهاننگاری فارابی، وحدت فلسفه و سیاست را که در رساله به آن تصریح شده ظاهری و صرفا پوششی برای پنهان نمودن باور اصلی یعنی تمایز حقیقی فلسفه و سیاست میداند. او در تفسیر خود تنها نسبت فلسفه با سیاست را اتخاذ روشهایی توسط فیلسوف برای درامان ماندن از خطراتی میداند که از جانب اجتماع او را تهدید میکند. دو گونه اشکال به خوانش اشتراوس از رساله فارابی عبارتند از: اول اشکالات مبناییِ مسلم انگاشتن پنهاننگاری فارابی و اساس قرار دادن آن برای تفسیرِ متن و دوم طرح برخی بدخوانیها از عبارات فارابی که از پیشفرض گرفتن تعارض فلسفه و دین و همچنین پنهاننگار بودن فارابی نشأت میگیرد. نتیجه اینکه در تفسیر اشتراوس دشواریهای ذاتی فلسفه منحل شده و به دشواریهای زندگی در اجتماع سیاسی تقلیل یافتهاند.