هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش یادگیری معکوس بر تفکر انتقادی و مشارکت تحصیلی دانش آموزان پایه پنجم در درس علوم تجربی بود. یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر اهواز در نیمه ی اول سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه این تحقیق مشتمل بر 30 دانش آموز پسر از جامعه مذکور بود که برای انتخاب آنها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. هر گروه 15 نفر بود. ابزار اندازه گیری تحقیق حاضر آزمون مهارت های تفکر انتقادی ریتکس (2003) و پرسشنامه مشارکت تحصیلی ریو (2013) بود. دانش آموزان گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای (هر هفته 2 جلسه) تحت آموزش پروتکل تدریس معکوس برگمن و سمز (2014) قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش یادگیری معکوس درس علوم تأثیر معناداری برافزایش مشارکت تحصیلی (47/947,F=05/0P<) و بهبود تفکر انتقادی (93/255,F=05/0P<) دانش آموزان دارد. آموزش یادگیری معکوس به عنوان یک روش نوین آموزشی، پتانسیل بالایی برای بهبود کیفیت آموزش وپرورش دارد و با فراهم کردن فرصت های بیشتر برای یادگیری فعال و تعاملی، به دانش آموزان کمک می کند تا مهارت های تفکر انتقادی و مشارکت تحصیلی خود را تقویت کنند.