اسطوره در قرآن از مباحثی است که با رویکردها و روش های گوناگون مورد توجه خاورشناسان قرار گرفته است. رویکرد فیلولوژیکال از جمله این رویکردها است که به بررسی مباحث زبان شناختی قرآن پرداخته و سعی در پیوند زدن این مباحث با مفهوم اسطوره دارد. اسطوره در نگاه خاورشناسان روایت یا داستانی است که به کمک کهن الگوها به تبیین و توصیف جهان می پردازد. خاورشناسان با تکیه بر رویکرد فیلولوژیکال و بهره گیری از روش های نقادی کتاب مقدس به بررسی این موضوع پرداخته اند. روش فیلولوژی که از روش های نقادی کتاب مقدس است، عمدتاً شامل مطالعه زبان های کتاب مقدس در گسترده ترین دامنه آنها می شود. این روش در مطالعات خاورشناسان بافتگرا بسیار مورد توجه قرار گرفته و این خاورشناسان با بررسی زبان ها و صورتهای زبانی و ادبی عصر نزول قرآن سعی در بررسی ارتباط میان زبان عربی قرآن با این زبان ها داشته و دارند. در این مقاله سعی بر آن است که با توجه به روش و رویکرد فیلولوژیکال به بررسی دیدگاه خاورشناسان درباره اسطوره در قرآن پرداخته و به صورت مطالعه موردی آن را واکاویم. افزون بر نقدهای روشی، مبتنی بودن دیدگاه این گروه از خاورشناسان بر حدسیات و ادعاهای بی دلیل از جمله نقدهایی است که بر مطالعات قرآنی این خاورشناسان وارد است.