اسپینوزا و ملاصدرا، از جمله فیلسوفان برجسته ای هستند که با رویکردهای متفاوت به مسئله شناخت مستقیم خداوند پرداخته اند. یکی از نقاط تمایز مهم در اندیشه اسپینوزا و ملاصدرا، مفهوم بی نهایت و ذات در فلسفه آنهاست. اسپینوزا، که به شدت تحت تأثیر عقل گرایی و ماتریالیسم فلسفی بود، معتقد است که دانش بی واسطه تنها از طریق شناخت نسبی امکان پذیر است و حقیقت این نوع معرفت در ارتباط آن با نسبیت نهفته است. در مقابل، ملاصدرا که به سنت فلسفی اسلامی تعلق دارد، بر این باور است که شناخت مستقیم خداوند محدود به ذات و وجود مخاطب است و این شناخت، فراتر از هر گونه ادراک حسی و عقلانی، در سطحی از وجود تحقق می یابد که بالاترین مرتبه دانش و معرفت محسوب می شود. نویسنده در این پژوهش با شیوه اتوصیفی - تحلیلی به بررسی ارتباط خدا با انسان از دیدگاه ملاصدرا و اسپینوزا پرداخته است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که از منظر ملاصدرا، علم بی واسطه به خداوند یک معرفت وجودی است که بر اساس وحدت وجود و شناخت مستقیم از طریق حضور و شهود به دست می آید.. در مقابل، اسپینوزا بر این باور است که معرفت بی واسطه از طریق ادراک شهودی از یکپارچگی طبیعت با خداوند حاصل می شود. در نهایت، مقایسه دیدگاه های اسپینوزا و ملاصدرا نشان می دهد که هر یک از این دو فیلسوف، با توجه به نظام فلسفی خود، به نوعی شناخت بی واسطه خداوند رسیده اند که در نهایت، عالی ترین نوع دانش و معرفت را تشکیل می دهد و به نوعی نشان دهنده بالاترین سطح تعامل انسان با حقیقت الهی است.