قدرت الله طاهری

قدرت الله طاهری

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۷۲ مورد از کل ۷۲ مورد.
۶۱.

تحلیل مفهوم «شاعرانگی» در رمان «شازده احتجاب»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: داستان مدرن گلشیری شازده احتجاب شاعرانگی جنون

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۰ تعداد دانلود : ۱۵۸
پس از رواج خردگرایی و عقلانیت در رنسانس در آثار ادبی مختلف، اهمیت مفاهیم شعر و شاعرانگی روز به روز کاسته شد و هرگونه خردگریزی و «جنون» در چهارچوب آسایشگاه ها محبوس شد. نویسندگان مدرن نومید از نتایج و ثمرات خردگرایی غربی به جنبه های معنایی و ذهنی و غیرصوری شاعرانگی در ادبیات داستانی مایل شدند تا هم به مقابله با خرد حاکم بپردازند و هم فریاد اعتراض «جنون» دربند و مطرود را در قالب داستان مدرن نمایندگی کنند. از دیدگاه نظریه پردازان مدرن، «شاعرانگی» در تعریف تازه خود عموماً با علاقه مندی به انتزاع و خردگریزی و نفی معیارهای رایج و متعارف در ادبیات همراه بود. در این مقاله کوشیدیم مفهوم «شاعرانگی» و نسبت آن با «جنون» را از طریق مؤلفه های سبکی داستان های مدرن در رمان «شازده احتجاب» نشان دهیم. یافته های تحقیق نشان می دهند که در رمان «شازده احتجاب» گلشیری، «شاعرانگی» از طریق مؤلفه هایی چون روایت گریزی، ابهام، زمان پریشی و توجه به ساخت استعاری جملات و عناصری چون «جنون» و «مرگ»، روایت داستان را از حالت متعارف خارج می کند و علاوه بر شاعرانه ساختن متن و فضای داستان، نسبتی معنادار و اعتراضی با نفی خردگرایی و توجه به «جنون» در دوران مدرن به وجود می آورد.
۶۲.

بازتاب/بازتولید مؤلفه های حکمت خسروانی در منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حکمت خسروانی عرفان اسلامی منطق الطیر عطار اشراق نور ظلمت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۳ تعداد دانلود : ۱۴۳
فلسفه ایران باستان که به عنوان «حکمت خسروانی» شناخته می شود، اندیشه ای اشراقی مبتنی بر نور و ظلمت است که هستی در آن ساختاری ذومراتبی و تشکیکی دارد. با گذشت زمان، پیوند این منظومه فکری با دوران پس از خود گسسته نشده بلکه در طی تاریخ، به شکل های مختلف بازتولید شده است. این تفکر پس از آمیخته شدن با پاره ای مؤلفه های اسلامی به آثار حماسی و عرفانی این دوره راه یافته است. هنگام مطالعه در باب عرفان ایرانی، پژوهشگران، غالباً از غور در منطق الطیر عطار و بررسی آن بی نیاز نیستند، لذا روشن ساختن وجوه مختلف آن، از منظر محتوایی، آمیختگی فرهنگی، ریشه تفکرات، و داد و ستد های عقیدتی و مسائلی از این دست به درک بهتر این اثر و به دنبال آن شناخت کامل تر عرفان خراسان یاری می نماید. تطابق مسئله وحدت وجود در عرفان اسلامی و آفرینش وابسته به نقطه واحد اهورایی در حکمت خسروانی، همچنین مراتب سلسله وار وجود و نور در این دو، باعث امتزاج و پیوند هرچه بیشتر این مفاهیم در منطق الطیر شده است. عطار متأثر از میراث کهن فرهنگ و فلسفه ایرانی به شرح مفاهیم عرفانی در قالب تمثیل و داستان پرداخته است. در تحقیق حاضر بازتولید پوشیده مؤلفه های حکمت خسروانی را در «منطق الطیر» بررسی کرده ایم.
۶۳.

ابزار شناخت و ماهیت خداوند در دستگاه فکری عطار و سهروردی

کلید واژه ها: ادبیات عرفانی معرفت حق تعالی نظریه اصالت نور سهروردی عطارنیشابوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۰۶
شیخ شهاب الدّین یحیی سهروردی، فیلسوف ِعارف، با حکمتی آمیخته از معرفت نظری و سلوک عملی است. در دستگاه فکری او، عناصری از تفکر ایران باستان، یونان قدیم و فرهنگ اسلامی، قابل رهگیری است. هدف اصلی او، احیای تفکّر اشراقی، از طریق بهره گیری از امتیازات سه فرهنگ فوق بود. سهروردی در دو آبشخور فکری- مکتب خسروانی و اندیشه های اسلامی- با شیخ فریدالدّین عطّار نیشابوری در یک مسیر قرار می گیرد. ابزار شناخت و ماهیت خداوند برای هر دو اندیشمند، مسأله ای حیاتی است و در نظریه آنان، سایر معرفت ها تحت الشعاع معرفت بنیادین مذکور قرار می گیرد. کلید فهم حکمت اشراق سهروردی، منوط به خودشناسی و معرفت نفس است و معرفت نفس نیز در گرو معرفت حق تعالی و جهان هستی است. بر این اساس، نظام هستی شناسی خود را منوط بر شناخت «نورها» می داند. در مقام فکری او، خداوند، نور حقیقی و مطلق است. نور نزد عطّار نیز روح زندگی و چشمه ی فیاض حیات و جنبش است. امری که بی او قوامی نیست؛ و هیچ بخشی از عالم هستی، خالی از نشانه ی آن نیست. هر دو متفکر، مانند سایر اندیشمندان شرقی، ابزارهای حسی و عقلی را برای شناخت حق، ناکافی می دانند و راه وصول به معرفت حق را از طریق کشف و شهود، اصیل ترین شیوه می دانند. در این مقاله، دیدگاه سهروردی و عطار به صورت سنجشی مورد بررسی قرار گرفته است.
۶۴.

تأملی در زیرساخت های تشبیهی سه گانه انواع «مَثَل»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مثل زیرساخت تشبیهی دسته بندی مثل تشبیه کنایه استعاره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۰ تعداد دانلود : ۱۴۰
بحث مربوط به پدیده ای به نام «مَثَل»، بحثی قدیمی و گسترده است و مرور منابع بلاغی و فرهنگ های امثال نشان می دهد که بلاغت نویسان و نیز فرهنگ نویسان که به جمع و تدوین مَثَل ها اهتمام داشته اند، مباحث عدیده ای در خصوص ماهیت و ساخت مَثَل دارند، اما چون در بلاغت کلاسیک اسلامی، زبان ادبی حوزه ای خاص و مجزا از زبان عامیانه انگاشته شده و با اصطلاحاتی همچون «بلاغت»، «فصاحت» و... از زبان عامیانه تفکیک گردیده، تلاش بلاغت نویسان اسلامی و همچنین بلاغت نویسان معاصر در تعریف مَثَل، به سمت و سویی سوق یافته که پدیده مَثَل چیزی متعلق به حوزه زبان عام دانسته شده و وجود شروطی همچون «سائر بودن» و «معنای ضمنی» را در مَثَل دانستن یک عبارت لازم دانسته اند. نویسندگان این پژوهش ابتدا با مرور تعاریف گذشتگان و معاصرین از اصطلاح مَثَل، انواع آن را با در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی، به سه دسته مَثَل «تشبیهی»، «کنایی» و «استعاری» تقسیم کرده و دسته چهارمی هم با عنوان «حکمت»، تشخیص داده که زیرساخت تشبیهی ندارد و به این نتیجه رسیده که از لحاظ در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی انواع مَثَل ها، چیزی به نام مَثَل که زیرساختی غیر از زیرساخت تشبیه و کنایه و استعاره داشته باشد، فقط ذیل حکمت قرار دارد و شامل سه نوع سابق نمی شود. بررسی دو فرهنگ مجمع الامثال میدانی و امثال و حکم دهخدا نشان می دهد بخش اعظم مدخل های فرهنگ های امثال را عبارت هایی با زیرساخت تشبیه کنایه تشکیل می دهند و داستان هایی هم که حول برخی از این مدخل ها پدید آمده، در اکثر موارد حول مدخل هایی با زیرساخت تشبیه استعاره است.
۶۵.

زیبایی شناسی و مرگ در رمان ملکوت بهرام صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ملکوت بهرام صادقی مرگ زیبایی شناسی تناقض سکوت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۱۳۳
در هنر و ادبیات مدرن، با بذل توجه به مضامین منفی و نامتعارف فلسفی که نقش مهمی در زیبایی شناسی کلاسیک برعهده نداشتند، مبانی زیبایی شناسی نوین متحول شد. «مرگ» یکی از مؤلفه هایی است که برمبنای اندیشه های مکاتب اگزیستانسیالیسم و پساساختارگرایی، عنصر محوری ادبیات مدرن شناخته می شود. در رمان مدرن، مرگ هم ازمنظر محتوایی و هم ازنظر زبان شناختی و هنری در ساختار و بافت داستان نقش اساسی ایفا می کند و بسیاری از وجوه زیبایی شناختی رمان حول محور آن می گردد. صادقی، در جایگاه یکی از نویسندگان پیشرو ایران، در رمان ملکوت، «مرگ» را موضوع داستان قرار داده و بسیاری از جنبه های ادبی اثرش را پیرامون این مفهوم طرح کرده است. در این پژوهش، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، وجوه زیبایی شناختی مرگ در رمان ملکوت بررسی شده که به دیگر مؤلفه های زیبایی شناسی مدرن گره خورده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رابطه مرگ با دیگر مؤلفه های زیبایی شناختی مدرن چون تناقض، غیاب، و ابهام منجربه اهمیت یافتن جنبه های تاریک هستی و همچنین امتناع اثر از معیارهای زیبایی شناسی کلاسیک و متعارف شده است.
۶۶.

بررسی نسبت عقل با عشق در غزل های عطّار، بر اساس نظریه استعاره شناختی و نگاشت «عشق به مثابه سفر»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: استعاره شناختی استعاره مفهومی نگاشت عشق عقل عطار نیشابوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۷ تعداد دانلود : ۷۴
رابطه عقل با عشق در مباحث عرفانی، از دیرباز مورد توجّه عارفان و پژوهشگران عرفان بوده است. این رابطه را می توان حاصل اوج گیری مقابله تفکّر عرفانی با تفکّر فلسفی، طرد فلسفه مشّاء و نفی تکیه بر عقل در درک حقیقت در قرن پنجم دانست که در شعر عرفانی در قالب استعاره های مختلف و به دو صورت تقابل و تداوم مطرح شده است. در برخی موارد عقل به عنوان رهزن و حریفِ همیشه سر برافراشته، در مقابل عشق تصویر شده و در برخی دیگر عقل به عنوان راهبر در مسیر پرخطر عشق تا رسیدن به حقیقت مطرح است. نظریه معاصر استعاره مفهومی به جنبه های معرفت شناختی کاربرد استعاره نظر دارد؛ تحلیل استعاره های مربوط به عشق و عقل براساس این نظریه می تواند جنبه های معرفتی اندیشه عطّار را درباره نسبت این دو مؤلّفه پرتکرار در غزل های او را روشن کند. عطّار نیشابوری عشق را تجربه سفر در مسیری به سوی معشوق در نظر گرفته و در طیّ این مسیر به مراحل و منازلی قائل است که عقل یکی از آنهاست. از این منظر، عقل به خودی خود تقابلی با مفهوم عشق ندارد و طیّ این مسیر بدون درک این منزل و گذر از آن ناممکن است. بررسی استعاره های کلان عقل و عشق در غزل های عطّار، دسته بندی مضمونی آنها و محور قرار دادن نگاشت مفهومی «عشق، به مثابه سفر» از منظر شناختی بیانگر آن است که در نگاه عطّار عقل و عشق متباین نیستند بلکه در امتداد دیگر قرار دارند.
۶۷.

مرگ، موقعیت و موقعیت های مرزی در شعر معاصر ایران؛ مطالعۀ موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اِگزیستانسیالیسم شعر معاصر ایران مرگ موقعیت موقعیت های مرزی شمس لنگرودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸ تعداد دانلود : ۷۹
اگزیستانسیالیسم از گرایش های فلسفی مهم معاصر است که به طور گسترده در ادبیات نیز بازتاب یافته است و موقعیت، وضعیت های مرزی و مرگ از مفاهیم عمده اگزیستانسیالیستی هستند. در این مقاله بازتاب این سه مفهوم اگزیستانسیالیستی در اشعار شمس لنگرودی بررسی شده است. نتایج و شواهدِ مثالِ متعدد حاکی از آن است که اولاً، هر سه مفهوم عمده وجودی بازتاب زیادی در اشعار این شاعر داشته اند؛ ثانیاً، انعکاس این مفاهیم از مجرای منطق هنری و تمهیدات شعری بوده است؛ و ثالثاً، رویکردهایی در این میان پررنگ تر بوده اند. چهار زیرشاخه را در بین اشعارِ منعکس کننده مرگ می توان بازشناخت که به ترتیبِ بسامد بیشتر عبارت اند از: ۱. مرگ فروپاشنده، پایان دهنده و نابودگر؛ ۲. مرگ، یک واقع بودگی و یک وضعیت مرزی؛ ۳. مرگ و دل شوره آن؛ ۴. مرگ و بیهودگی و یأس. در میان وضعیت های مرزی، وضعیتِ رنج بردن حضوری قابل توجه در اشعار دارد. شاعر در بازتاب این مفاهیم وجودی، دیدگاه های متنوعی در نظر داشته است و بنابراین رویکرد اگزیستانسیالیستی اشعار انطباق کامل با متفکری خاص ندارد.
۶۸.

عرفان مولانا در ساحت تجارب دینی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تجربه دینی تجربه عرفانی جیمز مولانا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹ تعداد دانلود : ۵۴
دین که یکی از مهم ترین عرصه های معرفتی است، ساحت های مختلفی ازجمله ساحت انفُسی و درونی دارد. در مطالعات عرفانی جدید، از ساحت انفُسی یا همان تجارب شخصی از خداوند به «تجربه دینی و عرفانی» تعبیر می شود. در این پژوهش، دیدگاه مولوی را برمبنای نظریه های جدیدی که در عرصه مطالعات عرفانی مطرح هستند، بازکاوی خواهیم کرد و مسئله اصلی، جست وجو و تحلیل تجارب عرفانی مولوی و انعکاس ادیبانه آن ها در بیان او خواهد بود. به نظر می رسد از آنجاکه مولانا در عرفان خانقاهی، عرفان ذوقی و عرفان نظری صاحبِ سبک و نظر است، خود نیز تجارب عرفانی وسیعی را از سر گذرانیده، و به بازسازیِ هنری این تجارب ناب، پیچیده و حیرت انگیز در قالب زبان و بیان ادبی پرداخته است. تجارب عرفانی و شهودی مولانا در غزل هایش بیشتر به صورت بی واسطه و در لابه لای تمثیلات عرفانی مثنوی، با واسطه و در موقعیت هایی که استمرار کلام، او را به عرصه های ناخودآگاه کشانیده، بروز پیدا کرده است. برخی از تجربه های عرفانیِ مولانا از حیث شکل و ساختارِ بازنمایی در چارچوب تحلیل هایی که ویلیام جیمز از تجارب عرفانی عرضه می کند، قابل تحلیل هستند و ما در این پژوهش، ضمن تبیین اصل تجربه مندیِ آثار مولانا، از جمله داستان پادشاه و کنیزک، تجربه عرفانی مندرج در آن را بر مبنای چارچوب نظریِ  جیمز  بررسی کرده و شباهت های ساختاری آن را با موضوعاتی که  جیمز مطرح کرده است، نشان داده ایم.
۶۹.

فاصله ایمان و اعتقاد در نظریّه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الهیات ایمان اعتقاد مولانا جلال الدین مثنوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷ تعداد دانلود : ۴۳
دو اصطلاح ایمان (Faith) و اعتقاد (Belief) به دلیل حوزه معنایی مشترک و کثرت کاربرد، نه تنها در نزد عامّه؛ بلکه در نزد خواص اعم از شاعران و نویسندگان نیز به جای هم استفاده می شوند و گویی مرزهای مفهومی متمایزی بین آن ها وجود ندارد. حال آنکه در معنا و مفهومِ حقیقیِ خود تمایز جدّی با هم دارند. به همین نسبت، «مؤمنان» و «معتقدان» نیز در ارتباط با امّهات دین؛ یعنی تلقّی از خداوند و نحوه ارتباط با او، شیوه ادراک هستی و تعامل با آن، ماهیّت تلقّی از دین و تجربه های دینی تفاوت های آشکاری با هم دارند. بر خلاف بسیاری از شاعرانِ متمایل به تصوّف و عرفان که عموماً فاصله ای میان ایمان و اعتقاد نمی دیدند، مولانا ضمن اینکه مانند اغلب متفکّران و عارفان مسلمان «ایمان» و «کفر» را در مقابل هم قرار می دهد، «ایمان» و «اعتقاد» را از یکدیگر تفکیک و تفاوت عالمِ ایمان و اعتقاد را تبیین می کند و راه خود را از سایر شاعران عارف مسلکِ پیش از خود جدا می سازد. در منظومه فکری مولانا که بی شباهت با دیدگاه های فیلسوفانی مانند کی یرکگور نیست، ایمان، امری سیّال و مدام در حالِ شدن است و اعتقاد امری ثابت و ایستا و به همین دلیل، ایمان امری نامحدود است و اعتقاد امری محدود و مقیّد. ایمان، فردمحور است و از راه تجربه فردیِ اقبال بنده به خداوند و با سیر انفسی به دست می آید و اعتقاد در جمع و جمعیّت و از طریق وسائط اعم از افراد، کتب و اسناد و سیر آفاقی بروز می کند، متعلَّق ایمان امر محال است و اعتقادات امور ممکن را شامل می شوند، صاحبان اعتقاد جزم گرا، دیگرستیز و هراسان هستند که مبادا کسانی بر عقاید آن ها بتازند؛ اما صاحبان ایمان، مداراجو و با طمأنینه خاطر هستند. صاحبان ایمان، در رابطه ای بی پایان با خداوند همواره در حال شدن هستند و عاشقانه این رابطه را ادامه می دهند و صاحبان اعتقاد، با خداوند، رابطه ای معامله گرانه دارند و اگر دین می ورزند دین شان وسیله ای است برای دستیابی به خواست ه ای این جهانی و آن جهانی.
۷۰.

سبک شناسی روایت در شعر اخوان ثالث (با تأکید بر نقد روایی نشانه ها)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سبک شناسی روایت مهدی اخوان ثالث نشانه شناسی نمادگرایی شکلی نمادگرایی محتوایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۶ تعداد دانلود : ۵۱
سبک شناسی روایت، بخصوص برای تحلیل روایی شعری که صرفا به قصد قصّه گویی و داستان پردازی سروده نمی شود، ابزاری کارآمد در اختیار منتقد قرار می دهد و تا حدود زیادی از تأثیر سلیقه های شخصی در نقد می کاهد. در این مقاله ابتدا شعر مهدی اخوان ثالث را از منظر نشانه شناسی بررسی کرده ایم و سپس برمبنای کمیّت و کیفیّت نشانه ها و رمزگان به کاررفته در متن، ساختار روایی آن را تحلیل نموده ایم. علت انتخاب اخوان ثالث برای نقد روایی آن بوده است که وی شاعری تاثیرگذار و نیز قصه گوست. بررسی ما نشان می دهد که اخوان از سمبولیسم برای بیان مقاصد خود بخوبی بهره برده است و برخلاف هم عصرانش، سمبولیسم مورد استفاده او نه در حیطه معنا، که بیشتر در حیطه فرم، شکل می گیرد. او در روایت گری به بهترین نحو عمل کرده و از توالی تصاویر و توالی فضاسازی به عنوان دو شگرد روایتی بهره برده است. اخوان توانسته است برخلاف جریان رایج روزگار خود، نمادسازی شکلی را بر نمادسازی مفهومی ارجحیت داده و با به اشتراک گذاردن عینیت با مخاطب خود، ذهنیت وی را در برداشت و تاویل آزاد بگذارد. به این ترتیب قضاوت از روایات شعری او حذف شده و متن از تبدیل شدن به بیانیه های سیاسی و اجتماعی به دور مانده است. نتیجه این نوع نمادپردازی، ارائه روایت به شکل پرداخت تصویری است که گاه به دلیل نوع استعاره های به کار رفته در آن به سمت روایات نمایشی نیز میل کرده است. در این روایات، هرجا نمادگرایی تضعیف شده، تمثیل های مستحکم و پرمایه ای جایگزین آن گردیده است و مجموع این عوامل سبب شده اشعار او پس از سال ها همچنان در اذهان باقی بماند. در شعرهای اخوان گاه اندک مایه هایی از رمانتیسم، رئالیسم و حتّی سوررئالیسم نیز وارد شده است، امّا وجهه بارز و شاخص روایتگری وی، همان سمبولیسم پخته و بیشتر اجتماعی است.  
۷۱.

بررسی شرح های بیت «پیر ما گفت» با تأکید بر ابهام، در پرتو تعریف ابن ابی الاصبع و نظریه امپسن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حافظ شعر فارسی ابهام ابن ابی الاصبع امپسن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۴۰
بیت «پیر ما گفت...» از دیرباز محل بحث، شرح و نقد فراوان بوده است. در نگاه کلی سه رویکرد را در شرح های این بیت می توان بازشناخت: الف) تلاش در معناکردن بیت با مفهوم بی خطا بودن قلم صنع؛ ب) قائل بودن به تشکیک حافظ در بی خطا بودن صنع؛ ج) تأکید بر ابهام و منطق خاص شعر. در این پژوهش بعد از مرور و دسته بندی شرح های این بیت، ابهامِ بیت به عنوان یکی از عناصر اصلی در رسیدن به منطق هنری در پرتو تعریف ابن ابی الاصبع و امپسن بررسی شد. در بیت همانند تعریف ابن ابی الاصبع دو معنای مختلف (متضاد) را می شود یافت که به لحاظ وجود قرینه هر دو موقعیت یکسانی دارند و نمی شود به قطع یکی را بر دیگری ترجیح داد. همچنین هر هفت موردی که به گفتة امپسن سبب ایجاد ابهام در کلام می شود، به نوعی در این بیت حضور دارند. واژه های چندوجهی، تناقض و تنش و تشکیک در بیت ملاحظه می شود؛ به صورتی که ادعای پیر مبنی بر بی خطا بودن قلم صنع همراه می شود با عباراتی که تناقض و چالش را سبب می شوند و قطعیتی به مخاطب انتقال نمی دهند و درنهایت می توان ادعا کرد که شاعر هیچ نظر روشن و قاطعی نمی دهد و ادامة فرایند معنی کردن شعر برعهدة خود مخاطب گذاشته می شود؛ بنابراین حافظ طبق نظریاتِ جدید و قدیم در شعر خود به ابهام هنری دست یافته و با مهارت تمام، تناقض و تنش را در شعر پرورانده و درنهایت مخاطب را در معنی کردن شعر شریک کرده است.  
۷۲.

دیگریِ تهدیدکننده و دیگریِ معنابخش در شعر معاصر، مطالعه موردی اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اِگزیستانسیالیسم انسان گرایی پدیدارشناسی دیگری سارتر شمس لنگرودی فلسفه ی وجود

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹ تعداد دانلود : ۳۰
علاوه بر اینکه انسان گرایی از رویکردهای اصلی اگزیستانسیالیسم است و انسان شأنی معنابخش در آن دارد، دیگریْ به عنوان باشنده ای که او نیز از وجود خویش آگاه است، در اگزیستانسیالیسم و ادبیات حضوری چندگانه پربحث و گسترده دارد. نتایج این پژوهش نشان داد که هم مجموعه ای از مفاهیم مربوط به یکی از رویکردهای اگزیستانسیالیستی به مفهوم دیگری که در نظریات متفکرینی چون سارتر به چشم می خورد و در کل نگاهی است بدبینانه، در شعر شمس لنگرودی بازتاب قابل توجهی داشته است و هم نگاه انسان گرایانه و معنابخش به دیگری در اشعار وی دارای مثال های متعدد است. مطالعه ی اشعار نشان می دهد که شاعر در نگاه انتقادآمیز به دیگری، موضوعاتی مانند محدودکردن اختیار و امکان مندیِ دیگری، سلطه جویی، توده سازی و توده شدگی و تنزل و سقوط رابطه ی اصیلِ من-تو به من-آن مطرح کرده است و در نگاه خوش بینانه و انسان گرایانه به حضور معنابخش و محوری انسان پرداخته که سبب تعالی است و حتی بر نحوه ی آشکار شدن پدیده ها بر شاعر تأثیر زیادی دارد. از شواهد مثال پرتعداد می توان ادعا کرد که هر دو رویکرد را می توان از مفاهیم اصلی اگزیستانسیالیستی حاضر در اشعار شمس لنگرودی دانست که حاکی از دغدغه های وجودی شاعر است و در چارچوب شعریت و منطق هنری منعکس شده است. 

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان