فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۳٬۹۱۴ مورد.
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
383 - 409
حوزه های تخصصی:
کارآمدی فقه در عصر حاضر به عنوان یکی از شاخص ترین علوم در میان سایر شاخه های علوم اسلامی، ارتباط مستقیمی با میزان پاسخگو بودن منطق استنباطِ دینی در زمان فعلی و مقتضیات آن دارد. در همین راستا در ادبیات برخی از علمای اصولی معاصر، ضرورت تدوین فلسفه علم اصول فقه موردتوجه قرار گرفته و اقدامات اولیه ای همچون چارچوب بحث از سوی اندیشمندان این حوزه ارائه شده است. ازآنجاکه بررسی مبانی معرفتی، همواره یکی از ارکان تفکر فلسفی است، معرفت شناسی علم اصول فقه نیز بخشی از فلسفه علم اصول به حساب می آید. طبق یافته های این پژوهش از طریق توصیف و تحلیل محتوا چگونگی ارتباط حجت اصولی و توجیه معرفت شناختی یکی از مهمترین راه های تسری مباحث شناختی به مباحث اصولی محسوب می شود. در صورت اثبات این مدعا، زمینه پیاده سازی انواع نظریه های معرفتی همچون درون گرایی و برون گرایی معرفتی و سازوکارهای توجیه مثل مبناگروی و انسجام گروی در حجت اصولی مهیا خواهد شد. متعاقب این امر اجرای لوازم معرفتی هر مبنای اصولی، موجب ارتقاء نظام حجیت و تقریب منطق استنباط در شریعت اسلامی با معرفت شناسی معاصر می شود. با این وجود ارتباط شهودی حجت و توجیه به تنهایی موجب اثبات این تلازم نیست به خصوص اینکه بحث های زیادی درباره جدایی باور موجه (عقلانیت نظری) از عمل بر اساس آن (عقلانیت عملی) در معرفت شناسی وجود دارد. این مقاله درصدد اثبات ارتباط حجت اصولی با توجیه معرفت شناختی و ارئه تصویری روشن از ثمرات آن در اصول فقه است.
پرسش از نسبت سیاست و اخلاق: برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و ایمانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
277 - 298
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و امانوئل لویناس نشان دهد که جوهر سیاست را باید در فراسوی «سیاست واقعی» و کارگزار آن یعنی دولت جستجو کرد و چون چنین است، سیاست را باید نیازمند بازاندیشی ریشه ای، رادیکال و جدی دانست. این بازاندیشی ولی هم باید از طریق گشودن ساخت سیاست برای مهیا ساختن آن جهت ظهور امکانات جدید صورت پذیرد، هم از طریق ساخت گشایی اخلاق و تعمیق و توسعه آن از سطح فردی و نصیحت الملوکی به سطح «من در ما»ی معاصر و هم از طریق باز تفسیر رابطه سیاست و اخلاق که پیشاپیش در فرایند داوری ساخت گشایانه قرار گرفته اند و مهیای برقراری رابطه ای شده اند که خادم و مخدوم ندارد. در نتیجه چنین تاملات همزمانی، احتمالا مبانی آنچه در این مقاله سیاست اخلاقی خوانده شده است، می تواند در حد کلیات روشن گردد. مقاله بدین ترتیب، بر پایه خطوطی که بیان شد، سه پرسش دیرین را بار دیگر به میدان می آورد: سیاست چیست؟ اخلاق چیست؟ سیاست اخلاقی چیست؟ پرسش اول را مقاله بر پایه آراء آرنت و برجسته ساختن مفاهیمی مانند کثرت به جای وحدت، حوزه عمومی به جای حوزه خصوصی و صلح به جای جنگ پیش برده است؛ پرسش دوم را با تکیه بر فلسفه ورزی لویناس پیرامون اخلاق و تاکید بر مفاهیمی مانند تقدم فهم بر شناخت، تقدم دیگری بر من و تقدم فرد بر سرزمین سامان داده است و در نهایت پرسش سوم را از طریق برقراری نوعی نسبت بین آراء دو متفکر مذکور و مفاهیم مشترکی مانند مسئولیت در قبال دیگری، تقدم منافع انسانی بر منافع ملی و مفهوم جدیدی از دولت صورت بندی کرده است.
“Everything is Full of Gods”; Theologia - Muthologia and the Beginning of the Ancient Greek Political Thought(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
128 - 146
حوزه های تخصصی:
The primary objective of this article is to elucidate that a comprehensive understanding of Greek political thought necessitates an examination of its origins in Ancient Greece. Traditional scholarship in Greek political thought has typically assumed that it originated concurrently with philosophy and the establishment of the polis. In this research, drawing upon the visions of Eric Voegelin and Leo Strauss, we endeavor to establish a refined definition of political thought while challenging the aforementioned conventional assumption. It is argued that political reflection remains intimately intertwined with the theological-mythological beginning of thought in Greece. This theological-mythological mode of thinking initially found expression in the works of Homer and Hesiod, with these poets serving as the foremost intellectual authorities and initial educators of the Greeks. The Greeks, in their self-perception, viewed themselves through a lens of religion and in the mirror of gods and divine forces. Consequently, any exploration into Greek political thought must acknowledge the works of these poets as the seminal intellectual foundations of Greek thought. It is imperative to recognize that political thought in Ancient Greece did not commence with philosophy or the emergence of the polis, but rather with poetry and a distinct form of religious-mythical experience, namely theologia-muthologia.
زیباشناسی سلبی از منظر آرنولد برلینت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
21 - 42
حوزه های تخصصی:
آرنولد برلینت با تمرکز بر تجربه حسی در زیباشناسی که همواره با احساس مثبت همراه نیست، به تحلیل پرسش چرائی و چگونگی منفی بودن ارزش های زیباشناختی می پردازد تا گستره دامنه زیباشناسی از امر «زیبا» و کاربرد آن در حوزه هنری فراتر رود و چون زیباشناسی برای برلینت امری تجربی است، برای گشودگی این دامنه، حالات زیباشناسی (ایجابی و سلبی) را مقوله بندی نمی نماید و به شناسایی حالات زیباشناسی می پردازد؛ بنابراین برلینت تجربیات حسی را که دارای ارزش مثبت نیستند با عنوان «تحت زیبایی» نام گذاری می کند. برلینت با معرفی مشخصه های نقدِمنفی در حوزه هنر، گستردگی زیباشناسی سلبی و اشکال گوناگون آن را در نسبت با نقد هنری آشکار می نماید. یکی ازاین گونه ها همان چیزی است که معمولاً «ذوق بد» نامیده می شود. با تبیین نسبت بین اخلاق و زیباشناسی سلبی، امکان ارزیابی اجتماعی و اخلاقی از ابژه های هنری و آلودگی های زیست محیطی پیش روی مخاطبان قرار می گیرد و با عبور از زیباشناسی ایجابی موضوعی نوین تحت عنوان «زیباشناسی سلبی فراتر از هنر» و تعمق در باب بحران محیط زیست برای مطالعه فراهم می نماید.
وهم انگاری و مسئله ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
364 - 383
حوزه های تخصصی:
نظریات فلسفه ذهن در نسبت پاسخ به مسئله ذهن، به وهم انگاری و غیروهم انگاری تقسیم می شوند؛ وهم انگاری در مورد مسئله ذهن قائل به وهمی بودن هر آن چیزی است که نفس خوانده می شود و به لحاظ مسئله مورد بررسی با وهم انگاری اراده آزاد و وهم انگاری آگاهی متفاوت است؛ اما به لحاظ این که از فیزیکالیسم بهره می برند، با هم اشتراک دارند. نگارندگان تقریر اخیر از وهم انگاری را نزد نوروفیلسوفان و دنیل دنت استقراء کرده اند. مقاله حاضر به تبیین چیستی وهم انگاری نفس، یعنی تبیین دو دیدگاه مذکور در باب مسئله ذهن و نهایتاً مقایسه تطبیقی آن ها اختصاص دارد. برای این منظور از روش فیش برداری کتابخانه ای بهره برده ایم و به این نتیجه رسیدیم که اینهمانی ذهن-مغز که اساسی ترین مبنای فیزیکالیستی وهم انگاری است تبعات فراوانی دارد؛ از جمله تبدیل شدن انسان به ماشین، یگانه انگاشتن انسان با سایر حیوانات و بروز برخی ایده های خاص در مورد ایده زامبی فلسفی. چنین وهم انگاری ای، نفس و آن چه بر آن بنا نهاده شده است (مانند هویت شخصی غیرمادی، تبیین غیرفیزیکال آگاهی، وجود اراده آزاد، اخلاق متافیزیکی و ...)، همه را توهمی می خواند و معتقد است برای این مفاهیم، تبیین های فیزیکال به دست آمده یا به دست خواهد آمد. وجه اشتراک دو نظریه مذکور هم، در وهمی خواندن مفاهیم ذهنی و مخالفت با دوگانه انگاری براساس مبانی فیزیکالیستی-فرگشتی، و وجه اختلاف آن ها در حذف انگاری است. ناگفته پیداست که هر نظریه ای از جمله وهم انگاری، قابل نقادی است؛ اما نگارندگان به دلیل رعایت حدود مقاله نویسی از آوردن آن ها معذوراند.
نقدی بر خوانش غالب از ویتگنشتاینِ کریپکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
201 - 221
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، درباره تفسیر گروهی از فلاسفه، همچون هکر، بِیکر، مک داول و مک گین از استدلال و پاسخ شک گرایانة ویتگنشتاینِ کریپکی یا کریپکنشتاین بحث خواهیم کرد و نشان داده خواهد شد که بخشی از تفسیر این فلاسفه و بنابراین انتقاداتی که آنها بر اساس این تفسیر ارائه می کنند، نادرست است. بر اساس استدلال کریپکنشتاین، هیچ فکت یا امر واقع ای در مورد اینکه اظهارات یک شخص چه معنایی دارند وجود ندارد. کریپکی مدعی است که این نتیجة شک گرایانه به پارادوکس معروفی ختم می شود که ویتگنشتاین در بند 201 تحقیقات فلسفی خود به آن اشاره می کند. بر اساس خوانش کریپکی، ویتگنشتاین با شکاک در مورد نتیجة شک گرایانة استدلال شک گرا همراهی دارد. گروهی از فلاسفه این مدعا را در تعارض با دیدگاه ویتگنشتاین دانسته و مدعی اند کریپکی بحث اصلیِ ویتگنشتاین در این بند را متوجه نشده است. به نظر آنها، هدف ویتگنشتاین نشان دادن این است که پارادوکس مذکور برآمده از یک بدفهمی فلسفی است؛ پس برخلاف مدعای کریپکی، پارادوکس را نمی پذیرد. در این مقاله، با بهره گیری از خوانش جورج ویلسون از استدلال کریپکنشتاین، تمایزی میان دو نتیجة استدلال شک گرایانه پررنگ و بر اساس آن، درستی انتقادات فوق از کریپکنشتاین ارزیابی می شود. بیان خواهد شد که فلاسفة مذکور در این مدعا که کریپکنشتاین، پارادوکس را می پذیرد در اشتباه اند.
اثربخشی بازی درمانی به سبک آدلری بر جرات ورزی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان کازرون
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش اثربخشی بازی درمانی به سبک آدلری بر جرات ورزی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان کازرون بوده است. روش کار: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر 14000 هزار نفر از دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان کازرون بود. حجم نمونه پژوهش 30 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش به مدت 8 جلسه (هر هفته یک جلسه 2 ساعته 10 تا 12) در معرض بازی درمانی به سبک آدلری بختیاری و همکاران (1396) قرار گرفتند. ابزار پژوهش حاضر پرسشنامه جرات ورزی لی (1985) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نتایج: یافته ها نشان داد که بین میانگین جرات ورزی در گروه آزمایش و گواه تفاوت معنی داری در سطح (0001/P<) وجود دارد، به عبارت دیگر بازی درمانی به سبک آدلری باعث بهبود جرات ورزی در آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه گردید.نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت بازی درمانی به سبک آدلری در بین دانش آموزان می توان به بهبود جرات ورزی آنان در مدارس کمک فراوانی نمود.
تمایز در مراتب هستی نزد فرفوریوس و یامبلیخوس سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند مکتب نوافلاطونی را به عنوان آخرین حلقه و میراث از زنجیره سنت فلسفی هلنیسم خوانده اند، اما ویژگی ترکیبی و تلفیقی این مدرسه فلسفی از سویی، و تنوع گرایش ها و جهت گیری های نظری و عملی درون آن از سوی دیگر، طیفی از پرسش ها را در زمینه وحدت مفهومی میان آن گرایش ها فرا روی پژوهشگران قرار داده و می دهد. از زمره نخستین پرسش ها، گذشته از پرسش مربوط به نوع و سنخ خوانش اصحاب این مدرسه از نظام های افلاطون و ارسطو، به دیدگاه هستی شناسانه فیلسوفان این سنت فلسفی بازمی گردد که گرچه بی تردید بازتابی از دیدگاه های مؤسس آن افلوطین در تاسوعات (انئادها) و به ویژه نظریه اقانیم سه گانه است، لیکن می توان نشان داد حداقل در زمینه تعداد و تکثر مراتب هستی و نسبت آنها با یکدیگر، و به زعم آنان عدم کفایت این نظریه در ربط کثرات به مبدأ یا مبادی اعلی، اختلافات و تمایزات مهمی میان آنها برقرار است، به گونه ای که در برخی موارد وحدت بنیادی میان دو نظام فلسفی را تحت الشعاع قرار می دهد. این نوشتار به تحلیل و مقایسه مراتب هستی نزد دو چهره از نوافلاطونیان نخستین فرفوریوس شاگرد افلوطین و یامبلیخوس شاگرد فرفوریوس و میزان قرابت و وفاداری آنان به ساختار اولیه هستی شناسی نوافلاطونیان می پردازد و نشان می دهد که با یامبلیخوس نوعی چرخش اساسی از نوع تلفیق با عناصر رمزی و کهانت در این نظام پدید آمده و نهایتاً در چارچوب مَدرَسی پروکلوس و نوشته های تأثیرگذار او تجدید بنا شده است.
تأملی بر تفسیر ذهنی فلسفه احتمال: شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفسیر ذهنی، به عنوان یکی از چهار تفسیر مرسومِ فلسفه ی احتمال، توسط فرانک رَمزی و برونو دوفینیتی برای غلبه بر برخی مشکلات بِیزگرایی معرفی شده است. این تفسیر امروزه طرفدارانی دارد و مورد توجه بسیاری از بیزگرایان است. ویژگی معرفت شناختی چارچوب بِیزی، اعتماد ذهنی (یا اعتبار) است. هدف این مقاله، بررسی بیشتر تفسیر ذهنی فلسفه ی احتمال، از منظر تنشِ بین شناخت احتمالاتی و ادراک غیراحتمالاتی است. منظور از شناخت احتمالاتی، شناختی برپایه روابط ریاضی و بویژه فرمول بِیز است که با استفاده از اعتبارها (درجات باور) میزان اطمینان از وقوع پیشامدی را ارائه می کند و در مقابل ادراک غیراحتمالاتی حاصل تفاسیر فردی یا هر نوعی دیگر از تخصیص احتمال بدون درنظرگرفتن ریاضیاتِ احتمال است. با بررسی های صورت گرفته نشان داده خواهد شد که این تنش واقعی است و راه حل ارائه شده در این مقاله این است که در پیشبینی رخدادهای مبتنی بر تفسیر ذهنی- نمی توان از ادراک غیراحتمالاتی چشم پوشی کرد.
تبیین حکیم مصلح الدین لاری از حرکت شناسی ابن سینا (مقدّمه، تصحیح و تحقیق رسالة فی بحث الحرکة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
59 - 82
حوزه های تخصصی:
مصلح الدین لاری، فیلسوف و تاریخ نگار قرن دهم هجری/ شانزدهم میلادی است که زندگی خود را در سه قلمرو تاریخی و جغرافیایی صفوی در ایران، گورکانی در هند، و عثمانی در آسیای صغیر سپری کرد. این تجربۀ زیسته، رهاورد فرهنگی و اجتماعی به همراه داشت که می توان پیامدهای آن را در نگارش های لاری دنبال کرد. یکی از آثار مهم حکیم لاری اثری است با عنوان أنموذج العلوم که به صورت مستقل دو نسخه از آن در کتابخانه های ترکیه شناسایی شده است. نیز سه نسخه برگرفته از این اثر با عنوان رسالة فی بحث الحرکة در کتابخانه های ایران، آلمان و ترکیه نگهداری می شود. رسالة فی بحث الحرکة لاری دوازدهمین بخش از رساله أنموذج العلوم است که لاری آن را در بیست و یک بحث تنظیم کرده است و مسائلی از علوم نقلی و علوم عقلی را در آن گنجانده است. رهیافت انتقادی لاری در این اثر به گونه ای است که ارزش فلسفی این اثر هنوز پس از چهار قرن در روزگار ما از اهمیّت برخوردار است. ارسطو، فارابی، ابن سینا، سهروردی، قوشچی و دوانی در زمرۀ اندیشمندانی هستند که لاری در نگارش خود به بررسی آراء آنها پرداخته است. لاری در این اثر با دوانی هماوردی کرده است و در پرتو انتقاد از دوانی، نگرش فلسفی خود را بیان می کند. در این اثر این مباحث بررسی شده است: تعریف حرکت، اجزاء حرکت، حرکت و زمان، آن سیّال، امور غیر متناهی و امور متعدّد، حرکت به دو معنی توسّط و قطع، توارد افراد مقوله، حرکت در کمّ، تکاثف و نموّ، متّصل واحد، واحد طبیعی، وحدت جسم، طبیعت جسم، فرد به مثابه امر معیّن، و شخص.
بررسی دیدگاه لوئیس پویمن در باب دفاع از واقع گرایی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
131 - 153
حوزه های تخصصی:
واقع گرایی اخلاقی، یکی از مهمترین رویکردهایی است که در فرا اخلاق مطرح است. پذیرفتن این رویکرد و یا انکار آن، نقش بی بدیلی در منظومه فکری یک فیلسوف اخلاق دارد. لوئیس پویمن، فیلسوف برجسته آمریکایی یکی از مدافعان دو آتشه واقع گرایی اخلاقی است. وی معتقد است شکاکیت و پوچ گرایی اخلاقی که مکی و هارمن آن دو را نمایندگی می کنند، مهم ترین حملات به واقع گرایی اخلاقی اند و اگر بتوان واقع گرایی را از این دو گردنه علمی به سلامت عبور داد، می توان با آسودگی این رویکرد مهم اخلاقی را پذیرفت. در این مقاله پس از طرح دو استدلال بنیادین مکی، یعنی استدلال از راه نسبیت و غرابت، با توجه به دیدگاه پویمن سعی در نشان دادن نارسایی های استدلال او داریم. در ادامه به ناکارآمدی فرضیه ضد قیاس هارمن پرداخته و آشکار ساخته که چگونه واقعیات اخلاقی وجود دارند و در پایان نیز، به رویکرد پویمن در دفاع از واقع گرایی اخلاقی می پردازیم.
مطالعه قیاس ارسطویی با نگاهی به رویکردهای استلزامی و استنتاجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
20 - 46
حوزه های تخصصی:
منطق ارسطو، قدیمی ترین ساختار نظام مند استدلالی، همواره در کانون توجه بوده است. پیرامون قیاس و رابطه فی مابین مقدمات و نتیجه بیش از سایر موضوعات در طول قرن ها بحث و جدل شکل گرفته است. در قرن بیستم پس از گسترش منطق کلاسیک، مجالی دست داد تا قیاس و به ویژه رابطه بین مقدمات و نتیجه با دقت نظر بیشتری در چهارچوب مبانی منطق جدید مورد ارزیابی قرار گیرند. در نیمه قرن بیستم ژان لوکاسیاویچ تقریر شرطی-استلزامی از قیاس را در چهارچوب نظام اصل موضوعی ارائه کرد. بنا بر نظر لوکاسیاویچ بهترین تبین از قیاس، تعبیر آن به تک گزاره ای شرطی متشکل از دو مقدمه عطف شده در جایگاه مقدم و نتیجه در جایگاه تالی است. بیست سال بعد، تیموتی اسمایلی و جان کرکوران مستقل از یکدیگر به نقد دیدگاه لوکاسیاویچ پرداختند. بنا بر نظر این دو منطق دان قیاس استنتاج است و می بایست در چهارچوب نظام استنتاجی و به ویژه استنتاج طبیعی ارزیابی شود. در دهه هشتاد، پل ثام، تبین سومی از قیاس به نام استلزام سه تایی را معرفی کرد. بنا بر نظر ثام قیاس گزاره ای شرطی بدون مقدم عطفی است. در این مقاله سعی بر آن است پس از معرفی اجمالی هر یک از سه نظریه، به بررسی تلقی استلزامی و استنتاجی و نسبت بین این دو رویکرد با قیاس ارسطویی پرداخته شود.
فلسفه تعلیم و تربیت و تحلیل جایگاه تجربه دینی در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله سعی دارد مساله تجربه دینی و نقش و جایگاه آن را از لحاظ فلسفی در فلسفه تعلیم و تربیت تحلیل نماید. مساله تجربه دینی یکی از مسائل مهم در فرایند تربیت در نظام آموزشی یک کشور است. لاجرم برای فهم این موضوع، یکی از روش ها یا تحلیل های فلسفی برای بررسی این امر روش پدیدارشناختی است. تجربه دینی در ساحت تعلیم و تربیت امری مهم و اساسی در فرایند آموزش است و اما روش پدیدارشناختی به توصیف تجربه زیسته از منظر اول شخص می پردازد و از این رو می توان تجربه دینی افراد را در امر آموزش و تعلیم و تربیت با این رویکرد توصیف و تحلیل نمود. اساساً یادگیری به عنوان هسته اصلی تعلیم و تربیت، خود یک تجربه است و پدیدارشناسی به عنوان علم تحلیل و توصیف تجربه، کاملاً با این امر ارتباط تنگاتنگی دارد. برای این منظور لازم است بعد از طرح مساله جایگاه تجربه دینی در تعلیم و تربیت، به اوصاف روش یا رویکرد پدیدارشناختی و نیز انواع تجربه دینی و نقش آن در فلسفه تعلیم و تربیت به طور کلی اشاره شده است. سوال اصلی این مقاله این است که چگونه این روش می تواند ما را به فهم بهتر تجربه دینی فرد در فرایند آموزش هدایت کند.
بررسی مفهوم ذهن و جایگاه عقل نزد هیوم در باور به علّیت با رویکرد طبیعت گرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
695 - 714
حوزه های تخصصی:
معمولا در بیان دیدگاه هیوم از علّیت بر ابعاد سلبی و نتایج شکاکانه آن متمرکز می شوند. در حالی که طبق تفسیر طبیعت گرایانه، دغدغه هیوم تبیین ماهیت انسان و تعیین محدوده فهم بشر است. هدف او این نیست که رابطه علّیت را به لحاظ فلسفی انکار کند، بلکه منتقد آن نوع تفکر فلسفی است که ادعای عقلانی کردن باورها را دارد. هدف اول نویسنده در این مقاله آن است که با تکیه بر تفسیر بی سابقه کمپ اسمیت، تبیین طبیعت گرایانه ای از بحث علّیت نزد هیوم ارائه دهد. در مکانیزمی که اسمیت از کارکرد ذهن انسان ارائه می دهد، منشأ تصور پیوند ضروری، احساسی درونی است که به واقعیت تعمیم می یابد و باور به علّیت با هیچ استدلالی قابل اثبات نیست. نشأت گرفتن باور به علّیت از احساس درون ذهن که مبتنی برعقل هم نیست، چالش جدی در پذیرش و توجیه آن ایجاد کرده است. هدف ثانوی و اصلی مقاله بررسی و تبیین ذهنی بودن منشأ پیوند ضروری است، سپس مفهوم عقل از دیدگاه هیوم مورد ارزیابی قرارمی گیرد تا روشن شود که به چه معنا باور به علّیت نمی تواند مبتنی بر عقل باشد.
روایی برهان تضایف بر اتحاد عاقل و معقول در دیدگاه حکیم سبزواری و نقد شبهات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
11 - 27
حوزه های تخصصی:
احیای مسئله اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه و اقامه دلیل های نو از سوی حکیم سبزواری، از سویی گویای روند رو به تصاعد خردورزی است و از سویی نشان دهنده تعلق خاطر حکمای اسلامی به واکاوی مبادی و مقاصد معرفت و شناخت انسانی است. مبادی مسئله اتحاد، در ادوار پیشاصدرایی، بیش از همه از سوی ابن سینا، واکاوی شده، و در حکمت متعالیه این مبحث به تعالی و تفوق رسیده است. حکیم سبزواری با غنی سازی همان پیش نهاده ها، با بار معنایی متعالی به اقامه برهان هایی بر مسئله اقدام کرده است. برهان تضایف یکی از براهین مسئله است که در آن انگاره «تجرد عاقل و معقول» و نسبت سنجی مفهومی بین آن دو نقش اساسی دارد. برخی از پژوهندگان، به طرح شبهات به این برهان ها دست یازیده و مسئله اتحاد را به کلی بی بنیان معرفی کرده اند. واکاوی شبهات یکی از این مقاله ها بر این برهان،پس از تبیین عناصر اصلی در دلالت برهان و نقش مؤثر آن در اثبات مسئله اتحاد، مورد اهتمام این نگاشته است.
چیستی «گزاره های نخستین» در فلسفه ارسطو و نسبتِ آن با بدیهیاتِ شش گانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
243-266
حوزه های تخصصی:
مسئله ی اساسیِ این پژوهش تحلیلِ ماهیّتِ گزاره های نخستین(τἀ πρῶτον : تا پُروتون) در فلسفه ی ارسطو و هدف از آن کشفِ نسبتِ این گزاره ها با بدیهیّاتِ شش گانه و نقدِ آن است. ارسطو در تحلیلِ پَسین، گزاره های نخستین را در در پاسخ به مسئله ی تسلسلِ معرفتی، مطرح می کند. این گزاره ها با دو ویژگی شناخته می شوند: 1- متعلَّقِ معرفت اند و شروطِ آن همچون کلیّت و ضرورت را دارا هستند 2- هیچ میانجیِ اثباتی ندارند. در این پژوهش آشکار می گردد نسبتِ گزاره های نخستین در فلسفه ی ارسطو با بدیهیّات دوره ی اسلامی عموم و خصوصِ مطلق است؛ بدین معنا که بدیهیّات اعمّ از این گزاره ها هستند؛ امّا از طرفی گزاره های نخستین در فلسفه ی ارسطویی اعمّ از «اولیّات» در دوره ی اسلامی هستند. ارسطو از بینِ بدیهیّاتِ شش گانه، دو دسته از آنها یعنی اولیّات و فطریّات را در ذیلِ گزاره های نخستین می گنجاند. اخراجِ محسوسات و متواترات از دایره ی گزاره های نخستین به دلیلِ فقدانِ شروطِ معرفت و اخراجِ تجربیّات و حدسیّات به دلیلِ اثبات پذیری و علّت داشتنِ آنهاست. در فلسفه ی ارسطویی سلسله ی عِلل گزاره های تجربی نمی تواند تا بی نهایت ادامه پیدا کند؛ امّا وی در بیانِ اصولِ اثبات ناپذیر طبیعت و روشن کردنِ سنخِ آنها ناکام است. همچنین عدمِ ارائه ی ملاکِ مناسبی برای تشخیصِ گزاره های نخستین از سایر گزاره ها نظامِ منطقی-فلسفی وی در بابِ ساختارِ «دانش های برهانی» را دچار چالشِ جدّی می کند.
پیوند نظر و عمل برای استحکام و تداوم جامعه دموکراتیک (حسب نظر جان دیویی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مقصود تبیین دیدگاه جان دیویی (John Dewey) پیرامون پیوند میان دو حوزه نظر و عمل در جامعه دموکراتیک است که از نظر او از طریق آموزش (education) محقق می شود. دیویی ضمن انتقاد از ثنویت های موجود در تاریخ فلسفه، رسالت فلسفه را نه در کشف روابط موجود در جهان و راز جهان بلکه در نحوه مهار و اصلاح آن می داند. وظیفه فلسفه، بررسی تعارض های اجتماعی به واسطه تفکر و حل این تعارض ها است. او در صدد تنظیم فلسفه ای همسو با مفاد زندگی دموکراتیک است و بنا دارد ضمن جمع بین نظر و عمل، شهروندان را برای حضور در جامعه دموکراتیک آماده کند. مفهوم دموکراسی از نظر دیویی به عنوان یک پراگماتیست، صرفا مفهومی سیاسی نیست. از نظر یک پراگماتیست، طراحی مجدد شکل (form) کلی جامعه ای که افراد مختلف در آن زندگی می کنند، از ضروریات جامعه دموکراتیک به شمار می آید. در این شکل، تعامل فراگیر اعضای جامعه با یکدیگر به نحوی که موجب پیوستگی اجتماعی(social continuity) شود، مورد تاکید قرار می گیرد. از نظر دیویی تحقق این معنا از مجرای آموزش میسر می شود و در این مسیر، امکان رشد تمامی افراد جامعه فراهم شده و اعضای جامعه به مدد دستیابی به مهارت حل مسئله (problem solving) و روش تفکر انتقادی (critical thinking) به سطح مطلوبی از بلوغ فکری می رسند. بنابراین دیویی که از سویی در پی حل مسائل زندگی و ناسازگاری های اجتماعی به واسطه فلسفه است و از سویی دیگر دموکراسی را بهترین شیوه زندگی می داند؛ در تلاش است با رویکردی پراگماتیستی، جامعه دموکراتیک مورد نظر خویش را به نحوی ترسیم کند که عنصر آموزش در فرد فرد جامعه، توانایی حل مسئله را در اعضای جامعه ایجاد کرده و امکان مشارکت آنها را در سازوکار جامعه، حل مشکلات جاری و تعارض های اجتماعی فراهم کند.
تاخوردن ایده تکوین دلوز در معانی بیلدونگ کانت: هماهنگی عمیق از دورترین فاصله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونه تکوین باعث می شود فراتر از زیباشناسی تأملی کانت، چرخشی به استتیک کنشگرانه دلوز صورت گیرد. چگونه مسیر انسان شناسی زیباشناسی کانت به سمت هستی شناسی هنرمند و اثر هنری در استتیک دلوزی جهت می گیرد.برای پاسخ به این پرسش ها باید بررسی کرد که ایده تکوین دلوز با تأکید بر کدام قسمت ها و چه نسبت های نامتناهی از فحوای نقد سوم کانت شکل می گیرد و چه ایده هایی به وجود می آورد. تکوین چه تأثیری در گسترش معانی بیلدونگ در نقد سوم کانت دارد.شاکله بحث در نقد سوم کانت در باب امر زیبا، امر والا و هنر نبوغ بر محور ایده ها شکل می گیرد.برای بحث دلوز هم به همین ترتیب از طرح شکل گیری نسبت های تفاوت محور بر اساس ریتم به عنوان مبنای شکل گیری ایده ها سخن به میان می آید.این پژوهش به روش تحلیل محتوا توضیح می دهد روابط تفاوت محور و ایده های حاصل که از خوانش دلوز در برنگاه گشودن تناهی به نامتناهی در کنش هنرمند سر برمی آورند، چگونه به واسطه تکوین یعنی هماهنگی عمیق در دورترین فاصله، معانی بیلدونگ در نقد سوم کانت را افزایش و شدت می دهد.هماهنگی عمیق در دورترین فاصله یعنی به یاری دلوز می توان از مضاعف شدن توان قوای عملکردا متفاوت موقع به هم ریختگی سلسله مراتب قوا و هماهنگی دوباره آنها بر اساس درجه توانشان دفاع کرد؛ از داده های حسی به ایده ها رسید؛ براین مبنا که بُعد اشتدادی ماده حس بر اساس ریتم، سازنده ایده ها می شود، قاعده کنش هنرمند حین رویداد والا تا رسیدن به هماهنگی و زیبایی در اثر هنری بر اساس بعد ریتمیک و اشتدادی به کار می افتد. اصطلاح بیلدونگ آلمانی با این معانی شدت بخشیده می شود.
هستی شناسی «جامعه»؛ مستنبط از هستی شناسی کمّ منفصل (با تأکید بر مقایسه آراء آیت الله مصباح یزدی و علامه طباطبایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از وجود جامعه مبتنی بر اندیشه های فلسفی مختلف، پاسخ های متنوعی می یابد. در این مقاله مبتنی بر تبیین حکمی کمّ منفصل(عدد) در صدد پاسخ به این پرسشیم. داده های مقاله با روش اسنادی جمع آوری شده و تحلیل داده ها، مبتنی بر روش قیاسی-برهانی است. آیت الله مصباح عدد را در زمره معقولات ثانویه فلسفی می داند که وجود خارجی ندارد و علامه طباطبایی عدد را در زمره اعراض و مفاهیم ماهوی می داند. رویکرد علامه در قبال کمّ منفصل، مسیری برای اثبات وجود حقیقی جامعه خواهد گشود؛ چه آن که ایشان معتقد به وجود خارجی عدد است و لذا مبتنی بر نظر ایشان، جمع افراد در خارج منتهی به وجود حقیقی جدیدی می شود که بر پایه تعداد آن جمع هویت می یابد. اما مبتنی بر رویکرد آیت الله مصباح یزدی در قبال عدد، وجود جامعه از یک امر ذهنی فراتر نمی رود. تحلیل حکمی از عدد اگرچه برای هستی شناسی جامعه راه گشاست، اما ظرفیت آن برای پاسخ به بسیاری از موضوعات جامعه شناختی محدود است و لذا این مدخل فلسفی در کنار سایر مداخل فلسفی می تواند نظریه حکمی جامع الاطرافی در هستی شناسی اجتماعی رقم زند.
نظریه صدق تارسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
159-141
حوزه های تخصصی:
نظریه سمانتیکی صدق تارسکی برای اولین بار در مقاله "مفهوم صدق در زبان های صوری شده" معرفی شد. در این مقاله نظریه صدق تارسکی را با جزییات آن، براساس مقاله مذکور، معرفی خواهیم کرد و موضع تارسکی را در مقابل پرسش های اساسی ای که با آن روبه رو بود را روشن خواهیم ساخت. همچنین استدلال خواهیم کرد که پذیرش نظریه صدق تارسکی منتج به افلاطون گرایی در ریاضیات خواهد شد.