مناقشه تأثیر عرفان اسلامی در عقب ماندگی ایران نزد ادیبان و روشنفکران عصر مشروطه و پهلوی اول
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
51 - 68
حوزههای تخصصی:
پس از شکست نظامی ایران در مقابل روسیه در اوایل قرن نوزدهم میلادی، مبانی اوّلیه اندیشه ضرورت توسعه و جبران عقب ماندگی ِ ایرانیان، در رویارویی با دنیای غرب شکل گرفت . برای اندیشمندان ایرانی این پرسش مطرح شد که علل عدم توسعه ایران چیست ؟ در میان مناقشات سیاسی و اجتماعی برای یافتن پاسخ های احتمالی ، این دیدگاه پدید آمد که از عوامل بازدارنده توسعه و عقب ماندگی ، وجود آموزه های عرفانی و ظهور و تثبیت گفتمان تصوّف در تاریخ ادبی - فرهنگی ایران است ؛ چرا که این گفتمان از طریق طرح و تبلیغ آموزه های زهدورزانه ، دنیاگریزی، جبرگرایی ، تسلیم و رضا، تقدیس فقر، توکل و صبر بر مصائب، اراده ایرانیان را برای تغییر سرنوشت خود سست گردانیده است . در مقابل ، دیوان سالاران و نخبگان علمی دوران پهلوی اول در فرآیند دولت - ملت سازی به اهمیت و نقش سازنده ادبیات و عرفان برای برساختن هویت تاریخی ایرانیان پافشاری می کردند. در این مقاله به بررسی اندیشه های دو تن از روشنفکران عصر مشروطه ؛ میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و دو تن از دیوان سالاران عصر پهلوی اوّل؛ ملک الشعرای بهار و علی اکبر دهخدا درباب مناقشه مذکور پرداختیم . با توجه به بررسی های انجام شده، می توان گفت روشنفکران نسل اول بر اساس نظام مفهومی لیبرالیسم و با تکیه بر نظریه مدرنیزاسیون، عرفان و آموزه های آن را از مؤلفه های فرهنگی بازدارنده توسعه برمی شمردند. گروه دیگری از روشنفکران که در این پژوهش ، روشنفکران گروه تلفیق نامیده شدند، در بستر اندیشه تلفیق و بومی سازی، در دفاع از عرفان بر این باور بودند که عناصر فرهنگی گذشته تعارضی با مدرنیته ندارد و حفظ و اعتلای آنها به ویژه ادبیات فارسی ، سبب می شود جامعه طی روند نوسازی، هویت تاریخی و فرهنگی خود را استمرار و اعتلا بخشد.