هویت یابی زنان مهاجرِ نسل دوم افغانستانی تبار: تحلیل روایت جُستار «بی محتوابودن فرم افغانی ام به شدت آزارم می داد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دو مفهوم هویت و وطن به شکلی جدایی ناپذیر با یکدیگر درهم تنیده اند. بدون تردید، در ادبیات مهاجرت، ارتباط بین فردیت و سرزمین انکارناپذیر است. مهاجر دائماً در کشمکش میان سرزمین مادری/سرزمین بیگانه، خودی/دیگری و بودن/شدن قرار دارد و مسبب این سرگردانی، رسوخ وطن بر بازنمایی و بازساخت فردیت است. سرزمین مادری و زادگاه در ذهن فرد مهاجر تداعی کنندیه مفهومی از وطن و هویت هستند که باید در بررسی ادبیات مهاجرت به آن توجه ویژه ای شود؛ ازاین رو، این مطالعه با هدف فهم بازنمایی هویت زنانِ مهاجر نسل دوم افغانستانی با بهره مندی از مفهوم نظری هومی بابا، بیل اشکرافت، رابرت یانگ و ادوارد سعید انجام شده است تا بازنمایی هویت را در ژانر ادبی جُستار شناسایی و متناظر با بافت فرهنگی سرزمین مقصد و مبدأ تفسیر کند. برای نیل به این هدف، جُستار « بی محتوابودن فرم افغانی ام به شدت آزارم می داد » از مجموعه داستان های کوتاه «کورسرخی»، نوشتیه عالیه عطایی نویسندیه معاصر ایرانی-افغانستان تبار به عنوان نمونه انتخاب و با به خدمت گرفتن روش تحلیل روایت از «سیمور چتمن» در بخش های داستان، گفتمان و ایدئولوژی با الهام از تکنیک لیبلیج و همکاران تحلیل شد تا از زبان روایی و مواضع ایدئولوژیک آن در رابطه با بازنمایی هویت پرده برداری کند. یافته ها حاکی از آن هستند که مفهوم هویت به عنوان برساختی متصور در جُستار متناسب با گفتمان فرهنگی و سیاسی و موقعیت حاکم بر فضای جامعیه افغانستان و ایران دستخوش تغییر شده و در همین راستا شخصیت اصلی داستان نیز به نوعی هویت گریزی، هویت سرگردان و سپس بازگشت به هویت انکارشده را تجربه می کند. چنانچه اضطراب و آوارگی و استیصال ناشی از بحران هویت با صدای حاشیه ای و معترض نویسنده به وضع موجود و متن واقعیت های مسلط، بازتاب یافته است.