مطالب مرتبط با کلیدواژه

عباس نعلبندیان


۱.

بررسی مؤلفه های ابرانسان نیچه در نمایشنامه داود و اوریا نوشته عباس نعلبندیان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نیچه ابر انسان عباس نعلبندیان مطالعات بین رشته ای داود و اوریا

تعداد بازدید : ۳۵۲ تعداد دانلود : ۲۰۴
عباس نعلبندیان گفت وگوهای منظم و منطقی خود را با چاشنی سیاست، فلسفه و موضوعات متعدد دیگر همراه می کند و بحث خود درباره سراب حقیقت را در قالب بیانات شاعرانه و ادبی ارائه می دهد. اگرچه نعلبندیان تحت تأثیر فلاسفه و نمایشنامه نویسان غربی قرار داشته، به خوبی توانسته است این تأثیرات را بومی سازی کند. خواندن داود و اوریا از دیدگاه ابرانسان نیچه نشان می دهد که نعلبندیان از آن، هم به عنوان جهشی ایدئولوژیک و هم به عنوان عنصری ساختاری در سازمان دهی کار خود استفاده می کند. هدف این مقاله تأکید بر اهمیت خواندن داود و اوریا در چهارچوب فلسفه نیچه و بررسی نقشی است که اندیشه نیچه در این نمایشنامه بازی می کند؛ از این رو، روش مطالعه، ادبیات تطبیقی در قالب مطالعات بینا رشته ای است. به طور خاص، این پژوهش به دنبال ارائه راه هایی است که از طریق آن ها بتوان نشان داد که ایده نیچه به درک جدیدی از شخصیت اصلی داود و اوریا و شکل هنری نمایشنامه کمک می کند؛ به علاوه، چگونه این درک به شناخت بهتری از نعلبندیان، هم به عنوان یک هنرمند و هم به عنوان یک فرد، منجر می شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که چگونه نعلبندیان با استفاده از تفکر نیچه، مفهوم ابرانسان را در نمایشنامه داود و اوریا خلق و بومی سازی کرده و به غنای ادب فارسی افزوده است.
۲.

مطالعه تطبیقی پایان بندیِ نمایشی و کارکردهای روایی آن در آثار ساعدی و نعلبندیان

کلیدواژه‌ها: پایان بندی روایت شناسی نمایشنامه های ایرانی عباس نعلبندیان غلامحسین ساعدی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۲۴
مطالعه حاضر در نظر دارد با تمرکز بر وجوه ساختاری نمونه آثاری از غلامحسین ساعدی و عباس نعلبندیان الگوهای بستار در آنها را مورد مطالعه تطبیقی قرار دهد. چارچوب نظری بحث تلفیقی است از آراء نمایشی منتقدانی نظیر مارتین اسلین و مانفرد فیستر که با برخی تعاریف روایت شناسی والاس مارتین و مایکل جی.تولان همسو شده است. مسئله اصلی تحقیق به کیفیت پایان بندی ها در نمایشنامه های دو دهه چهل و پنجاه شمسی و میزان تأثیر پذیریِ هدفمند آنها از الگوهای روایتگری رایج در ادبیات داستانی معاصر باز می گردد. هدف آن است که با سنجش کیفی تمهیدات به کار رفته در صحنه ها یا پرده نهایی نمایشنامه های منتخب از این نویسندگان، دریافت تازه ای از زمینه های منطقی چنین کاربردهایی در حوزه ادبیات نمایشی ایران حاصل شود. روش این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و اطلاعات مورد نیاز برای ارزیابی نمونه ها به روشی کتابخانه ای و بررسی متن حاصل گردیده است. شواهد تحقیق نشان می دهد که به رغم تنوع و تفاوت در سطح انتخاب مضمون دراماتیک، الگوی "پایان بندی باز" در آثار هر دو نویسنده ارجح است. اگرچه الگوی بستار در آثار نعلبندیان واجد کارکرد مؤثرتری هم راستا با ساختار روایی آثار او است؛ با این وجود در هیچ یک از موارد مطالعاتی نظام یکپارچه و دلالت گری که مؤید ضرورت تام استفاده از این الگوی تجربی باشد، حقیقتاً مشاهده نمی گردد؛ آنچه که به نظر آغازگر نوگرایی در روایت و در راستای بکارگیری الگوهای نامتعارف در ادبیات پس از انقلاب باشد.