سیر تکاملی سلوک در داستان شیخ صنعان عطار بر اساس مفهوم «امتزاج افق ها» ی هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
55 - 70
در طبقه بندی آثار منظوم عطار، «منطق الطیر» جایگاه خاصی دارد و در این منظومه داستان بلند «شیخ صنعان» چه از نظر مهارت قصه پردازی و چه از دیدگاه پرداختن به معانی بلند عرفانی موقعیتی ممتاز دارد. نقد هرمنوتیکی پس از این که به واسطه ی دیدگاه های متألّه پروتستانی شلایر ماخر ظهور می کند، با دیلتای و پس از او هایدگر افق های تازه ای یافته و در اندیشه ی والای گادامر قوام تمام می یابد. گادامر با طرح و تبیین مفاهیمی چون «افق امتزاج»، «تاریخ تأثیر»، «سنّت» و «پیش داوری» و هم چنین فاصله گرفتن از «نیّت مؤلف» و تکیه بر «فهم» حاصل از دیالکتیک، نقش خواننده را پررنگ کرده و دریچه ی جدیدی را بر نقد ادبی و خوانش متن می گشاید. در این مقاله نگارنده با شیوه تحلیل محتوای کیفی، پس از مرور اجمالی تاریخچه ی هرمنوتیک به تبیین آرای گادامر و سپس تحلیل این داستان بر اساس مفهوم «امتزاج افق ها» ی هرمنوتیک فلسفی گادامر پرداخته است. نتیجه ی حاصل این که هسته ی مرکزی این داستان حرکت از نوعی ریاضت عابدانه به سمت تجربه ی عاشقانه که نمودی از همان عشق الهی است می باشد. در این تحلیل دختر ترسا نه یک وسیله ی آزمون صرف بلکه در نقش زنی کاردان ظاهر می شود که برای شیخ صنعان واسطه ی تجربه ای رو به تکامل در عشق است؛ عشقی که می توان آن را به منزله ی پلی برای درک عشق جاویدان الهی قلمداد کرد و از این نظر دختر ترسا خود نقش پیر راهنما را برای شیخ صنعان یافته است.