دیمیتری گوتاس در کتاب مهم و نوآورانه اش با عنوان «ابن سینا و سنت ارسطویی» و همچنین در بسیاری از مقالات وزین دیگرش، بر نقش کلیدی مابعدالطبیعه در نظام فلسفی ابن سینا تأکید ورزیده است. رویکرد گوتاس نسبت به مابعدالطبیعه (همچنین نسبت به سایر شاخه های اصلی فلسفی) در آثار ابن سینا، بر اساس روش شناسی جامع ناشی از ارزیابی انتقادی فرضیات مطالعات پیشین، تجزیه وتحلیل عمیق متون اصلی، و بازسازی دقیق بافت تعلیمی و تاریخی آنها استوار است. برای تمام پژوهشگرانی که به مابعدالطبیعه ابن سینا (و حتی به روان شناسی و معرفت شناسی او) و به طورکلی به تفکرات مابعدالطبیعی در جهان عرب علاقه مند هستند، تحقیقات پیشگامانه دیمیتری گوتاس حقیقتاً ستودنی است. او با کاوش و نقشه برداری از قلمروهایی که تا حد زیادی بکر و ناشناخته بودند، و با ارائه چارچوبی مستحکم، درخشان و جامع از کل این حوزه، مسیر را برای پژوهش های تخصصی تر در آینده هموار کرده و گنجینه ای ارزشمند را برای علاقه مندان به این حوزه گشوده است. به عنوان نشانه ای از قدردانی عمیق شخصی و در راستای پیروی از رویکرد استادانه گوتاس که در بالا توضیح داده شد، مقاله حاضر می کوشد تا تحلیلی بر یکی از مسائل مهم در مابعدالطبیعه ابن سینا ارائه دهد. مسئله موردبحث در این مقاله، همان طور که در شاهکار مابعدالطبیعی ابن سینا یعنی الهیات کتاب الشفا بیان گردیده، نظریه مشهور تمایز «ذات» و «وجود» است. مقاله حاضر به بررسی آخرین دستاوردهای پژوهشی، مهم ترین شواهد متنی مرتبط و ویژگی های اساسی این نظریه را در سیاق آن موردبحث قرار خواهد داد. تمایز ابن سینا بین «ذات» و «وجود» در موجودات مخلوق به خوبی شناخته شده است: برای مثال، یک مثلث یا یک اسب (با داشتن سه ضلع هندسی، بودن حیوانی چهارپا با سُم های صاف و یال و دمی بلند)، صرف نظر از وجود عینی آنها در خارج یا در ذهن انسان، دارای ذاتی مشخصی هستند. در الهیات شفا، عنصر کلیدی موردبحث ما، در المقاله الأولى [الفصل الخامس]، به مبحث کلیِ دو مفهومِ بنیادیِ «موجود» و «شیء» و ارتباط متقابل آن ها با یکدیگر اختصاص دارد. ازآنجایی که مفاهیم «موجود» و «شیء» به طورکلی معادل مفاهیمی چون «شیء ثبت له الوجود» و «شیء ثبت له الذات» هستند، توضیح تمایز (و ارتباط) آنها در این فصل، به نوبه خود، شامل تمایز بین «ذات» و «وجود» می شود.