مکتب رُمانتیسم، جنبشی هنری، ادبی و فکری در اروپاست که در نیمه اول قرن نوزدهم به اوج خود رسید. ویژگی های اصلی رمانتیسم، تأکید بر تخیّل، احساس گرایی، فردیت، ستایش گذشته، طبیعت گرایی و نقد مدنیّت است. هدف از این مقاله بررسی و تبیین مصادیق مکتب رمانتیسم در داستان کوتاه سگ ولگرد، اثر صادق هدایت است که با روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است. پژوهش حاضر در پاسخ به این پرسش شکل می گیرد که چه ویژگی هایی در این داستان با مؤلفه های یادشده در مکتب رمانتیسم همخوانی دارد؟ در اشاره به برخی یافته ها می توان گفت که پیام مبهم در چشمان پات، نقطه عطف داستان در ادراک شهودی نویسنده رمانتیک است. پیامی که مبیّن معنی «فردیت» در ژرفای نگاه اوست. همچنان که هراس او از جامعه انسانی و عجز و نیاز مفرط او به نوازش با «احساس گرایی» رمانتیسم همخوانی دارد. تحول عاطفی «پات» در دویدن های بی وقفه او برای گریز و گذار از فضای بی مهری تا بازایستادن و مرگ نیز بازتاب مولفه «احساس گرایی» در داستان است. در واقع دور شدن او از فضای میدان ورامین، شیوه گذار احساس از پایبند تحذیر و تعقل است؛ همان گونه که اصل اساسی رمانتیسم ترجیح احساس بر عقل است. ویژگی اصلی داستان، «نقد مدنیّت» است. نویسنده، انسان ها را فاقد ادراک رنج ها و مظلومیت حیوانات می داند. از نظر هدایت، انسان ها نیازی به ابراز احساسات پات نداشتند. این تفسیر از انسان های شهری، بیان گر تلاش نویسنده برای تنبه نوع انسان از حق حیات حیوان است.