هامون اثر کارگردان ایرانی، داریوش مهرجویی است. او از جمله هنرمندان مؤلف در سینمای ایران و از چهره های موج نوی این سینما به شمار می رود. مهرجویی دانش آموخته رشته فلسفه و همچنین دل مشغول تصویر بود. فیلم هامون که از جمله آثار قابل توجه او است، می تواند از وجوه مختلفی مورد تأمل و مداقه قرار گیرد. این اثر که به صورت فیلمی رئالیستی و در بخش هایی سورئالیستی به نمایش درمی آید؛ روایتِ اندیشه های خاصِ زوجی است که علی رغم بلندپروازی های اندیشمندانه و هنرمندانه، به دلیلِ سختی و صلبیِ جهانِ پیش رویشان با شکست و ناکامی دردناکی در طرح زندگی مواجه می شوند. هامون درگیر جهان توسعه تکنیکی و تبلیغی می شود و علی رغم باور خویش تبدیل به ماشین تبلیغ جهانِ مبتنی بر توسعه یا مدرنیزاسیون می گردد. مهشید هم با وجود دل بستگی به هنر و فرهنگ در دام جهان مصرف گرایی می افتد. در این اثر همچنین شاهد شخصیت های دیگری چون روانشناس، دوستان، همکاران، اقوام و وابستگان هامون و مهشید هستیم که در تبدیل شخصیت مطلوب مورد نظرشان به آنچه دوست نداشتند، موثر هستند. هدف این پژوهش آن است تا با تکیه بر روش نشانه شناسی، در دو محور هم نشینی و جانشینی، ضمن مقایسه دو طرح متفاوت زندگی هامون و مهشید، نحوه شکست هامونِ اندیشه مدار و مهشیدِ هنرگرا را نشان دهد و تبیین نماید که علی رغم تفاوت دو افق متفاوت، آن دو چگونه با ناکامی مواجه می شوند. این نوشتار به این نتیجه منتج می شود که در جامعه ای توسعه گرا، تکنیک مدار و مصرفی، هامون و مهشید، به منزله سوژه هایی به انقیاد در می آیند و در هژمونی مسلط گرفتار می شوند و طرح و نحوه سلوک فکری و هنری شان در هم شکسته می شود.