هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نگرش خوردن در دانشجویان بود. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری کلیه دانشجویان ۱۸ تا ۲۵ سال دانشگاه خوارزمی تهران بود که در نیم سال دوم سال تحصیلی ۱۴۰۲ مشغول به تحصیل بودند و از این بین ۴۲۲ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. ابزارهای پژوهش شامل نسخه ۲۶ سؤالی تست نگرش خوردن گارنر و همکاران (۱۹۸۲)، مقیاس تجدیدنظرشده حساسیت اضطرابی تیلور و کاکس (۱۹۹۸)، پرسش نامه شکل بدن کوپر و همکاران (۱۹۸۷) و پرسش نامه آسیب های دوران کودکی برنشتاین و همکاران (۲۰۰۳) بود. یافته ها حاکی از برازش مناسب داده ها با مدل بود. نتایج نشان داد که آسیب های دوران کودکی، حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن با نگرش خوردن رابطه مستقیم و معنادار دارند. همچنین، آسیب های دوران کودکی رابطه مستقیم و معناداری با حساسیت اضطرابی و نارضایتی از بدن دارد. علاوه برآن، حساسیت اضطرابی با نارضایتی از بدن رابطه مستقیم و معنادار داشته و در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نارضایتی از بدن نقش واسطه ای دارد. همچنین، نارضایتی از بدن نقش واسطه ای در رابطه بین حساسیت اضطرابی و نگرش خوردن ایفا می کند. نارضایتی از بدن و حساسیت اضطرابی نیز نقش واسطه ای در رابطه بین آسیب های دوران کودکی و نگرش خوردن دارند. باتوجه به نتایج می بایست راهبردهای مناسب جهت ارزیابی به موقع آسیب های دوران کودکی و استفاده از راهبردهای آموزشی و مداخلات مؤثر جهت آگاهی و بهبود حساسیت اضطرابی، نارضایتی از بدن و نگرش خوردن در دانشجویان موردتوجه قرار گیرد.