مفهوم شادی همواره موضوع اخلاق و عرفان بوده است. این مفهوم در فلسفه درقالب دو دیدگاه لذت گرایی اپیکوری و سعادت گرایی ارسطویی بررسی شده است. اپیکورس (341- 270 ق.م) فیلسوف دوره هلنیستی یونان باستان، با تلقی لذتِ پایدار به منزله خیر نهایی انسان، شیوه ای عملی ارائه کرده است که به سعادت منتج می شود و پایدار است. در نظرگاه مولانا (604-672 ه .ق) نیز شادی پایدار است و با عوامل بیرونی و درونی زوال نمی یابد. در این مقاله سعی شده است به روش مطالعه کتابخانه ای و مقایسه و تحلیل داده ها، بررسی شود که آیا بین شادی گرایی اپیکور با شادی گرایی مولانا ارتباطی وجود دارد یا خیر. روش ارائه اطلاعات مقایسه چند مؤلفه از دیدگاه اپیکور و مولانا درباره شادی برپایه تبارشناسی تاریخی است. نتایج نشان داد که لذت از نگاه اپیکور نه تنها زودگذر نیست، بلکه او غایت را با عنوان اودیمونیا یا شادی (سعادت) بیان کرده است. هدف فلسفه او رسیدن به شادی پایدار است. بدین ترتیب که انسان با ایجاد محدودیت هایی برای لذت جویی های موقتی و ناپایدار خود، تلاش می کند به آتاراکسیا دست یابد. ازسوی دیگر، فلسفه عملی اپیکور به بیان مؤلفه هایی می پردازد که با برخی از دیدگاه های عارفان مسلمان، ازجمله مولانا، دارای وجوه اشتراک است.