مقاربه لوظائف الأسلوب في الخطبه ال 205 من نهج البلاغه (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
الأسلوبیه فرع من فروع العلوم اللغویه تبحث فی الوسائل اللغویه التی تمنح الخطاب خصائص تمیّزه عن الخطاب المبتذل. والناقد الأسلوبی بدوره یدرس الخطاب فی الغالب من خلال ثلاث نوافذ یتصدرها المستوی الصوتی الذی یضم الموسیقی الخارجیه والداخلیه ثم المستوی الترکیبی الذی یشتمل علی ما یتعلق بالنظم اللغوی فی التراکیب المستخدمه. وأخیرا تبحث عن المستوی الدلالی (البلاغی) لیدرس مجموعه من الأسالیب والصور کالاستعاره والمجاز والطباق للکشف عن دلالات الأسالیب فی النص. وکثیرا ما یعتمد الناقد علی الإحصائیات لتحلیل دلالات الأسلوب الموظف فی النصّ الأدبی وکشف قیمته وسماته الجمالیه. تهدف هذه الدراسه من خلال الاعتماد علی المنهج الوصفی- التحلیلی إلی المعالجه الأسلوبیه فی الخطبه ال (205) من نهج البلاغه. واتضح أنه فی المستوی الصوتی یوجد تلاؤم کبیر بین صنعه السجع والتکرار ودلالتهما. الترادف فی هذه الخطبه بنوعیه یعکس نفسیه بعض الشخصیات ومواقفها فی الأحداث. وفی المستوی الترکیبی تم استخدام الجمله الفعلیه بنسبه (76.5) بینما الجمله الاسمیه بنسبه (23.5) وهذا التفوق للجمله الفعلیه قد خلق دینامیکیه وتفاعلا أکبر مع العالم الخارجی، ولایعدل إلی الجمله الإسمیه إلا فیما یتعلق بالقضایا والأحکام الثابته التی لا تتبدل بمرو الزمان. الاستفهام فی هذه الخطبه خرج عن معناه الحقیقی واستخدم فی معنی الاستغراب والإنکار والرد. وفی المستوی الدلالی نظرا إلی أن الاستعاره انحراف عن التعبیر العادی فقد تم توظیفها کثیرا لطرد الرتابه عن أجواء النص. تم استخدام المجاز للانتقال من التصویر المألوف إلی تصویر فنی یعتمد علی التأمل والفکر للوصول إلی معان جدیده.کارکرد سبک در خطبه ی 205 نهج البلاغه
سبک شناسی یکی از شاخه های علوم زبانی به شمار می آید که به کنکاش در آن دسته از ابزارهای زبانی می پردازد که یک کلام شاخص را از یک کلام مبتذل تمییز می دهد. ناقد سبک شناس، متن را در چارچوب 3 لایه مورد بررسی قرار می دهد: در سطح اول او به سطح آوایی می پردازد که شامل موسیقی خارجی و داخلی می شود. سطح دوم سطح ترکیبی است که شامل ساختارهای زبانی موجود در ترکیب های به کار رفته است. در سطح سوم نیز زوایای معنایی (بلاغی) کلام شامل سبک ها و تصویر سازی هایی از قبیل استعاره و مجاز و طباق جهت شناخت گستره ی دلالت های موجود در هر سبک مورد مطالعه قرار می گیرد. در این چارچوب، ناقد در بسیاری از موارد بر داده های آماری تکیه می کند تا معانی و دلالت سبک مورد استفاده در متن و ارزش زیباشناختی آن را تبیین نماید. پژوهش پیش رو با تکیه بر روش توصیفی به اجرای یک مطالعه ی سبک شناسانه در خطبه ی 205 نهج البلاغه می پردازد. در این پژوهش روشن شد که درسطح آوایی، در این خطبه شاهد همبستگی ملموسی میان صنعت سجع و تکرار و ابعاد معنایی آن دو هستیم. دو نوع ترادف به کار رفته در این خطبه روحیات برخی شخصیت ها و مواضع آنان در قبال رخدادها را به تصویر می کشد. در سطح ترکیبی شاهد آن هستیم که جمله ی فعلیه 76.5 درصد و جمله ی اسمیه 23.5 درصد کاربرد داشته است و همین کاربرد بیشتر جمله ی فعلیه، پویایی معنایی و تعامل بیشتری با جهان بیرون ایجاد کرده است. از دیگر سو در خطبه ی مزبور تنها در ارتباط با موضوعات ثابتی که با گذر زمان تغییر نمی کنند از جمله ی اسمیه استفاده شده است. استفهام در این خطبه از چارچوب معنای حقیقی خود خارج شده و جهت انتقال معنای «ابراز شگفتی و انکار» به کار رفته است. در سطح معنایی از آنجا که استعاره نوعی انحراف از تعبیر و بیان عادی به شمار می آید بارها جهت زدودن یکنواختی از فضای کلام به کار رفته است. مجاز نیز جهت پل زدن از تصویر آشنا و عادی به یک تصویر هنری مبتنی بر تامل و تفکر به کار رفته است تا معانی جدید در ذهن مخاطب نقش بندد.