روایی فقهی مذهب تبعی ( قاعده الزام) به عنوان قاعده حل تعارض در منازعات حقوق بین الملل خصوصی در احوال شخصیه
آرشیو
چکیده
دو رویکرد و مواجهه برای تعیین قانون حاکم بر منازعات حقوق بین الملل خصوصی در مورد احوال شخصیه در حقوق موضوعه کشورها جریان دارد: حکومت قانون اقامتگاه و دیگری حکومت قانون کشور متبوع. بعضی از دولت ها، اقامتگاه را بر تابعیت ترجیح داده و قاعده ای را پذیرفته اند که به موجب آن، افراد از حیث احوال شخصی خود تابع قانون دولتی محسوب می شوند که اقامتگاه آنان در آنجاست. بعضی دیگر با ترجیح تابعیت بر اقامتگاه، قاعده ای را اتخاذ کرده اند که به موجب آن، احوال شخصیه افراد، تابع قانون دولت متبوع آنهاست. هر دوی این قواعد، منطبق بر نظامات امروزی و بر اساس تعریف دولت کشورها و مرزبندی های رایج در جهان طراحی شده اند و اختیار انسان را در تعیین قاعده حاکم بر احوالات شخصی خودش نادیده گرفته اند، اما با نگاه به اسلام، می توان قاعده حل تعارض سومی را برای احوال شخصیه ارائه داد که نه بر اساس دولت متبوع و نه بر اساس اقامتگاه است؛ بلکه عنصر تعیین کننده از این منظر، عنصر «دین» است. این عنصر، با اراده طرفین دعوا سازگاری بیشتری داشته و می تواند محل عمل در منازعات حقوق بین الملل قرار گیرد. تعریف قاعده الزام به عنوان قاعده حل تعارض همراه با حدود و ثغور قانونی آن، موضوع این نوشتار خواهد بود.Jurisprudential validity of following religion (Ilzam rule) as a conflict resolution rule in private international law disputes in personal status.
There are two approaches to determine the law governing private international law disputes regarding personal status in the subject laws of countries: the rule of the law of residence and the other rule of the law of the respective country. Some governments have preferred residence over citizenship and have adopted a rule whereby people are considered subject to the law of the state where they have their residence in terms of their personal status, and some others have adopted a rule by preferring citizenship over residence which they have their citizenship in terms of their personal status. Both of these rules are designed in accordance with today's systems and based on the definition of the government of the countries and common demarcations in the world, and they have ignored the authority of man in determining the rule governing his personal circumstances, but looking at Islam, the third conflict resolution rule For personal status, can be stated that it is not based on the government or residence, but the determining element from this point of view is the element of "religion".This element is more compatible with the will of the litigants and can be used in international law disputes. The definition of the Ilzam rule as a conflict resolution rule along with its legal limits and loopholes will be the subject of this article.
تبلیغات
