آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

1- دولت طهماسب و دولت امام زمان علیه السلام
2- تکیه بر سیادت شاه طهماسب
3- شاه طهماسب و رواج مذهب تشیع
4- شاه طهماسب و رواج شرع
5- شاه طهماسب سایه خدا
6- حضور فقیهان در دربار شاه طهماسب
1- شاید از عنوان بالا چنین برداشت شود که قرار است در این مقاله هر آنچه را که عبدی بیک شیرازی، شاعر و ادیب معروف قرن دهم هجری، در باره شاه طهماسب سروده است، مرور کنیم؛ در حالی که چنین چیزی مورد نظر نیست. آنچه مقصود ماست، آن است که برخی از ویژگیهای سیاسی شاه طهماسب را که نقشی مؤثر در مشروعیت و مقبولیت وی میان عامه مردم و نیز فرهیختگان آن عصر داشته، از زبان عبدی بیک دریابیم. اهمیت این بحث، هم به لحاظ شخصیت شاه طهماسب است که به عنوان دومین شهریار صفوی از سال 930 تا 984 بر سرزمین ایران حکمرانی کرده و در میان صفویان، چهره ای متدین و متشرع از خود بر جای گذاشته و هم به لحاظ اهمیت نکاتی است که عبدی بیک به عنوان یک شاعر، عارف و در ضمن کارمندی عالی رتبه با سابقه خدمت بیش از چهل سال در این دولت عنوان کرده است.
پیش از این، مقاله ای تحت عنوان مشروعیت دولت صفوی از دیدگاه صائب تبریزی نوشتیمکه در دفتر نخست مقالات تاریخی چاپ شد. اکنون همان مطلب را در دایره ای محدودتر از زبان عبدی بیک در باره شاه طهماسب مطرح میکنیم.
|241|
2- خواجه زین العابدین علی مشهور به عبدی بیک شیرازی و متخلص به نویدی از شاعران،حکیمان، ادیبان و دبیران دولت صفوی است که بخش مفید زندگیش را در دوران طهماسبسپری کرده است. شرح حال وی به تفصیل در مقدمه بیشتر آثار منظوم او که در شوروی سابق به چاپ رسیده و نیز در مقدمه تکملة الاخبارش که به کوشش عبدالحسین نوایی در سال 1369 چاپ شده، آمده است. وی از دهه چهل قرن دهم هجری، در دفترخانه همایون مشغول خدمت به دستگاه اداری شاه طهماسب بوده و به همین دلیل ارتباطی نزدیک با شاه داشته است. خود وی در کتابش آورده است که تا سال 973 به کار اشتغال داشته و در این سال "در یوم السبت عشرین شوال، این بنده ضعیف از منصب استیفای مال خاصه شریفه عزل گشته، به درویشی مقرر گشت." در همین باره ماده تاریخی نیز در ذیل رخدادهای همان سال در کتابش نوشته است.
[1] پس از آن به اردبیل آمده و به سال 988 درگذشته است.
3ـ یکی از مهمترین آثار او کتاب تاریخی تکملة الاخبار است که رخدادهای دنیای اسلام را تا سال 978 نگاشته و از نظر متن شباهت زیادی با کتاب تاریخ جهان آرا قاضی احمد غفاری کاشانی دارد؛ گرچه غفاری، بیشتر به بیان تواریخ و جزئیات پرداخته اما رنگ و بوی کتاب عبدی بیک بیشتر ادبی است.
[2]
آثار دیگر عبدی بیک، مجموعه ای از آثار منظوم است که هر کدام با نامی خاص، اختصاصبه حوزه مشخصی دارد. از آنجا که عبدی بیک یک شاعر ِمورخ است، شعر را وسیله ای درخدمت بیان تاریخ و جغرافیا قرار داده و در بسیاری از اشعارش، به وصف محلات و باغهای قزوین و یا رخدادهای تاریخی نشسته است. بحث از ارزش تاریخی اشعار عبدی بیککه ضمن آنها به بسیاری از جنگها و نبردها و تحولات دیگر پرداخته باید در جای دیگریدنبال شود.
در عین حال، به دلیل علاقه اش به شعر عرفانی، به پیروی از نظامی و امیرخسرو دهلویو دیگر شاعران حکیم، شعر عرفانی هم فراوان سروده و از داستانهای عارفانه و عاشقانهبرای بیان عقاید عرفانی خود بهره جسته است. سر جمع مجموعه اشعار او را 54947 بیتدانسته اند.
[3]
وی بیشتر این اشعار را به درخواست شاه طهماسب و یا برای وی سروده و در همه جا به نیکیاز او یاد کرده و از انعامات او در حق خود یاد نموده است. بسیاری از مجموعه های شعری او را
|242|
خاورشناسان شوروی سابق چاپ کرده اند. از آن جمله میتوان به این آثار اشاره کرد: دوحة الازهار، مظهر الاسرار، جوهر فرد، آیین اسکندری، لیلی و مجنون، هفت اختر، جنة الاثمار، زینة الاوراق و صحیفة الاخلاص و...
4- عبدی بیک افزون بر توجه به تاریخ، حکمت، عرفان و اخلاق و نیز وصفهای جغرافیفراوانی که از باغات قزوین دارد، اشعار ستایشی از شاه طهماسب و نیز اشعاری در حکمتسیاسی نیز آورده است. در این اشعار که بسیاری از آنها در آیین اسکندری و نیز مظهر الاسرار آمده، می کوشد تا راه و رسم حکومت، هدف از حکومت، برخورد با رعایا و تکیه اش بر عدالت را به عنوان مهمترین نقطه عطف در سیاست اسلامی نشان دهد. شاید نقل یک نمونه از اشعارش در اینجا مناسب باشد و آن شعری است که در باره عدالت سروده و از عدل الهی به عدالت اجتماعی و سیاسی منتقل گشته، از لزوم مراعات حقوق رعیت و استفاده بجا از شمشیر سخن گفته است. به عقیده وی حفظ حقوق رعیت از یک طرف و داشتن یک سپاه نیرومند از طرف دیگر، دو رکن اصلی حفظ دولت و حکومت است:
عدل ز اخلاق الهی بود زیب سراپرده شاهی بود
تخت که بر عرش بود پایه اش زیور عدل آمده پیرایه اش
تاج که ناورده فرود سر به کَس زینتش از جوهر عدلست و بس
بار رعیّت به عدالت بسنج ساز قوی لشکر خود را به گنج
دار به یک دست رعیّت نگاه گیر به یک دست عنان سپاه
میل رعیّت به سپاهی مده بار سپاهی به رعیّت منه
دست سپاهی به سیاست ببند تا نرساند به رعیّت گزند
رو به رعیّت مده اما فزون تا ننهد پا ز حد خود برون
تیغ سیاست منه از کف به زیر تا نشود کس به تمرّد دلیر
مُلک به شمشیر پذیرد قرار تخت به شمشیر بود پایدار
گرچه همه فتنه ز شمشیر خاست باز به شمشیر توان فتنه کاست
باش به دل مونس غم دیدگان روی مگردان ز ستمدیدگان
ناله مظلوم بود عمرگاه دود کند خانه روشن سیاه
کارگر است آه شب هر فقیر در شب تاریک حذر به ز تیر
|243|
شاه که توسن به ره ظلم تاخت دنیا و عقبی به ره ظلم باخت
ظل خدایی چو خدا عدل کن نیست چو در عدل ِخدایت سخن
[4]
6ـ همان گونه که گذشت، آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، نکاتی است که وی در اشعار ستایشی خود از طهماسب، درباره یک حکومت خوب، مقبول و یا حتی مشروع که به نظر وی همان دولت شاه طهماسب است، بیان کرده است. ما با مرور بر بخشی از آثار منظوم او، این نکات را در چند محور دنبال کرده و نمونه هایی از اشعار او را به دست داده ایم. این محورها، البته همه آن چیزی که وی در باره رفتار معقول و مقبول یک حاکم خوب در اشعارش آورده است، نیست؛ برای نمونه، همان گونه که گذشت، وی بر عدالت تکیه کرده و به صراحت دولت ظلم را ناپایدار میداند، بنابراین طبیعی است که حکومت ستمگر را حکومتی مقبول نمیداند و در عین حال از عدالت شاه طهماسب نیز ستایش فراوان دارد؛
[5] با این حال، در اینجا مقصود بیان آن نکات نیست؛ بیان مطالبی است که به نوعی ویژه امیر صفوی ِحاکم است، امیری که به پشتوانه سیادت، به انگیزه رواج تشیع، با ابراز ارادت به احیای شرع و دفاع از آن و تحت سایه مفاهیم سیاسی شیعی مانند نوعی نیابت از امام زمان (عج) و نیز مفاهیم کهن سیاسی مانند سایه خدا بودن، بر مردم حکومت میکند. اینهانکاتی است که برای آنها شواهد شعری از عبدی بیک در این مقال کوتاه ارائه شده است.
* *
1- دولت طهماسب و دولت امام زمان علیه السلام
عبدیبیک که سخت علاقه مند به امام زمان(عج) است و در اشعارش فراوان از آن حضرت یاد میکند میکوشد تا به نوعی میان شاه طهماسب و امام زمان علیه السلام، پیوندی ایجاد کند. وی در مقام دعای به شاه می گوید:
چو کردی در جهان صاحب قرانش بفرما نصرت صاحب زمانش
به عهد این برآور رایت آن بده در دولت این، دولت آن
[6]
به باور عبدی بیک، زمان شاه طهماسب چنان شرایط فراهم بوده است که توان گفت زمینه ظهور امام زمان علیه السلام فراهم شده بوده است. وی مینویسد: زمان مستعد آن شد که صاحب الامر لوای ظهور برافرازد.
[7] بر همین اساس است که عبدی بیک در بیان ویژگیهای شاه، با یاد از "تشیع فطری و ترویج مذهب حق" بلافاصله این دعا را میکند:
|244|
امید که دولتش به دولت امام دوازدهم ابی القاسم محمد الحسن صاحب الزمان علیه وآبائه صلوات الرحمان متصل و مقرون گردد.
[8]
وی در جای دیگری، اشعاری در وصف امام زمان علیه السلام آورده و سپس می گوید:
یا رب به کمال این امامان خورشید دلان خجسته نامان
کاین زمره شیعه را به تحقیق همراه کنی رفیق توفیق
در دولت شاه موسوی اصل یابیم به صاحب الزمان وصل
[9]
چنان که گذشت عبدی بیک، اقدامات طهماسب را فراهم کردن زمینه برای ظهور امام زمان (ع) ارزیابی کرده و این نکته ای جالب است که او ظهور را تنها در رواج فتنه و فساد در ارض نمیداند، بلکه ظهور ِشرایط مناسب برای ظهور را نیز در نظر دارد. در موردی، در وصف شاه طهماسب، و در اصل، برای تحقق آرزوهای مذهبی خود، میگوید:
وانگهی خطبه ده و دو امام منبرآرای مصر گردد و شام
شود اندر مدینه و مکه زر به القاب خسروی سکّه
به یکی ضرب تیغ کین راند تا دیار فرنگ بستاند
تا به دریای زنگ راند فُلْک بهر صاحب زمان گشاید مُلْک
[10]
و در انتهای زینت الاوراق در ستایش شاه چنین میسراید:
خسرو خسروان روی زمین خاتم مُلْک دین ز روی یقین
صاحب جیش مهدی هادی عسکرآرای حق به هر وادی
[11]
همچنین در ابتدای صحیفة الاخلاص، پس از ستایش از پیامبر (ص) و علی (ع)، خدا را به تمامی امامان سوگند میدهد و در پایان، دعایش این است:
به حق تقی و نقی و حسن به قائم ابوالقاسم مؤتمن
که شه را به مهدی هادی رسان به تمکین و اقبال و شادی رسان
[12]
در جای دیگری او را هادی سپاه مهدی میخواند:
ز بس کو مثل در نکو عهدی است به حق هادی عسکر مهدی است
[13]
در جای دیگری به صراحت وی را نایب امام زمان (ع) میخواند:
صاحب عهدست و جهاندار دور نایب مهدیست نه سلطان جور
[14]
و همان جا باز میگوید:
|245|
هست امیدم که بود در جهان پیشرو لشکر صاحب زمان
[15]
همچنین در این باره تعبیر دیگری هم دارد:
پیشرو قائم آل رسول پیرو فرخ پی زوج بتول
هادی خلق است عدالت طراز نایب مهدیست به عمر دراز
رایت مهدی است به تو استوار لشکر مهدی به تو دارد قرار
[16]
2- تکیه بر سیادت شاه طهماسب
عبدی بیک در میان خصلتها و ویژگیهای شاه طهماسب، شاید بیش از همه روی سیادت اوتکیه میکند. این نکته ای است که هم به لحاظ شرف اجتماعی و هم به لحاظ نوعی وسیله مشروعیت سیاسی اهمیت دارد. به همین دلیل است که عبدی بیک در وصف شاه طهماسب به عنوان اولین ویژگی او مینویسد:
اول نسب اعلی حضرت که سیادت موسویه حسینیه فاطمیه علویه است که این سلطنت به میراث یافته.
[17]
بر همین پایه است که در اشعارش نیز بر این ویژگی تکیه میکند:
سلیمان جاه شاه موسوی ید گهر در نسلش از صلب محمد
چراغ دودمان مصطفایی به رخسارش فروغ مرتضایی
[18]
و در جای دیگری میگوید:
خسرو دادبخش دین پرور نسبش منتهی به پیغمبر
[19]
و باز در باره اعتبار نَسَبی او میگوید:
ز روی نسب از رسولش گهر ز راه حسب سوده بر چرخ سر
حُسن خُلق شاه حسینی نسب چو سجاد و باقر به علم و ادب
[20]
همچنین در مقدمه آیین اسکندری، پس از ستایش خدا و رسول و امامان (ع) در وصف شاه چنین میسراید:
به دوران شاه حسینی نسب ز دامن مکن دور چنگ طرب
چراغی است از خاندان رسول فروزنده از نور زوج بتول
[21]
نیز در باره او میگوید:
|246|
سید شاهان عدالت شعار مرشد عباد حقایق دثار
[22]
شاه طهماسب خود، خطاب به عبیدخان ازبک، در نفی مشروعیت او و به طور ضمنی در اثبات مشروعیت خودش میگوید:
که ای خان بن خاق خاقان نژاد مطیع تو کیخسرو و کیقباد
به جز آل احمد اولواالامر کیست سخن گفتن از بکر و از عمر کیست
جگر گوشه شاه مردان منم شه شیردل میر میدان منم
[23]
3- شاه طهماسب و رواج مذهب تشیع
عبدی بیک نه تنها در اشعارش که در کتاب تکملة الاخبارش، یکی از مهمترین ویژگیهای شاهطهماسب را تلاش وی در رواج مذهب تشیع می داند. وی همانند بسیاری از فرهیختگان شیعه در این دوره، یکی از مهمترین ویژگیهای این دولت را دفاع آن از تشیع می داند، درست همان طور که خاستگاه آن تشیع بوده است. وی این تعبیر دوم را در این شعر بسیار زیبا که آن را به مناسبت جشن تولد پیامبر (ص) سروده، چنین بیان کرده است:
تا جهان از روز مولود نبی گیرد شرف تا دهد عهد غدیر آرایش تاج و سریر
روز مولود نبی باد مبارک زان که هست دولتت انگیخته از دولت روز غدیر
[24]
در یک مورد، در باره رواج تشیع و مذهب اهل بیت توسط شاه طهماسب مینویسد:
رواج دین محمدی و رونق مذهب اثناعشری در زمان سلطنت آن اعلی حضرت به مرتبه ای رسید که زمان مستعد آن شد که صاحب الامر لوای ظهور برافرازد.
[25]
در همین باره در دوحة الازهار چنین سروده است:
رواج مذهب جعفر به جهدش ظهور مهدی هادی به عهدش
به نامش خطبه اثناعشر نو ز یمنش ملت خیرالبشر نو
[26]
انتظار رواج مذهب تشیع توسط دولت صفوی، برای شاعری چون عبدی بیک که سخت علاقه مند به مذهب شیعه بود، امری طبیعی می نمود. این دولت، با انگیزه رواج این مذهب برآمده بود و اکنون نیز میبایست همتش را صرف تحقق این امر میکرد. همین جاست که عبدی بیک از تلاش طهماسب برای رواج مذهب اثناعشر سخن میگوید و میافزاید:
تا نگه می کنی ز چرخ اثیر مذهب شیعه گشته عالم گیر
|247|
حق به هر حال می شود غالب مددش از علی بوطالب
حق به فتح علی بود جازم که یدالله فوق ایدیهم
[27]
و در جای دیگری با اشاره به سیادتش، وی را حافظ مذهب جعفری میداند:
اصلش از نسل موسی کاظم مذهب جعفری بدو قائم
[28]
همچنین در باره او میگوید:
ازو مذهب جعفری را ظهور که در گوهر از موسیش هست نور
[29]
در جای دیگری، باز در این زمینه میگوید:
ازو تازه شد مذهب جعفری به او روشن آیین پیغمبری
[30]
همچنین در مظهرالاسرار چنین میسراید:
داده به او عمر خدای کریم سلطنت و مملکتی مستقیم
تا که در این غیبت صاحب زمان مملکت از فتنه بود در امان
شیعه او را ز شرور دهور حفظ کند تا به زمان حضور
اوست که دارد به حمایت نگاه مذهب حق را که نگردد تباه
مذهب اثناعشر از تو بپاست دین نبی را ز بقایت بقاست
[31]
زمانی که شاه طهماسب در سال 984 درگذشت، میرحیدر معمایی کاشی، شاعر برجسته، اشعاری در رثای او سرود و از جمله، از زبان خود شاه، فعالیتش را در هر زمینه، شرح داد. در آنجا از زبان شاه طهماسب چنین آمده است:
آن قدر دادم رواج مذهب اثناعشر کز فلک بگذشت در دوران من نام شما
گر معاذالله شود در مذهب ایمان خلل از رواج مذهب و ایمان من یاد آورید
ور به اولاد نبی خواری رسد وین خود مباد عزت آن جمع در دوران من یاد آورید
[32]
|248|
4- شاه طهماسب و رواج شرع
این نیز از ویژگیهای بسیار مهم شاه طهماسب است که عبدی بیک در موارد متعدد به آن پرداخته است. با توجه به اطلاعاتی که در باره امر به معروف و نهی از منکر در این دوره در دست داریم و اصرار شاه بر توبه خود و امیران و نیز صدور اعلامیه های گسترده در تمامی کشور برای رعایت امور شرع، میتوانیم اهمیت این مطلب را در ذهنیت عبدی بیک، نیک دریابیم. وی در این باره چنین می سراید:
ز یمنش شرع پیغمبر قوی دست ز نیرویش بنای کفر و کین پست
شریعت را رواج از دولت او شکست کار کفر از صولت او
و در جای دیگری میگوید:
آن شاه که شرع را پناهست بی شائبه سایه اله است
هم مهر سپهر پادشاهیست هم سایه رحمت الهی است
[33]
و در مورد دیگری در وصف شاه آمده است:
در عمل تابع خدا و رسول از طریق نبی نکرده عدول
اختیارش نه در شعار و دثار جز سلوک ائمه اطهار
[34]
در صحیفة الاخلاص نیز میگوید:
ازو دیده شرع محمد نوی چو حیدر ازو پشت ملت قوی
رواج شریعت به دوران او ظهور حقیقت ز فرمان او
زمانه به تدبیر او گشته رام شریعت ز سعیش گرفته نظام
[35]
باز در همان مثنوی میگوید:
به دین و به دولت ز هر کس فزون به هر مصلحت دولتش رهنمون
[36]
در مظهرالاسرار نیز میگوید:
پیرو شرع نبی و آل اوست شرع قوی دست به اقبال اوست
[37]
|249|
5- شاه طهماسب سایه خدا
سایه خدا بودن که ترجمه جمله "السلطان ظل الله" است، در ادبیات ستایشی شاهانه، همیشه از پیش و پس از اسلام و در بیشتر فرهنگهای سیاسی، جای خود را محفوظ نگاه داشته است. این مسأله، در اشعار عبدی بیک به کرات و مرات آمده است:
آن شاه که شرع را پناهست بی شائبه سایه اله است
هم مهر سپهر پادشاهیست هم سایه رحمت الهی است
[38]
در جای دیگر هم آمده است:
تویی آن که از نور ظل اللهی به فرقت بود تاج شاهنشهی
[39]
عبدی بیک در جای دیگری، در مقدمه بیانی که در باره عدالت دارد، به بیان نظریه سیاسی خود می پردازد. وی شاه را افزون بر آنکه سایه خدا میداند، در غیاب امام معصوم، قائم مقام او میداند و همکاری علما را از روی نکوخواهی با او لازم میشمرد:
ای که به ایمان بُوَدَت اهتمام بین که به قرآن حقایق نظام
آمد اطیعوا الله اطیعوا الرسول یافت اولی الامر پس آنگه نزول
هست اولی الامر به معنی امام آنکه به او فرض بود اهتمام
لیک امام ار بود اندر نقاب امر خدا را نتوان سدّ باب
روشنی و رونق این بارگاه هست ز سلطان عدالت پناه
شاه خدا ترس ِعدالت سرشت هست چو رضوان به ریاض بهشت
ملک خداوند جهان آفرین زو چو بهشتی است به روی زمین
سایه حق شاه بود در جهان سایه او مایه امن و امان
هست اگر بر سر مسند امام وعظ چه چیزست و نصیحت کدام
هرچه کند هست یقیناً صواب اعلم از او کیست به شرع و حساب
لیک چو غایب بود اینجا امام خسرو عادل شده قائم مقام
از علما شرط نکوخواهی است ز آنچه مناسب به چنین شاهی است
ای لقبت سایه پروردگار بایدت اخلاق الهی شعار
[40]
پس از آن اشعار زیبایی راجع به لزوم عدالت و ابعاد آن بیان کرده که برخی از اشعار آن را
|250|
در مقدمه همین مقال آوردیم. وی در جای دیگری از همین مظهرالاسرار در باره طهماسب میگوید:
ظل خدا دولت دین را پناه شاه مَلِک مرتبه طهماسب شاه
[41]
عبدی در جای دیگری ارزش و اعتبار سلطنت دنیوی را به همین عنوان ظل اللهی دانسته و غیر آن، درویشی را بسیار بهتر از سلطنت میداند:
قرب شهان سایگی رب بود سایه به شخص از همه اقرب بود
سایه نبینی که به هر جایگاه هست ز خورشید فروزان تباه
خاصه آن سایه که هست ایزدی یافته زین رو شرف سرمدی
شاه لقب یافته ظل خدای زان که به درویش بود سایه سای
ورنه بسی فقر به چابک روی به بود از سلطنت دنیوی
گرچه در آیین نصیحت گری کس به سلاطین نکند داوری
خاصه شاهان عدالت پناه آمده معروف به ظل اله
عدل الهی چو محقق بود سایه حق عادل مطلق بود
[42]
تعبیر ظل اله، یکی از شایع ترین تعبیرهایی است که در نوع اشعار ستایشی از شاهان در این دوره در دست داریم. یک فرمانده نظامی خطاب به طهماسب میگوید:
نبودی اگر دولتت چون همای نمی بود نام تو ظل خدای
بود شاه مردان هوادار تو به هر کار دولت بود یار تو
[43]
حتی خود شاه طهماسب در نامه مبسوط و مستوفای خود به سلطان سلیمان عثمانی، او را با همین لقب خطاب می کند:
پادشه مسند شاهی تویی سایه حق ظل اللهی تویی
[44]
6- حضور فقیهان در دربار شاه طهماسب
عبدی بیک در شرح دربار شاه طهماسب از حضور فقیهان در دربار وی سخن گفته و چنین سروده است:
کشیده صف فقیهان خِرَدْوَرْ همه رونق ده شرع پیمبر
یکی از اجتهاد طبع عالی پر از دُرّ کرده مجلس را حوالی
|251|
از آن اقوالشان را شه قبول است که قال الله یا قال الرسول است
مسائل را شهنشه درگشاده اولوالعلم از جوانب در افاده
[45]
پس از آن شاه به حضور حکیمان و فیلسوفان در دربار طهماسب کرده و میگوید:
صفی دیگر حکیمان خردمند به حکمت صد ارسطو را زبان بند
حکیمانی به شرع و دین مقیّد چو روح قدس از آلایش مجرد
لوای دولت طهماسب شاهی کند از شرع و حکمت دین پناهی
نه آن حکمت که از شرعش جداییست همان کز نور شرعش روشناییست
[46]
پی نوشت ها:
[1] تکملة الاخبار، صص 127 - 128.
[2] بنگرید به مقدمه دکتر نوایی بر تکملة الاخبار، ص22 - 30.
[3] بنگرید، مقدمه مظهرالاسرار، صVii
[4] مظهر الاسرار، صص 146 - 147.
[5] برای نمونه بنگرید: دوحة الازهار، ص 20، زینت الاوراق، ص 43، آیین اسکندری، ص 16، مظهر الاسرار، ص31.
[6] دوحة الازهار، ص150.
[7] تکملة الاخبار، ص60.
[8] همان، ص165.
[9] جنة الاثمار، ص4.
[10] زینت الاوراق، ص63 - 64.
[11] همان، ص95.
[12] صحیفة الاخلاص، ص102.
[13] همان، ص103.
[14] مظهرالاسرار، ص29.
[15] همان، ص32.
[16] همان، صص191 - 192.
[17] تکملة الاخبار، ص165.
[18] دوحة الازهار، ص21.
[19] زینت الاوراق، ص42.
[20] صحیفة الاخلاص، ص103.
[21] آیین اسکندری، ص16.
   
[22] مظهرالاسرار، ص191.
[23] خلاصة التواریخ، ج1، ص207.
[24] تکملة الاخبار، ص114.
[25] همان، ص60.
[26] دوحة الازهار، ص 21.
[27] زینت الاوراق، ص 64.
[28] همان، ص95.
[29] صحیفة الاخلاص، ص 103.
[30] آیین اسکندری، ص 18.
[31] مظهرالاسرار، صص 191 - 192.
[32] خلاصة التواریخ، ج 1، صص 594 - 595.
[33] جنة الاثمار، ص 5.
[34] زینت الاوراق، ص 42.
[35] صحیفة الاخلاص، صص 103 - 104.
[36] همان، ص122.
[37] مظهرالاسرار، ص 32.
[38] جنة الاثمار، ص 5.
[39] صحیفة الاخلاص، ص 105.
[40] مظهرالاسرار، ص 145.
[41] همان، ص191.
[42] همان، ص240.
[43] خلاصة التواریخ، ج1، ص199.
[44] همان، ص481.
[45] دوحة الازهار، صص129 - 130.
[46] همان، صص131 - 132.

تبلیغات