"امروزه وسایل ارتباط جمعی از طریق انتقال اطلاعات و مبادله افکار، نقش بسیار مهمی در شکلدهی به افکار عمومی مردم جهان بازی میکنند. بر این اساس میتوان گفت که در دنیای امروزی انسانها محصور در ارتباطات و اطلاعاتی هستند که با ابزار و وسایل گوناگون ذهن آنها را در راستای اهداف از پیش تعیین شده حرکت میدهند.
این نوشتار، بر حسب اهمیت و روانشناسی وسایل ارتباط جمعی در جوامع، به بررسی نقش و کارکردهای ارتباطی و اثرات آن، اقناع، تبلیغ و جنگ روانی میپردازد و در نهایت یادآور میشود که در شرایط جنگی، عملیات روانی اهمیت فزایندهای در به زانو در آوردن دشمن دارد. بر همین اساس میتوان گفت که حقیقت نخستین قربانی منازعات منطقهای و بینالمللی است و وسایل ارتباط جمعی بیشترین مسئولیت را در این فاجعه بر عهده دارند. به کمک این وسایل اطلاعرسانی، میتوان به راحتی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه داد بدون آن که کوچکترین مسئولیتی بر عهده کسی باشد.
"
"این مقاله برگرفته از کتاب «حمله به عراق: آنچه رسانههای خبری به شما نگفتند»، نوشتة پروفسور نورمن سالومون و ریس ارلیچ است. متن حاضر ادغامی از دو فصل این کتاب است که به طور کامل توسط نگارنده ترجمه شده است. شایان ذکر است که نگارش و چاپ این کتاب چند روز پیش از آغاز جنگ عراق به اتمام رسیده است، اما موضوع مقاله بسیار کلیتر از جنگ عراق است و حال و هوای غالب بر رسانههای امریکایی را به ویژه در هنگام جنگ و بحران نشان میدهد.
"
"بررسی کارکرد وسایل ارتباط جمعی و شیوههای خبری آن در غرب، نشان میدهد که در این شیوهها اهداف خاصی برای اغوای مخاطبان تعقیب میشود.
نویسنده با استفاده از نظریه «انگارهسازی» پروفسور مولانا و جرجگربنر و همچنین نظریه «جذب در بازی» پییربوردیو، به بررسی شیوههای فنی خبررسانی رسانههای تصویری امریکا در جنگ دوم خلیجفارس میپردازد و نتیجهگیری میکند که این شیوهها در جهت نظریههای «انگارهسازی» و «جذب در بازی» مخاطبان را سرگرم میسازند به گونهای که جنگ به صورت یک بازی سرگرمکننده رایانهای در میآید تا واقعیتها به همان گونهای که غربیها میخواهند در ذهن مردم جهان تصویر شود.
همزمان با بهرهگیری غرب از این شیوههای خبری، ورود رسانههای جایگزین مانند پایگاههای اینترنتی و وبلاگنویسی خبر، فرصتهای مناسبی برای شکستن انحصار خبری غرب ایجاد کرده است. افزایش کاربرهای اینترنتی در زمان جنگ دوم خلیجفارس به دلیل همین شکستن انحصار خبری بود. در این جنگ مردم سراسر جهان میتوانستند خاطرات روزانه سربازان امریکایی و مردم بغداد را از طریق وبلاگها بخوانند. آیا چنین شرایطی به معنای شکست شیوههای خبری غرب در آینده خواهد بود؟
پاسخ نویسنده به این پرسش البته مثبت است
"
"نقش رسانهها در درگیریهای ملی و بینالمللی جهان معاصر انکارناپذیر است. اگر چه تصور عمومی بر این اصل استوار است که رسانهها در خدمت آگاهسازی مخاطبان و اطلاعرسانی دربارة حوادث جهان پیرامون، قرار دارند، نقش تنشزایی آنها پررنگتر به نظر میرسد تا جایی که در بروز برخی نزاعهای داخلی و خارجی یک کشور، رسانههای خودی یا بیگانه مقصر اصلی شناخته میشوند.
مؤلف در مقاله پیش رو میکوشد تا نقش رسانهها را در جنگ بررسی کند. وی پس از معرفی چند منبع معتبر در زمینه مطالعات جنگ و رسانه، شیوههای اثرگذاری رسانهها بر آغاز یا پایان جنگ را در سه قالب کلی: تسهیلکنندگی، بازدارندگی و اجبارکنندگی توضیح میدهد و دلایل و دیدگاههای مخالفان حضور رسانهها در جریان جنگ را بر میشمارد.
"
"امروزه در عصری زندگی میکنیم که رسانهها و وسایل ارتباط جمعی تقریباً بر تمام شئون زندگی ما سایه افکندهاند. هیچ موضوع یا مسئلهای را اعم از اقتصادی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و… نمیتوان تصور کرد که رسانهها در آن نقش نداشته باشند. اگر در گذشته خانوادهها مهمترین نقش را در آموزش و پرورش افراد و ایجاد جامعهای امن و سالم برعهده داشتهاند، اکنون رسانهها با پیشرفتهای نرمافزاری، سختافزاری و به طور کلی فناورانه، این نقش را به تصرف و قبضه خود درآوردهاند. دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم بیش از آن که دنیایی واقعی، عقلانی و منطقی باشد، دنیایی مجازی، تخیلی و احساسی است که رسانهها برایمان ساختهاند. متأسفانه باید گفت تصویری که رسانهها به ویژه برای کودکان و نوجوانان از جهان ترسیم کردهاند، اغلب زشت، وحشتناک، ناامن و پر از آشوب و جنگ و نزاع است. خوبیها، زیباییها، دوستیها، ایثارگریها و... کمتر توسط رسانهها نشان داده میشود.
ای کاش وضعیت جهان و عملکرد رسانهها به گونهای بود که نام این ویژهنامة فصلنامه پژوهش و سنجش به جای «رسانه و جنگ»، «رسانه و صلح» انتخاب میشد. اما مرور و مطالعه جنگهای به وقوع پیوسته به ویژه در یک قرن اخیر نشان میدهد که بیشتر جنگها با جنگ روانی و رسانهای آغاز شده و با آن ادامه یافته و پایان گرفتهاند. لهذا پیروزی و شکست کشورها در قالب سیاستهای رسانهای رقم میخورد؛ این رسانهها هستند که پیروزی میآفرینند، مغلوب میسازند و افکار عمومی را به سمت و سویی که میخواهند هدایت میکنند. چنان که میتوان جنگ جهانی اول را جنگ روزنامهای، جنگ جهانی دوم را جنگ رادیویی، جنگ ویتنام را جنگ تلویزیونهای سیاه و سفید، جنگ اول خلیج فارس را جنگ تلویزیونهای ماهوارهای و جنگ دوم خلیجفارس را جنگ رسانههای مدرن نامید. البته باید اذعان کرد که رابطه رسانهها و جنگ یک رابطة دوطرفه و دو سویه است، یعنی، از یک طرف رسانهها در تحریک و تهییج، آمادهسازی و اقناع افکار عمومی برای آغاز، پیشبرد و پایان جنگ نقش دارند و از سوی دیگر، خود جنگ همچون میدان و آزمایشگاهی است که در پیشرفت و توسعه و رشد و تکامل و آزمون اثربخشی رسانهها نقش ایفا میکند. برای مثال، میتوان گفت همچنانکه جنگ اول خلیجفارس در سال 1991، موجبات شهرت بیشتر و تکامل شبکه تلویزیونیCNN را فراهم آورد (به طوری که برخی این جنگ را جنگCNN لقب دادند)، جنگ افغانستان بیشترین کمک را به مطرح شدن شبکه تلویزیونی الجزیره و جنگ دوم خلیجفارس بیشترین کمک را به شهرت یافتن شبکه العالم کرده است.
رسانهها علاوه برنقشهای مختلفی که در جنگ ایفا میکنند، فرماندهی نوعی از مهمترین و اثربخشترین جنگها، یعنی «جنگروانی» را نیز بر عهده دارند. جنگ روانی از جمله جدیدترین سلاحهای جنگی دوران معاصر علیه باورها، اندیشهها، اعتقادات و احساسات افراد است. این جنگ در عین حال که نوعی دفاع به شمار میرود، حالت هجومی نیز دارد، چرا که در عین تقویت روحیة ملت و سربازان خودی، به تضعیف روانی دشمن میپردازد. اهداف مهم جنگ روانی عبارتند از: الف) از بین بردن امید مخاطبان کشور مقابل، ب) ترویج بیاعتمادی نسبت به رهبران کشور مقابل و ج) ایجاد شکاف در جامعه مورد نظر. در اهمیت جنگ روانی همین بس که در سال91-1990 استفاده مناسب امریکا از ابزار اطلاعاتی جنگ روانی موجب شد که در حدود 87000 نظامی عراقی خود را تسلیم کنند.
با توجه به اهمیت و نقش بسیار مهمی که رسانهها در جنگ دارند موضوع این شماره فصلنامه پژوهش و سنجش به جنگ و رسانه اختصاص داده شد.
بیشک بدون مساعدت و همکاری بیدریغ اساتید، اندیشهورزان و پژوهشگران عزیز امکان تهیة چنین مجموعهای میسر نبود. از خوانندگان و مخاطبان فهیم و نکتهسنج انتظار میرود با ارائة پیشنهادها و انتقادهای سازندة خود به مجموعه عوامل دستاندرکار فصلنامه منت نهاده، موجبات رفع خطاها و لغزشهای احتمالی و نیز افزایش غنای فصلنامه را در شمارههای آتی فراهم سازند. توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.
"
"در حوزه ارتباطی از جنگ روانی به عنوان صورت شدید انگارهسازی و برجستهسازی یاد میشود. هدف جنگ روانی این است که مخاطب را از نظر روانی شکست بدهد. البته از لحاظ ساز و کارهای تأثیرگذاری در شرایط جنگ و صلح عملکردها متفاوت است. در شرایط جنگی، تأثیرگذاری دشوارتر میشود چون مخاطب میداند وارد جنگ شده است یا دست کم به او گفته شده که رسانه میخواهد تو را تحت تأثیر قرار دهد.
مخاطبان میدانند که در شرایط جنگی، رادیوی دشمن بر مبنای تبلیغات صحبت میکند و از همین رو با گارد بستهتری وارد ارتباط میشوند، اما انگارهسازی و برجستهسازی صورتهای پیچیدهتری دارد و اصلاً مربوط به زمان خاصی نیست. انگارهسازی همیشه میتواند تأثیرگذار باشد و عمل کند. در مباحث نظری مربوط به انگارهسازی، سؤالات زیر مطرح است:
چه چیزی باعث تغییر میشود؟ رسانهها چه نقشی در تغییرات ایفا میکنند؟ رسانهها چگونه میتوانند بر نحوه درک ما از این تغییرات تأثیر بگذارند؟
در این «مقاله عقیدهای» (Opinion Article) جنبههایی از این موضوع تشریح میشود.
"
"نگرش تجاری به خبر و آراستن آن همچون یک کالای قابل فروش به مخاطب، سبب انحراف از اخلاق حرفهای روزنامهنگاری شده است. تا چندی پیش عقیده بر این بود که با افزایش دانش و تواناییهای فنی، قدرت همدلی نوع بشر نیز افزایش خواهد یافت اما امروز که انسان بر قلة فناوریهای مافوق تصور ایستاده و رسانهها مرزهای زمان و مکان را درنوردیدهاند، هراس از جنگ، آن هم نه جنگی محدود به دو کشور خاص بلکه جنگی فراگیر و بینالمللی قلب بشریت را تسخیر کرده است.
در این میان رسانهها نه تنها کمکی به حل منازعات نمیکنند بلکه در جریان بحرانهای داخلی و خارجی، خود به عنوان یک پای منازعه وارد میشوند.
رسانهها با پاره حقیقتگویی، اغراق یا بیاهمیت نشان دادن خسارات جنگ، کتمان یا اندک جلوه دادن مخالفتهای عمومی با سیاستهای جنگطلبانه و ارائه اخبار بحرانها و منازعات به نحوی هیجانانگیز، به همسویی با سیاستهای جنگطلبانة صاحبان قدرت میپردازند.
مؤلف در مقالة حاضر میکوشد نحوة عمل رسانهها را در دامن زدن به جنگها و بحرانها نشان دهد.
"
"رابرت جنسن نویسندة Progressive میگوید: «اگر پوشش خبری دو هفتة اول جنگ نشانة چیزی باشد، در حقیقت نشانة به شکست انجامیدن موفقیتهای خبرگزاری ایالات متحده امریکاست. در طول جنگ هیچ بحث و مناظرة مهمی در برنامه های اصلی شبکههای CBS، ABC، NBC یا PBS جریان نداشت و رسانهها حتی اطلاعات واقعی را نیز به خوبی بیان نمیکردند».
تحلیلهای جانبدارانة ژنرالهای اسبق ارتش از جنگ، گزارشهای غیرواقعی در مورد خواستههای مردم عراق و تلفات آنها، تروریسم قلمداد کردن دفاع نیروهای عراقی و نام بردن از بمباران غیرنظامیان عراقی به عنوان درمان ظلم و بیداد، عمده مطالبی بود که طی جنگ امریکا و عراق از رسانههای امریکا پخش میشد.
عملکرد نامطلوب رسانههای امریکا خشم مردم عراق از نحوة توصیف وقایع جنگ و بیاعتمادی جهانیان نسبت به این رسانهها را در پی داشت. این بیاعتمادی، منتقدان رسانهای را به این باور رساند که مطبوعات و دولت نسبت به یکدیگر وفادارند زیرا هر دو در زمرة ثروتمندان و نخبگان قرار دارند. در حقیقت رسانهها شرکتهای بزرگی محسوب میشوند که منافع اقتصادی و سیاسی را با نخبگان کوچکی که دولت ایالات متحده را در دست دارند تقسیم میکنند و همواره این سؤال را بیجواب میگذارند: چرا هیچ گاه مردم به عنوان عامل موازنه در بحث و گفتگوها شرکت داده نمیشوند؟
ماریلن دیامند در مقالة حاضر میکوشد تا گوشهای از تحریفات خبری رسانههای امریکا را در جنگ اخیر با عراق بازگو کند و نقش مطبوعات و سایر رسانهها را در ارائه اخبار ناعادلانه و غیرمنصفانه مورد بررسی قرار دهد.
"
"نگارندة این مقاله، با اشاره به نقش مهم رسانههای گروهی به عنوان رکن چهارم دموکراسی، به تشریح چگونگی پوشش ناقص و یک جانبه اخبار مربوط به تهاجم نیروهای امریکایی و انگلیسی به عراق و کوتاهی رسانههای گروهی غرب به ویژه نیوزیلند در انعکاس صحیح این رویداد میپردازد و موضوعاتی چون حمله مستقیم به خبرنگاران، ترتیب نمایش موهوم تبلیغاتی از سرنگونی مجسمه صدام در بغداد، سرپوش گذاردن بر تلفات غیرنظامی و جنگ رسانهای را مورد بررسی قرار میدهد.
وی در پایان، با طرح برخی پرسشهای بدون پاسخ درباره جنگ عراق، بر لزوم تلاش رسانههای گروهی جهان در عمل به رسالت واقعی خود در تبیین دموکراسی و یافتن پاسخ مناسب برای این پرسشها تأکید میورزد.
"
"پیروزی انقلاب اسلامی، از یک سو گامی عملی برای دینی شدن رسانهها در ایران و از سوی دیگر اقدامی تأثیرگذار در بازنگری نظریههای ارتباطات و توسعه به شمار میرود. برخلاف دیدگاههای سابق که صاحبنظران همواره دین را عاملی بازدارنده در برابر توسعه جوامع جهان سوم تلقی میکردند، پس از انقلاب اسلامی اهمیت دین در سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار گرفت و تحولی بنیادین را در مکاتب نظریههای توسعه شکل داد. این تحول باعث شد تا صاحبنظران به «سنت» و «دین» در به کارگیری وسایل ارتباط جمعی در توسعه توجه کنند.
در این مقاله، برای بررسی تحول نظریههای توسعه به «مکتب مطالعات نوسازی جدید» که بر نقش مذهب در توسعه تأکید دارد، توجه شده است. از این رهگذر دیدگاههای محققان نواندیش نظریههای توسعه ارتباطات، مورد بررسی قرار گرفته است. تجربه استفاده از رسانههای سنتی در انقلاب اسلامی ایران (1979) برای صاحبنظران درسهای تازهای داشته است.
"
"این مقاله به بررسی عملکرد رسانه در جنگهای دهههای 60 ، 70، 80 و پس از آن میپردازد و به این نکته اشاره دارد که از آغاز توسعة مطبوعات در پایان قرن نوزدهم و از طریق رشد سایر رسانههای گروهی و ارتباطی در صد سال بعد (رادیو، فیلم، تلویزیون و اینترنت)، رسانهها نقشی بحثبرانگیز در طول جنگ بازی کردهاند. کارکرد رسانه را در این دوران میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1ـ دهههای 60 و 70، دهههایی هستند که رسانه آزادانه به فعالیت خود میپردازد و در انتقال اخبار جنگ، هیچ گونه سانسوری اعمال نمیکند. در واقع رسانهها به خصوص تلویزیون با نوعی انفعال نسبت به ارزشهای سیاسی نظام حاکم، تصاویر واقعی و عینی جنگ را در معرض دید مخاطبان قرار میدهند.
2ـ پس از گذشت دهههای 60 و 70 با شکست کشورهایی مانند امریکا در مقابل ویتنام و… دولتمردان سیاسی رژیمهای خودکامه و رژیمهای دموکرات به دلیل اثرگذاری رسانهها بر افکار عمومی آزادیهای رسانهای را محدود کردند.
بررسی این کارکردها نشان میدهد که به هر ترتیب نقش رسانه در طول دهه 90 و پس از آن به نقشی پراهمیت برای نظامهای حاکم تبدیل شده است.
"
"در زمان جنگ، بیشترین خطر هنگامی متوجه خبرنگاران است که در منطقهای پر از اسلحه، بمب، مین، راکت و… فعالیت میکنند. بهترین وسیلة دفاعی خبرنگار آگاهی اوست. یک خبرنگار جنگی باید آگاهیهای اولیه را در مورد انواع مختلف سلاحها، بیانیههای نظامی، نقشههای جغرافیایی و سریعترین راه خروج از منطقة خطر داشته باشد.
خبرنگاران قبل از اعزام به مناطق جنگی باید آموزش کامل ببینند. برای مثال، هنگام عبور از ایستگاههای بازرسی بهتر است با حفظ آرامش و ادب و با بهرهگیری از مهارتهای ارتباطی امنیت خود را تضمین کنند. خبرنگاران برای حفظ جان خود باید نکاتی را مد نظر داشته باشند که مشروح آن در مقاله حاضر آمده است.
در درگیریهای طولانی مدت و عمیق که تصاویر آن به تمام نقاط فرستاده میشود، احتمال خطر بالاتر میرود. تخمین زده شده است که در 25 ماه اول قیام فلسطینیان علیه اشغالگران اسرائیلی (سپتامبر 2000 تا نوامبر 2002) 2645 نفر کشته شدهاند که در میان آنان تعداد زیادی از خبرنگاران نیز دیده میشود. محدودیتهای بیشمار مناطق جنگی و شرایط دشوار آن بر کیفیت پوشش خبری و موثق بودن گزارش خبرنگاران لطمة زیادی وارد میکند.
"