با تغییر عرصه سیاست بینالملل در نتیجه توسعه فراتکنولوژیها و شکلگیری عرصه سیاست هنجاری، زمینه ساخت مجدد هویت ها، منافع، مفاهیم و قلمرو سیاسی فراهم شده و به تشدید تعاملات بینالمللی، شتاب تغییرات نهادی، توسعه فرایند به هم پیوستگی جهانی، اهمیتیافتن هنجارها و افزایش نقش بازیگران غیردولتی انجامیده است. در نتیجه، نحوه برداشت از قدرت و سازوکارهای اعمال آن نیز متحول و پیچیدهتر شده است. هدف این نوشتار، بررسی مفهوم قدرت با توجه به دگرگونیهای ایجادشده در عرصه سیاست بینالملل و توسعه چارچوبی مفهومی است که تمام ابعاد آن را پوشش دهد. بدین منظور، ابتدا مفهوم سنتی قدرت و رابطه آن با تکنولوژی بررسی میشود و سپس، نقش فراتکنولوژیها در تغییر عرصه سیاست بینالملل و تاثیر آن بر مفهوم قدرت بیان خواهد شد.
در حالی که مباحث مربوط به دولت و ساختارهای آن کماکان در محور مباحث علم سیاست قرار دارد، هر از چندگاهی زمزمه هایی از افول ملت - دولت ها شنیده می شود. آیا دولت وستفالیایی که از 1648 میلادی تا به امروز مراحل روبه توسعه خود را پشت سر نهاده به انتهای کار خود رسیده است و یا اینکه اکنون شاهد مقطع دیگری از تکامل تدریجی این الگوی سیاسی هستیم. این مقاله با عطف توجه به ریشه تحولات ملت - دولت ها، درصدد است تا تحولات و تغییرات ساختاری دولت ها را در سه وجه مفهوم، ساختار و نظریه سیاسی مورد باز اندیشی قرار دهد. بر این اساس نخست شاهد تحول مفهوم ارگانیکی دولت به مفهوم مکانیکی، سپس شاهد تحول ساختار دولت بزرگ به دولت کوچک و در نهایت نظاره گر تحول نظریه های حداکثر گرای دولت به نظریه های دولت حداقل هستیم. پرداختن به چالش های ساختاری فراروی ملت - دولت ها حسن ختم مقاله خواهد بود.
جنگ سرد و پیامدهای آن بویژه فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اثرات شگرفی در عرصه روابط بین الملل بجای گذارده اند که اهمیت آنها بر هیچ کس پوشیده نیست اما در این میان آنچه بسیار جالب توجه و درس آموز است چگونگی پیروزی ایالات متحده در این نبرد بزرگ علیه شوروی و تدابیر مؤثر در این پیروزی است. در این مقاله سعی شده است مهمترین سیاست های دولتمردان ایالات متحده، بویژه عملکرد رونالد ریگان چهلمین رئیس جمهور آمریکا در برابر شوروی سابق را بررسی نماییم؛ سیاست هایی که در فروپاشی این ابرقدرت نقش کلیدی ایفا کردند. لازم به ذکر است جنگ سرد از چند دهه قبل یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود اما فاصله زمانی مورد بررسی در این نوشته دهه 1980 است، سال هایی که امپراطوری گسترده شوروی آخرین نفس های خود را می کشید و درست در همین زمان تیر خلاص توسط دولت ریگان بر کالبد بی رمق آن شلیک شد و در نهایت در سال 1991 شوروی کمونیستی به گورستان تاریخ پیوست. همچنین در انتهای این مقاله سعی شده است از طریق مقایسه الگوی مورد استفاده علیه شوروی با الگوی مورد استفاده علیه جمهوری اسلامی ایران تفاوت ها و مشابهت های این الگوها را شناسایی نماییم.