مقالة حاضر به بررسی بیتی از هفت پیکر نظامی می پردازد و برای اثبات فرضیة مورد نظر، سیر تاریخی خنیاگری را از ایران و بین النهرین باستان، بررسی و ارتباط آن را با آیین مهر و دین زردشت، تحلیل و ارزیابی می کند. نگارندگان کوشیده اند نمودهایی از این رامشگران را در ادبیاتِ ایران پس از اسلام بررسی کنند و به اثبات برسانند که واژة «مهربان» در دوره ای از ایران باستان به نوازندگان و آوازخوان های آیینی اطلاق می شده و در برخی از آثار ادبیات فارسی نمود یافتهاست. همچنین ننشان داده ایم که مهربانان، خنیاگران مرتبط با آیین مهر بوده اند که پیش از گوسان ها ظهور کرده اند. اینان به همراه گوسان ها انتقال دهندة داستان ها، حماسه ها، سنت ها و فرهنگ ملی ایران از دوران باستان به دورة اسلامی به شمار می آیند. واژة «نوایین» نیز که به اشتباه در همة متون فارسی با صفت مرکّب «نوآیین» خلط شده، در اصل به عنوان واژه ای مستقل، صفت نسبی از «نوا» است و باید به «دارای نوا» معنی شود.
هفت پیکر نظامی اثری رمزی و نمادین است که تمام اجزای آن از ساختاری واحد و منسجم برخوردار است. این اثر علاوه بر نشان دادن قدرت داستان سرایی نظامی، نشانه های آشنایی نظامی با میراث غنی ادبی، فرهنگی و عرفانی بازمانده ازادوار پیشین را در بر دارد. بخشی از این میراث متعلق به اندیشه های گنوسی و مانوی و نیز حکمت هرمسی است. هدف این مقاله نشان دادن ردپای این اندیشه ها در یکی از داستان های هفت پیکر است. در این جستار پس از معرفی و تبیین اندیشه های گنوسی و ذکر پیشینه آشنایی تمدن اسلامی با این اندیشه ها، تأثیر مضامین گنوسی از جمله دوگانگی ماده و روح، هبوط، اسارت، فراموشی و غربت، بدبینی، شناخت، نوزایی و نجات، در داستان پنجم این منظومه باعنوان افسانه شاهدخت گنبد پیروزه یا داستان ماهان، نشان داده می شود. واکاوی داستان مذکور و ارائه تفسیری تازه از آن، هدف دیگر این جستار است.
واژه آیینی «ستوش/ سدوش» به چند معنا در متون فارسی میانه به کار رفته است. در این مقاله معانی گوناگون این واژه بررسی شده است، به مراسمِ بازمانده از آیین ستوش اشاره و در پایانِ مقاله اشتقاقی نو برای واژه ستوش پیشنهاد شده است.