حامد روشنی راد

حامد روشنی راد

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۳ مورد از کل ۳ مورد.
۱.

فرونسیس و نسبت آن با حکمت نظری نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: حکمت عملی حکمت نظری فضیلت اخلاق ارسطو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۱۱۱
در اخلاق نیکوماخوسی ارسطو نفس را به دو بخشِ بنیادین تقسیم می کند؛ شناسنده و حسابگر. فضیلت جزء اول حکمت نظری (سوفیا) و فضیلت جزء دوم حکمت عملی (فرونسیس) است. این تمایز مبتنی بر تمایز هستی شناختی میان صیرورت و ثبات است، زیرا موضوع حکمت عملی قلمرو امور متغیر و موضوع حکمت نظری امور سرمدی است. در این پژوهش اولاً نشان خواهم داد که عقل شهودی یا نوس عامل اتصال و اشتراک این دو قلمرو است؛ نوس مبادی نهایی را از دو طرف دریافت می کند، در چارچوب معرفت نظری، نوس کلی ترین مفاهیم سرمدی را می شناسد و در چارچوب حکمت عملی، فرد جزیی را دریافت می کند. همچنین استدلال خواهم کرد که حکمت عملی عامل تحقق بخشی به حکمت نظری است؛ فرونسیس ملکه دریافت برترین خیر، یعنی زندگی مطابق فضیلت سوفیا است. تفسیر نسبت فرونسیس و سوفیا به مثابه "غایت-ضروری" راهکاری برای برون رفت از دو تفسیر متقابل از اخلاق ارسطو (عقل گرایانه/شمول گرایانه از سعادت) است.
۲.

علیّت و حدوث نزد ماتریدی و تاثیر آن بر نظریه حدوث ذاتی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۶۱ تعداد دانلود : ۶۰
علیت چونان قاعده کلی در اثباتِ باری در برهان حدوث، نقش مرکزی در دستگاهِ کلامِ ماتریدی دارد. ابومنصور ماتریدی معتقد است در برهان حدوث مقدمه صغروی که «عالمِ اعیان حادث است» از سه راه حس و عقل و نقل درک می شود و مقدمه کبروی که «هر حادث نیازمند محدث است» مفاد قاعده علیت و نزد عقل بدیهی است. پس از این برهان اثبات موضوعِ علم کلام - یعنی ذاتِ باری- مطرح می شود. در این مقاله با بررسی شیوه اقامه برهانِ حدوث نزد ماتریدی ، مفهوم و مفاد و فروعات قاعده علیت را معین می کنیم و به بررسیِ این پرسش می پردازیم که "حدوث" به مثابه ملاکِ نیازمندی معلول به علت در اینجا دقیقاً به چه معنی است؟ نشان می دهیم این مفهوم برخلاف سایر متکلمان، نزد ماتریدی نه صرفاً به معنی حدوثِ زمانی بلکه اولاً و بالذات به معنای "فقر و تناهیِ وجودی" است و این اندیشه در کلام ماتریدی می تواند به مثابه نوعی بستر تاریخی و الهیاتی برای ظهور "نظریه حدوث ذاتی" نزد فیلسوفانی مانند ابن سینا لحاظ شود.
۳.

ارسطو؛ فلسفه و وحدت نظام علوم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ارسطو حکمت نظامِ علوم وحدتِ بالنسبه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۵ تعداد دانلود : ۵۱۶
علوم ریاضی، طبیعی و الهی، علومی متمایز، اما هم زمان واجد نوعی وحدت اند؛ این نه وحدتِ جنسی، بلکه به تبعِ وحدتِ خاصِ معنایِ وجود، ساختاری ویژه است که وحدتِ بالنسبه یا وحدتِ به تقدّم و تأخّر نامیده می شود. این ساختار از طرفی عاملِ تمییزِ صناعاتِ علمی و ممانعت از خلطِ آن هاست و از طرفی، ضامنِ تمامیّت و یکپارچگیِ فلسفه است. بر اساس این فهم از وحدت، «فلسفه» نخست بر الهیّات اطلاق می شود، سپس بر طبیعیّات و سپس، در نسبت با الهیّات به تقدّم و تأخّر، بر سایر علوم اطلاق می شود ؛ هر دانش نیز واجدِ بخش هایی است که با همین قاعده ترتیب یافته اند و شبکه نظام علوم را قوام می دهند. در این مقاله به شیوه دستیابیِ ارسطو به این وحدتِ ویژه خواهیم پرداخت. ارسطو در کتبِ مقدّماتیِ متافیزیک، نخستدر آلفای بزرگ، حکمت را به شناختِ علل و مبادیِ نخستین تعریف می کند، در آپوریای اولِ کتاب بتا مبتنی بر این تعریف، سرگشتگی میانِ وحدت و کثرتِ حکمت را نشان می دهد؛ در گام بعد، در کتابگاما، برای رفع این سرگشتگی، نظریه خاصِ خود، یعنی ساختار واحد در کثیرِ حکمت را با توسل به این وحدتِ ویژه تثبیت می کند؛ بنابراین، آنچه «متافیزیک اعم» نامیده می شود، در حقیقت نه دانشی واحد و جدا از سایرِ علوم، بلکه به مثابه دانشی مرتبه دوم و مقوّمِ نظامِ علوم، تنها در ضمنِ کثرتِ علوم تحقق خواهد داشت.  

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان