آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

وجوب دفاع از سرزمین هاى اسلامى از ضروریات فقه اسلام است و فقیهان شیعه و سنى در آثار فقهى خود در مبحث جهاد بدان پرداخته‏اند . هر چند چون مسئله از واضحات بوده، به صورت گذرا از آن عبور کرده‏اند . اما در پاره‏اى از مقاطع به لحاظ آنکه سرزمین هاى اسلامى و استقلال مسلمین در معرض هجوم دشمنان قرار گرفته، فقها به تناسب شرایط زمانى بدان پرداخته، رساله‏ها، بیانیه‏ها و فتاوایى از خود بجا نهاده‏اند . علاوه بر تبیین احکام و مسائل جهاد دفاعى مردم را به ایستادگى و مقاومت در برابر دشمنان اسلام و مسلمین تشویق و ترغیب نموده‏اند . هر چند سرزمین هاى اسلامى هیچگاه از خطر هجوم دشمن در امان نبوده و از زمانى که اقتدار اسلام و مسلمین در عرصه جهانى نمودار گشته، مسلمانان هماره در معرض تهاجم بوده‏اند، اما در بعضى از مقاطع که دشمنان عملا وارد میدان شده و سرزمین هاى اسلامى را در معرض تاخت و تاز خود قرار داده‏اند، علماى اسلامى با احساس مسؤولیت‏بیشتر وارد عرصه شده، هم خود در صفوف مقدم جهاد و مبارزه و دفاع از کیان اسلام و سرزمین هاى اسلامى قرار گرفته‏اند و هم مردم را به مقاومت تحریض کرده‏اند .
امروز نیز یکى از مقاطع حساس تاریخ اسلام بشمار مى‏رود، از این جهت که دشمنان اسلام از بیم گسترش نفوذ و اقتدار مسلمین در عرصه بین‏المللى به صورت علنى‏تر مسلمانان را از هر مرام و مکتبى تهدید کرده و به دنبال سیطره بر بلاد اسلامى و چپاول منابع و ثروت هاى آنان بر آمده‏اند . فلسطین، افغانستان و عراق نمونه‏هاى بارزى از این هجوم در دوران ماست . مستکبران جهان از بیدارى اسلامى و تسلط ملت هاى مسلمان بر سرنوشت‏خود بیمناکند و از اتحاد و یکپارچگى آنان به شدت در هراسند و مصمم‏اند تا به هر قیمتى مانع ظهور دوباره تمدن اسلامى شوند . شرایط جدید جهانى ایجاب مى‏کند که مسلمانان به‏ویژه نسل جوان بیش از پیش با ظرفیت هاى فراوانى که در مکتب و فرهنگ دینى آنان وجود دارد، و نیز با پیشینه پر افتخار خود آشنا شوند واز عزت و شرافت و استقلال خود دفاع کنند . در میان مباحث متنوعى که در این عرصه قابل توجه است، بحث «دفاع از سرزمین هاى اسلامى‏» جایگاه ویژه‏اى دارد . هر چند وجوب آن از مسائل ضرورى اسلام است و جاى هیچ‏گونه تردیدى در آن نیست، اما آشنایى با اهمیت و ارزش دفاع، از یک سو، احکام و مسائل آن از سوى دیگر، همچنین کارنامه مسلمانان در این زمینه در شرایط کنونى حایز اهمیت است .
فلسفه جهاد دفاعى
پیش از بررسى این موضوع در فرهنگ اسلامى، باید توجه داشت که دفاع از جان، مال، زن و فرزند، وطن و سرزمین، شرف، ملیت و استقلال کشور از مقولات مقدس و مورد اتفاق همه انسان هاست . هیچ فردى و هیچ قوم و ملتى تسلیم در برابر متجاوز را نمى‏پسندد . مردم با هر عقیده و آئینى، دفاع از سرزمین خود را امرى مقدس و قابل تحسین مى‏دانند . دستور به مقاومت در برابر متجاوزان اختصاص به مکتب اسلام ندارد، بلکه هر ملتى آن را مشروع و حق مسلم خود مى‏داند . در مکتب قرآن، حیات بشرى و بقاى اعتقادات مذهبى و اماکن مقدس مرهون حس فطرى بشر در دفاع دانسته شده است . قرآن در این باره مى‏گوید:
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدیر، الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوى عزیز» (1)
در این آیه، خداوند سبحان به کسانى که تحت ظلم و ستم قرار گرفته‏اند، اذن جنگ و جهاد داده است . شان نزول آیه مسلمانانى بودند که از شهر و دیار خود - مکه - اخراج شده و اموالشان توسط مشرکان آن دیار مصادره شد . از این رو مصداق مظلومان در این آیه، کسانى هستند که به ناحق از سرزمینشان - تنها به جرم آنکه دعوت حق را لبیک گفته و به اسلام گرویده و خداوند سبحان را پروردگار خود خواندند - بیرون رانده شدند .
از این آیه به خوبى بر مى‏آید که اولا: بیرون راندن مردم از سرزمینشان از مصادیق آشکار ظلم است . ثانیا: جنگ با دشمن مهاجم و ستمگر حق مشروع ستمدیدگان است . «بانهم ظلموا» ; از این رو حتى اگر عده‏اى غیر مسلمان تحت‏ستم قرار گیرند و به ناحق از خانه و کاشانه و سرزمینشان اخراج شوند، حق جهاد دفاعى براى آنان محفوظ است . بخش دوم آیات تبیین فلسفه این جهاد دفاعى است . در منطق قرآن اگر پیروان ادیان توحیدى در برابر مهاجمان و متجاوزان ایستادگى نمى‏کردند، عبادتگاه هاى آنان منهدم شده و از بین مى‏رفت . از این بیان معلوم مى‏شود که ادیان الهى براى حفظ موجودیت‏خود و حراست از اعتقادات دینى و مراکز عبادى خود از حق دفاع برخوردارند . پس یکى از فلسفه‏هاى مشروعیت جهاد دفاعى حفظ و حراست از معابد و مراکز دینى است و این امر اختصاص به مسلمانان ندارد . حق دفاع در همه مکاتب آسمانى رسمیت دارد .
مهم‏تر از آن، در منطق قرآن دفاع، ضامن صلاح جوامع و متقابلا تسلیم، عامل بروز فساد در زمین است . «ولو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض‏»
بعضى از مفسران با استفاده از آیات جهاد، جنگ و جهاد را احیاگر مؤمنان شمرده‏اند . بدین معنا که جنگ و جهاد - چه به عنوان دفاع از مسلمان و یا کیان اسلام باشد و چه جنگ ابتدایى باشد - همگى در حقیقت دفاع از حق انسانیت در حیات بشرى است چرا که شرک به خدا، هلاک انسانیت و مرگ فطرت بشرى را در پى دارد . چه اینکه جنگ در حقیقت دفاع از حق انسانیت و تجدید حیات بشرى و احیاى آن پس از مرگ است . (2)
این‏که مفسران و دانشمندانى (3) جهاد ابتدایى را نیز به دفاع از حق انسانیت - توحید - بازگردانده‏اند، بدین خاطر است تا براى همگان قابل فهم باشد، چرا که حق دفاع از خود و همه شؤون حیات بشرى، براى همگان شناخته شده و امرى مسلم و غیر قابل انکار است . بنابراین تفسیر توحید و یکتاپرستى جزء حقوق عمومى انسان‏ها است و جنگ و جهاد براى حقوق انسانیت در واقع دفاع از حقوق انسانیت است نظیر جنگ براى آزادى که از حقوق انسانى است .
براى خداوند حفظ دین و مراکز عبادى موحدان عالم امرى آسان است، اما سنت الهى آن است که شرایع و ادیان الهى از طریق مردم حفظ شود . مردم نسبت‏به اعتقادات، عبادتگاها و مراکز دینى و سرزمین خود احساس مسؤولیت کنند و در راه دفاع از آن بایستند . وجود چنین احساسى در مردم و دفاع در برابر تجاوز دشمن موجب جلب حمایت الهى شده و نصرت الهى را به همراه دارد .
فقیهان نیز در آثار خود به تناسب اشاراتى به فلسفه جهاد دفاعى نموده‏اند . ابوالصلاح حلبى پس از تبیین وجوب جهاد دفاعى، علت آن را جلوگیرى از «تباه شدن حق‏» ، «شکست دارالایمان‏» ، «پیروزى کفر و شرک‏» دانسته است . (4) چنان که شیخ حسن نجفى صاحب جواهر مى‏نویسد:
«اگر کفار بخواهند با حمله به سرزمین هاى اسلامى، اسلام را محو و شعائر آن را مندرس نمایند که نامى از حضرت محمد (ص) و شریعتش باقى نماند، شبهه‏اى در وجوب جهاد نیست‏» . (5)
سید عبدالحسین لارى نیز در بیانیه‏اى که به منظور بیان وجوب دفاع از سرزمین هاى اسلامى در جنگ بین‏الملل اول صادر کرد، «عزت و عظمت دین، رسوا کردن کافران، حفظ اساس اسلام و شکسته شدن بت ها و حفظ احکام حلال و حرام الهى، آشکار شدن حق و عدل و راستى و ابطال کفر و ستم و فسق‏» را از جمله آثار و برکات جهاد در راه خدا معرفى نمود . (6)
دفاع از سرزمین هاى اسلامى، جهاد در راه خدا
فقها با استفاده از آیات و روایات، احکام اقسام مختلف جهاد را استخراج کرده و به تفصیل بیان نموده‏اند . در یک تقسیم بندى کلان جهاد یا ابتدایى است و به منظور دعوت کافران به اسلام و برداشتن موانع رشد و گسترش اسلام انجام مى‏گیرد، و یا دفاعى . اکثریت قاطع فقها دفاع از کیان اسلام و مسلمین، دفاع از سرزمین‏هاى اسلامى را قسمى از جهاد شمرده و آن را مشمول اطلاقات و عمومات ادله دانسته‏اند و از این پندار که «آیات و روایات همگى مربوط به جهاد ابتدایى است و احکام جهاد بر دفاع جارى نمى‏شود» ، پاسخ داده‏اند . گرچه بین جهاد ابتدایى و جهاد دفاعى از نظر فروع و احکام تفاوت هایى وجود دارد، اما در بسیارى از احکام نیز با یکدیگر مشترکند . فقیهان وجود تفاوت‏ها را در پاره‏اى احکام، موجب خروج دفاع از دایره جهاد ندانسته‏اند .
شهید ثانى در بیان اقسام جهاد، پس از آنکه از جهاد ابتدایى سخن گفته، قسم دوم جهاد را جهاد دفاعى دانسته، هنگامى که دشمنان کافر بر مسلمانان هجوم آوردند و قصد تسلط بر سرزمین هاى اسلامى یا به اسارت گرفتن مسلمانان یا گرفتن اموال و چپاول ثروت هایشان و یا تعرض به حریم و زن و فرزند آنان را داشته باشند، زمان جهاد دفاعى است .
«و الثانى ان یدهم المسلمین عدو من الکفار یرید الاستیلاء على بلادهم او اسرهم او اخذ ما لهم و ما اشبهه من الحریم و الذریه‏» (7)
شیخ جعفر کاشف الغطاء براى جهاد پنج قسم قائل است که یک قسم آن ابتدایى و چهار قسم نیز دفاعى است . گاه جهاد براى حفظ اساس اسلام در برابر هجوم کفار به سرزمین هاى مسلمین و شهرها و روستاهاى مسلمان هاست «الجهاد لحفظ بیضة الاسلام اذا اراد والکفار الهجوم على اراضى المسلمین و بلدانهم و قراهم‏» و هدفش محو اسلام و حاکم کردن کفر و نشانه‏هاى آن است . گاه جهاد براى دفع متجاوزان به خون مسلمانان و نوامیس آنهاست . گاه جهاد براى دفاع از گروهى از مسلمان هاست که با گروهى از کافران درگیر شده و خوف استیلاى کفار بر آنان مى‏رود و بالاخره گاه جهاد به منظور بیرون راندن کافرانى است که بر سرزمین هاى مسلمین مسلط شده و نجات مسلمانان از دست متجاوزان است . «الجهاد لدفعهم عن بلدان المسلمین و قراهم و اراضیهم و اخراجهم منها بعد التسلط علیها و اصلاح بیضة الاسلام بعد کسرها و اصلاح‏ها بعد ثلمها و السعى فى نجاة المسلمین من ایدى الکفرة الملاعین‏»
وى در ادامه با بیان تکلیف مسلمانان در راه آزادسازى سرزمین هاى اسلامى با بذل آبرو و مال و سلاح و تدبیر، این نوع از جهاد را برترین اقسام جهاد شمرده و بزرگ ترین وسیله نیل به قرب الهى و افضل از جهاد ابتدایى براى دعوت کفار به اسلام مى‏خواند . «و هذا القسم افضل اقسام الجهاد و اعظم الوسائل الى رب العباد و افضل من الجهاد الرد الکفار الى الاسلام کما کان فى ایام النبى علیه و آله افضل الصلوة و السلام‏» (8)
اصرار فقها بر جهاد دانستن دفاع آن است که بگویند ارزشى که در مکتب اسلام براى جهاد در رکاب امام معصوم (ع) ترسیم شده، احکامى که بر جهاد و مجاهد در راه خدا مترتب گشته، منحصر به جهاد ابتدایى نبود، بلکه دفاع را هم در بر مى‏گیرد . براى این منظور به اطلاق و عموم آیات و احادیث استناد کرده‏اند . معقول هم نیست آن همه فضائل که جهاد در راه خدا دارد، نصیب افرادى معدود شود که در زمان معین و محدودى در رکاب امام معصوم مى‏جنگند و اکثریت مسلمانان مؤمن و با اخلاص که در عصر غیبت زندگى مى‏کنند، از آن محروم باشند، آیا کسى که براى رضاى خدا و دفاع از دین او و جامعه اسلامى و سرزمین هاى مسلمانان در برابر هجوم دشمن از جان و مال خود مى‏گذرد، با کسى که در زمان حضور در رکاب امام (ع) با دشمن مى‏جنگد، تفاوت دارد؟ بعید است که از نظر خداوند حکیم میان آنان تفاوتى باشد، چرا که هر دو در راه خدا جهاد کرده‏اند، بلکه شاید بتوان گفت قدر و منزلت کسى که در زمان غیبت امام جان و مال خود را در راه خدا فدا مى‏کند بیش از آن کسى است که در زمان حضور چنین مى‏کند . چرا که به قول میرزاى قمى «حضور امام و ظهور معجز و تاثیر نفس شریعت امام در مبادرت به امتثال و حصول یقین به حقیقت، مدخلیت تمام دارد در امتثال و فرمانبردارى که آن در زمان غیبت نیست پس اجر این عمل در زمان غیبت‏بیشتر خواهد بود و چنان که در اخبار وارد شده است در مدح ایمان به غیب‏» (9)
سلار از فقیهان قرن پنجم هجرى در جهاد دفاعى، اذن امام یا نایب او را لازم ندانسته و در پایان مى‏نویسد:
«مؤمنین در دفاع خویش در برابر دشمن چه بکشند و چه کشته شوند، چه مجروح کنند و چه مجروح شوند عند الله ماجور و مثابند» (10)
شیخ محمد رضا همدانى در رساله «ترغیب المسلمین الى دفاع المشرکین‏» ، دفاع از مسلمانان را جهاد در راه خدا خوانده و اهم قربات الهى شمرده است . (11)
دفاعى را که معمولا فقها مصداق جهاد نمى‏شمارند، دفاع شخصى از جان و مال و زن و فرزند در برابر دزدان و راهزنان است که از بحث ما خارج است، گرچه روایاتى در این مورد نیز وجود دارد مبنى بر اینکه هر کس در چنین مواقعى کشته شود، شهید است . اما دفاع از دین و مکتب به هر صورتى در برابر مهاجمان کافر، مشرک یا مسلمانان فاسق و باغى که کیان اسلام و جامعه اسلامى یا سرزمین هاى مسلمین یا جان و مال مسلمانان را مورد هجوم قرار دهند، قطعا جهاد در راه خداست . تنها به نقل سخنان دو تن از فقیهان نامور شیعه در این زمینه اکتفا مى‏کنیم:
سید على طباطبایى صاحب «ریاض المسائل‏» از اطلاق جهاد بر «دفاع در برابر هجوم کفار» سخن گفته است . «و قد یطلق على جهاد من یدهم على المسلمین من الکفار بحیث‏یخافون استیلائهم على بلادهم و اخذ مالهم او ما اشبهه و ان قل .» (12)
شیخ حسن نجفى صاحب جواهر نیز دفاع از اساس اسلام و جامعه اسلامى را در برابر هجوم دشمن در زمان غیبت جهاد در راه خدا دانسته و در این زمینه به اطلاق ادله استناد جسته است . «ظاهر غیر واحد کون الدفاع عن بیضة الاسلام مع هجوم العدو فى زمن الغیبة من الجهاد لاطلاق الادلة‏» (13)
وجوب جهاد دفاعى‏در قرآن
وجوب جهاد دفاعى از ضروریات فقه است که به حکم عقل و شرع واجب گشته است . صاحب جواهر معتقد است که اجماع محصل و منقول بر وجوب جهاد دفاعى وجود دارد، چنانکه روایات خاص و آیات عام بر این مطلب دلالت مى‏کند . از کلمات اصحاب بر مى‏آید که آن را یکى از اقسام جهاد مى‏دانند از این رو آیات و روایات شامل این نوع از جهاد هم مى‏شود هر چند شرایط خاص جهاد ابتدایى در آن معتبر نیست . (14)
به منظور آشنایى با پاره‏اى از آیات و روایات و نکات ارزنده‏اى که در هر کدام وجود دارد، تعدادى از آنها را به اختصار مورد بحث قرار مى‏دهیم .
× آیه اول: «قاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم و الفتنة اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتى یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین‏» (15)
آیه نخست ظهور روشنى در وجوب جهاد دفاعى دارد و مجوز جنگ با کفار محارب است . شان نزول آیه نیز مربوط به پس از صلح حدیبیه است . مشرکان بر اساس صلح حدیبیه متعهد شدند که از سال آینده مکه را به مدت سه روز در اختیار مسلمانان قرار دهند تا براى زیارت خانه خدا به مکه سفر کنند . رسول خدا به وعده کفار اطمینان نداشت، احتمال مى‏داد که خلف وعده کنند و راه مکه را مسدود نمایند . و پیامبر از اینکه در ماه حرام با آنان روبه‏رو شده و مجبور به جنگ شود، ناخشنود بود . این آیه به همین مناسبت نازل شد و دستور جنگ با کسانى را که با مسلمانان مى‏جنگند، صادر کرد و البته هشدار داد که از حدود تعیین شده در این جهاد دفاعى تجاوز نکنید .
در آیه دوم فتنه گرى مشرکان را مهم‏تر از جنگ در ماه هاى قتال شمرده و بدین وسیله نگرانى پیامبر را برطرف ساخت . محقق اردبیلى حتى احتمال شمول آیه نسبت‏به «دفاع شخصى از جان و مال در برابر محارب‏» را نیز مطرح کرده است . از نظر وى آیه ظهور در جهاد دفاعى دارد و حتى حرم بودن محل جنگ یا ماه حرام بودن زمان وقوع جنگ در جهاد دفاعى بلامانع است . (16)
علامه طباطبایى، آیه مبارکه را اعم از جهاد ابتدایى و دفاعى دانسته، با این استدلال که ظاهر آیه آن است‏با افرادى که حالت تخاصمى با شما دارند، هر چند اقدام به جنگ با شما نکرده‏اند، بجنگید، مانند مشرکان مکه که دشمن مسلمانان بودند . و این آیه را از نظر سیاق مانند آیه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا . . .» دانسته است . (17)
از این بیان نیز بر مى‏آید ظهور آیه نسبت‏به جهاد دفاعى مسلم است و برخى از مفسران در صدد تعمیم آن به جهاد ابتدایى‏اند .
نکته مهمى که از آیه دوم استفاده مى‏شود واختصاص به بحث ما دارد، آن است که بازپس‏گیرى سرزمین هاى اسلامى از دست دشمنان دین و بیرون راندن آنان از آنجا، همچنین جنگ و جهاد با مشرکانى که سرزمین هاى اسلامى را به تصرف خود در مى‏آورند، ضرورت دارد . (18) مکه پایگاه توحید و شهر رسول خدا، مرکز وحى و اسلام بود و به مسلمانان تعلق داشت، مشرکان نه تنها حق بیرون راندن مسلمانان را از این شهر نداشتند، بلکه خود باید از سرزمین هاى مقدس و حرم الهى اخراج مى‏شدند . از این رو، مسلمانان در این آیه موظف شده‏اند که براى بازپس‏گیرى سرزمین اسلامى خود با فتنه‏گران جهاد کنند و آنان را از مکه بیرون برانند، چه اینکه در سال هاى بعد که مکه بدست مسلمانان فتح شد، دستور داده شد که هیچ مشرکى حق ورود به این شهر را ندارد .
× آیه دوم: «یا ایها الذین امنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار ولیجدوا فیکم غلظة . . .» (19)
امین الاسلام طبرسى معتقد است که آیه دلالت دارد بر اینکه اهل هر سرزمینى وظیفه دارند چنانکه از دشمنى بر اصل و اساس اسلام خوف داشته باشند، باید از خود و مسلمانان دفاع کنند حتى اگر امام عادلى در بین آنان نباشد . (20)
علامه طباطبایى معتقد است که آیه امر به جهاد عام کرده که گسترش اسلام را در پهنه گیتى در پى دارد . هر طائفه‏اى از مؤمنان وظیفه دارند با کافرانى که نزدیک آنها هستند، بجنگند تا اسلام گسترش یابد و در سراسر دنیا حاکمیت پیدا کند و همه مردم را در بر بگیرد . (21)
به نظر مى‏رسد که آیه شریفه ناظر به امرى عقلایى در کیفیت‏برخورد با دشمن است . در نبرد با کافران، گروهى که به مسلمانان نزدیکترند و خطرشان بیشتر است، در اولویت‏اند بخصوص که جنگ همزمان با کفار نزدیک و دور، کار دشوارى است . اصولا رفتار مسلمانان باید به گونه‏اى باشد که دشمنان هوس توطئه و نفوذ بر علیه مسلمانان را از سر بیرون کنند دعوت به آمادگى نظامى و دفاعى مسلمانان در قرآن به همین منظور و هدف است .
به هر حال، بعضى از فقها با استناد به تفسیر مجمع البیان براى مشروعیت، بلکه وجوب جهاد دفاعى استدلال به آیه را مطرح کرده‏اند . (22)
× آیه سوم: «واعدوا لهم مااستطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم . . .» (23)
آیه مبارکه دستور آمادگى و تجهیز نظامى را با هر وسیله ممکن به مسلمانان مى‏دهد تا دشمنان خدا همواره از قدرت آنان در هراس باشند . معمولا چنین دستورى به منظور آمادگى نظامى براى دفاع از هرگونه تجاوزى صادر مى‏شود وجنبه بازدارندگى دارد تا قدرت نظامى مانع هرگونه تجاوزى شود . هر چند این دستور شامل صورتى هم که حکومتى و لشکرى تصمیم به حمله داشته باشد مى‏شود، اما با آمادگى دفاعى سازگارتر است . وقتى آمادگى نظامى به هر وسیله ممکن بر مسلمانان واجب باشد . قطعا دفاع در برابر تجاوز که هدف از آمادگى نظامى است، واجب خواهد بود و گرنه تسلیم شدن در برابر دشمن نیاز به آمادگى نظامى ندارد و این دستور لغو خواهد بود . مسلمانان موظفند خود را به گونه‏اى آماده نگاه دارند که دشمنان خدا و مسلمانان هوس تجاوز به ایشان را نکنند . در آیه مبارکه وجوب دفاع در برابر تجاوز امرى مسلم فرض شده و لذا دستور آمادگى نظامى داده شده است .
× آیه چهارم: «لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا .» (24)
آیه شریفه هرگونه سلطه‏اى را از جانب کافران بر مسلمانان نفى کرده (نکره در سیاق نفى مفید عموم است) . مفسران و فقیهان آیه را در مقام انشاء دانسته‏اند . (25) بدین معنا که خداوند هیچ قانونى جعل نکرده که در پرتو آن کافر بر مسلمان سلطه پیدا کند . از این رو مسلمانان باید با عمل به قوانین الهى از هرگونه سلطه پذیرى در برابر دشمن بپرهیزند . فقها با استفاده از این آیه و دلائل دیگر قاعده «نفى سبیل‏» را استخراج کرده و در مباحث مختلف فقهى، هر جا که نوعى ولایت و سلطه کافر بر مسلمان مطرح بوده، با استناد به این قاعده نفى کرده‏اند . از آن جمله ازدواج زن مسلمان با مرد کافر، مالکیت‏شخص کافر بر عبد مسلمان، انعقاد هر پیمانى که موجب سلطه کافران بر مسلمانان باشد، مانع بودن کفر براى وراثت و ده ها نمونه دیگر . (26)
دین مقدس اسلام هیچ‏گونه سلطه‏اى را که کافر بر مسلمان پیدا کند، به رسمیت نشناخته، بلکه ولایت وعزت اسلام و مسلمین را بر همه ملت ها و مکتب ها مطرح ساخته است . «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنین‏» . (27)
به طور طبیعى مسلمانان مجاز نیستند سلطه کافران را بر خود و سرزمین هاى اسلامى بپذیرند . و بدین وسیله دستور خدا و پیامبرش را نقض کنند . گرچه هر انسانى تکوینا آزاد است، اما مسلمان تشریعا حق پذیرش سلطه کافر را ندارد . سیره اولیاى دین و فقها نیز چنین بوده، در برابر هر قانون، سیاست و حرکتى که از آن بوى سلطه کفار بر مسلمانان و زیر پا رفتن شرف و استقلال و عزت مسلمانان به مشام مى‏رسیده، عکس‏العمل نشان داده‏اند .
شبیه این آیه، حدیث مشهور نبوى است «الاسلام یعلو و لا یعلى علیه‏» (28) شهرت روایت که موجب قبول آن توسط فقها شده، آن را از بررسى سندى بى‏نیاز کرده است . (29) فقیهان از این حدیث «برترى مطلق اسلام‏» را استفاده کرده‏اند، نه تنها کفر بر اسلام برترى ندارد، بلکه حتى با آن برابر هم نیست . معناى علو و برترى در روایت، سلطه و استیلاست و قهرا مقصود، اثبات علو مسلمین در برابر پیروان مکاتب دیگر است .
بدیهى است که هجوم دشمن به سرزمین‏هاى اسلامى به تسلط آنان بر شؤون مختلف زندگى مسلمانان منتهى مى‏شود و به حکم این روایت نامشروع است و دفاع در برابر این هجوم واجب مى‏باشد . چه اینکه تسلیم در برابر چنین هجومى، که عزت و شرافت و برترى مسلمین را خدشه‏دار مى‏کند، مجاز نبوده و از نظر قرآن و روایات محکوم است . مسلمانى وظایف و مسؤولیت هایى را به همراه دارد و یکى از مهم‏ترین آنها دفاع از دین، مکتب، جامعه و سرزمین هاى اسلامى و جان و مال و ناموس مسلمان هاست، هر چند دفاع از سرزمین، شرف، استقلال، جان و مال و زن و فرزند برخاسته از فطرت انسان است و در هر مرام و مکتبى ضرورت دارد .
اضافه بر آیات فوق، آیات دیگرى وجود دارد که اطلاقشان شامل جهاد دفاعى هم مى‏شود و مورد استناد فقیهان قرار گرفته است .
- «کتب علیکم القتال و هو کره لکم و عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى ان تحبوا شیئا و هو شر لکم . . .» (30)
- «جاهدوا فى الله حق جهاده هو اجتبیکم . . .» (31)
- «فلیقاتل فى سبیل الله الذین یشرون الحیوة الدنیا بالاخره و من یقاتل فى سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نؤتیه اجرا عظیما» (32)
- «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فى سبیله لعلکم تفلحون .» (33)
اضافه بر آیات جهاد که ضرورت دفاع از استقلال مسلمین و سرزمین هاى اسلامى را به عنوان یکى از انواع جهاد اثبات مى‏کرد، روایاتى هم در جهت نشان دادن ضرورت جهاد دفاعى وجود دارد که براى جلوگیرى از طولانى شدن این نوشته از نقل آنها صرفنظر مى‏نمائیم .
اهمیت جهاد دفاعى بر جهاد ابتدایى
ازمقایسه احکام جهاد ابتدایى و جهاد دفاعى به خوبى بر مى‏آید که جهاد دفاعى از جهاتى بر جهاد ابتدایى ترجیح دارد و از همیت‏بیشترى برخوردار است و البته وجه آن هم تا حدودى روشن است . جهاد ابتدایى به منظور دعوت کفار به اسلام و گسترش دامنه اسلام است، اما جهاد دفاعى به منظور جلوگیرى از محو اسلام و از بین رفتن جامعه اسلامى و حراست از استقلال و جان و مال و ناموس مسلمان ها است .
اینک پاره‏اى از احکام که نشانگر اهمیت جهاد دفاعى است:
1 . وجوب جهاد دفاعى، مطلق است
اکثریت قاطع فقها با صراحت اعلام کرده‏اند که وجوب جهاد ابتدایى مشروط به شرایطى است که به تفصیل در «کتاب الجهاد» مورد بحث قرار گرفته از آن جمله، مرد بودن، سلامت جسمانى، حریت، بلوغ، حضور امام معصوم (ع)، اذن امام، برخوردارى از امکانات مالى براى حضور درمیدان جنگ و جهاد . اما هیچ‏یک از شرائط مذکور در جهاد دفاعى لازم نیست، تنها قدرت و توانایى بر دفاع و مقاومت در برابر دشمن کافى است که جهاد بر انسان واجب شود . درمیان قدما شیخ مفید، (34) ابن حمزه، (35) ابن زهره، (36) ابن براج، (37) ابى الحسن حلبى (38) کیدرى (39) و شیخ طوسى (40) با صراحت این مطلب را در آثار فقهى خود آورده‏اند .
در میان فقهاى اعصار بعدى علامه حلى (41) ، شهید ثانى (42) ، ابن فهد حلى (43) ، سید على طباطبایى، (44) شیخ حسن نجفى، (45) میرزاى قمى، (46) کاشف الغطاء و گروهى دیگر قائل به اطلاق وجوب جهاد دفاعى‏اند که برخى از آنان با صراحت این فرع را مطرح کرده و شرائط جهاد ابتدایى را در دفاع نفى کرده‏اند .
کاشف الغطاء ضمن بر شمردن شرایط وجوب جهاد ابتدایى، هیچ‏یک از آنها را در جهاد دفاعى معتبر نمى‏داند و تنها قدرت و عدم عجز را کافى مى‏شمارد . وى معتقد است همه افراد - چه دور دست و چه نزدیک - وظیفه دارند در سپاه مسلمین حاضر شوند و این وجوب، کفایى است و مادامى که به مقدار نیاز جمع نشده باشند، تکلیف بر عهده همه است . (47)
حتى صاحب ریاض مى‏افزاید: «اگر از کثرت سواد (نیرو و سیاهى لشکر) ضررى دفع شود، واجب است که اولیاى دیوانگان و کودکان ایشان را در لشکر اسلام حاضر کنند .» (48)
امام خمینى در کتاب امر به معروف و نهى از منکر فصلى را با عنوان «دفاع‏» گشوده و زوایاى مختلف آن را در برابر هجوم نظامى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى دشمنان اسلام مطرح نموده‏اند . دفاع از بلاد مسلمین را در برابر دشمنى که براى اساس اسلام و مسلمین خطر دارد، به هر وسیله ممکن مانند بذل جان و مال بدون هیچ قید و شرطى واجب شمرده‏اند . چه اینکه دفاع در برابر استیلاى سیاسى و اقتصادى دشمنان را که به اسارت سیاسى و اقتصادى و وهن اسلام و مسلمین و ضعف ایشان مى‏انجامد، از طریق روش هاى مشابه و مقاومت هاى منفى مانند تحریم کالاهاى آنان و ترک مراوده و رابطه سیاسى و تجارى واجب دانسته‏اند . (49)
در جهاد ابتدایى اذن والدین، اذن مولى براى عبد، اذن طلبکار براى کسى که بدهکار است و زمان بدهکارى‏اش فرا رسیده، لازم است ولى در جهاد دفاعى فقها اذن را معتبر نمى‏دانند . وجه آن هم روشن است چرا که در برابر حمله دشمن، اصل و هدف، دفاع و ایستادگى در برابر دشمن است، این تکلیف بر عهده یکایک مسلمان هاست، چنین نیست که اگر مسلمان آزاد (احرار) توان دفاع نداشته باشند، همه مسلمانان باید تسلیم دشمن شوند، بلکه بر بردگان نیز واجب است و مولى نمى‏تواند مانع او در جهت دفاع از اسلام و مسلمین شود . چرا که به حکم عقل و شرع دفاع در برابر دشمن متجاوز در مقایسه با لزوم اطاعت از والدین یا مولى از اهمیت‏بیشترى برخوردار است . قاضى ابن براج در پاسخ به این سؤال «اگر کسى دینى بر عهده داشت، جهاد بر او واجب است‏یا نه؟» ضمن تشریح صور مختلف و اینکه در صورت سر رسید بدهى اول باید بدهى‏اش را بپردازد، نوشته است:
«این امر در صورتى است که جهاد بر او متعین نشده باشد، ولى اگرجهاد بر او متعین شود و دشمن سرزمین او را محاصره کند، بر همه مردم جهاد و دفاع واجب است و احدى نمى‏تواند کسى را در این وضعیت از دفاع باز دارد چه اینکه پدر و مادر مى‏توانند شخص را از جهاد بازدارند مگر در جهادى که بر شخص واجب عینى گردد .» (50)
ابن جنید نیز در جهاد غیر دفاعى سرپیچى از فرمان پدر و مادر را ممنوع شمرده است . (51)
قول به اطلاع وجوب جهاد دفاعى اختصاص به فقیهان شیعه ندارد و فقهاى مذاهب اهل سنت نیز جهاد دفاعى را واجب عینى دانسته و مشروط به شرایط جهاد ابتدایى نمى‏دانند . (52)
2 . همکارى با جائر در جهاد دفاعى
فقها همکارى با سلطان جائر را به طور کلى حرام دانسته‏اند، اما در خصوص جهاد دفاعى به لحاظ اهمیت و ضرورت آن، با شرایطى همکارى با او را تجویز کرده‏اند . مثلا شرط کرده‏اند که شخص با هدف دفاع از اساس اسلام و جامعه اسلامى و سرزمین هاى اسلامى و جان و مال مسلمین با سلطان جائر همکارى کند نه به قصد دفاع از وى، و در این فتوا به روایتى از امام کاظم (ع) استناد کرده‏اند که حضرت فرمود: «فان خاف على بیضة الاسلام و المسلمین قاتل فیکون قتاله لنفسه لا للسلطان لان فى دروس الاسلام دروس ذکر محمد (ص)» (53)
شیخ طوسى در این زمینه مى‏گوید:
«جهاد با پیشوایان جور یا بدون اذن امام خطاست و کسى که بدان اقدام کند، مرتکب گناه شده و اگر عملش صحیح هم باشد، پاداشى ندارد و اگر به خطا رفته باشد، گنهکار است مگر آنکه مسلمانان از سوى دشمن مورد هجوم واقع شوند و اساس اسلام یا سرزمین اسلامى یا گروهى از مسلمانان در معرض خطر قرار گیرد که در این صورت جهاد با آنان و دفاع واجب است مشروط بر اینکه مجاهد قصد دفاع از خود و اسلام و مؤمنین را داشته باشد و قصد جهاد به همراه حاکم جائر را نکند، چنان که قصد جذب، مسلمان کردن و داخل نمودن دشمن به جرگه مسلمانان را نداشته باشد .» (54)
علامه حلى نیز در آثار متعددش جهاد دفاعى با سلطان جائر را براى مقابله با دشمنان اسلام و مسلمین واجب دانسته است . (55)
3 . جهاد دفاعى وظیفه‏اى همگانى
جهاد دفاعى تنها بر کسانى واجب نیست که از سوى دشمن مورد هجوم قرار گرفته‏اند، بلکه همه مسلمانان وظیفه دارند در مقام دفاع از مسلمانانى که در بخشى از سرزمین هاى اسلامى مورد تجاوز قرار گرفته‏اند، دفاع کنند و با جان و مال خود در راه خدا جهاد نمایند . بخصوص اگر کسانى که مورد حمله قرار گرفته‏اند توانایى مقاومت در برابر مهاجمان را نداشته باشند .
این مطلب مورد اتفاق فقهاى شیعه و اهل سنت است، چون ادله عام است و اختصاص به گروه معینى از مسلمانان ندارد، اضافه بر آن احادیثى چون «من سمع مسلما ینادى یا للمسلمین و لم یجبه فلیس بمسلم‏» (56) و «من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس و «المؤمنون اخوة تتکافئ دمائهم و هم ید على من سواهم‏» (58) پیامبر گرامى اسلام (ص) مسئولیتى همگانى را براى مسلمانان اثبات مى‏کند . متاسفانه جدایى مسلمانان از یکدیگر و تشکیل کشورهاى مختلف اسلامى با مرزهاى جداگانه و تجزیه نمودن قدرت واحد مسلمین به قدرت هاى کوچک موجب شده که دولت هاى مسلمان نسبت‏به یکدیگر احساس مسؤولیت نکنند و اهتمام دولت‏یا ملتى به منظور حمایت از مسلمانان تحت‏ستم «دخالت در امور کشورهاى دیگر» تلقى شود و در مجامع ساخته و پرداخته قدرت هاى بزرگ استکبارى محکوم گردد . در فرهنگ اسلامى دفاع از مسلمانانى که مورد حمله کفار و مشرکان قرار مى‏گیرند وظیفه همه مسلمان ها اعم از دولت‏ها وملت ها است . البته این حمایت مى‏تواند در زمینه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى و نظامى باشد .
عبارات بعضى از فقها در این خصوص عام بوده و جهاد را مخصوص کسانى ندانسته‏اند که مورد هجوم واقع مى‏شوند و بعضى از عبارات دیگر با صراحت از مسؤولیت همگان در جهاد دفاعى حکایت دارد . ابوالصلاح حلبى مى‏نویسد:
«اگراز بعضى از کافران یا محاربان بر سرزمین هاى اسلامى خطرى متوجه شود بر اهل هر منطقه‏اى جنگ با کسانى که در نزدیکى آنها هستند و دفاع از دارالایمان واجب است و بر کسانى که در مناطق دوردست زندگى مى‏کنند، واجب است‏به نزدیک ترین مرزهاى نبرد با کفار کوچ کنند البته مشروط بر اینکه مناطق درگیر با کفار نیازمند یارى آنها باشند تا بدین وسیله هر منطقه‏اى از سرزمین‏هاى اسلامى از وجود مجاهدان و مدافعان از حریم اسلام و مسلمین برخوردار شوند و دراین صورت کوچ بر دیگران که در مناطق دور زندگى مى‏کنند ساقط شود .» (59)
شهید ثانى با صراحت اعلام مى‏کند که «جهاد دفاعى تنها بر مسلمانانى واجب نیست که مورد هجوم دشمن‏اند بلکه بر هر کسى که خبر از وضعیت مسلمین دارد، واجب است اگر نداند که مسلمانان مورد هجوم واقع شده توان مقاومت دارند و البته کسانى که به منطقه درگیرى نزدیکتر باشند، تکلیف در باره آنان بیشتر است .» (60) کاشف الغطاء نیز آن را بر همگان واجب کفایى شمرده، مادامى که به مقدار نیاز به دفاع برنخاسته باشند، تکلیف از هیچ‏کس ساقط نمى‏شود . (61)
شیخ محمد رضا همدانى در «رساله جهادیه‏» خود مى‏نویسد:
«[یکى از اقسام جهاد] دفاع کفار از مسلمین است که آن را جهاد گویند و این قسم از جهاد، مشروط نیست‏به وجود امام (ع) یا نائب خاص او، بلکه در زمان غیبت امام (ع) فقیه جامع‏شرایط مى‏تواند متولى جهاد به این معنا شود . پس هرگاه مشرکین در مقام جنگ با طایفه‏اى از طوایف مسلمین بر آیند، هرگاه خود آن طایفه کفایت در رفع شر آنها نمایند، بر سایرین لازم نیست که به مقام مقاتله برآیند و اگر کفایت نکنند، بر کسانى که به آن طایفه نزدیکترند واجب است که اعانت از ایشان بنمایند و دفع فتنه کفار را از ایشان کنند و اگر اقرب کفایت نکند، بر اقرب به اقرب لازم است و هکذا به ترتیب تا رفع کفار شود، اگر هیچ‏یک اقدام نکند همه مؤاخذ و معاقب خواهند بود و فرقى نیست در وجوب اعانت میان اینکه خوف بر دین باشد یا بر عرض و مال مسلمین که درهر صورت لازم است که اعانت نمایند از مسلمین که کفار بر ایشان هجوم آورده است .» (62)
صاحب ریاض در باره سر اینکه چرا دفاع وظیفه‏اى همگانى است و تنها بر عهده کسانى نیست که مورد هجوم قرار گرفته‏اند، نکات قابل توجهى دارد، مى‏نویسد: «این دشمن که قصد بیضه اسلام دارد اکتفا نمى‏کند به مسلمى دون مسلمى و ولایتى دون ولایتى، خواه بالفعل عزم آن کرده باشد یا نه . بلى غایت امر این است که چون او را تملک همگى به یکبار میسر نیست، قصد بعضى بلاد و استیلاى بر نفوس و اموال اهل آن را مقدم داشته تا پس از آنکه در آن بلاد مستقل شود و اهل آن مضمحل کند، تسخیر سایر بلاد را عازم و استیصال سایر مسلمین را جازم شود و بالاخره از اسلام رسمى و از مسلم رسمى باقى نگذارد چنان که هر که تتبعى از احوال ملوک دارد به علم عادى داند که پادشاهان را اکتفا نیست‏به مملکتى دون مملکتى و جماعتى دون جماعتى بلکه به افزودن ملکى، طمع ایشان به ملک دیگر فزاید .» (63)
4 . دفاع در برابر هر مقدار از کفار
در جهاد ابتدایى شرط است که تعداد کفار بیش از دو برابر مسلمانان نباشد، اما در جهاد دفاعى بر مسلمانان دفاع واجب است هر چند کفار تعدادشان چند برابر مسلمانان باشد تنها شرط جهاد دفاعى مقاومت و ایستادگى در باره هر یک از مسلمان ها است . (64) بنابراین نمى‏تواند به بهانه آنکه توان نظامى و دفاعى مسلمانان بسیار کمتر از دشمن است، از وظیفه دفاع شانه خالى کرد . فدا کردن جان و مال در دفاع از اسلام و سرزمین هاى اسلامى کاملا مشروع بوده و اجتناب‏ناپذیر است . پس شرط وجود دفاع در برابر دشمن علم به پیروزى در دفاع نیست .
5 . دفاع در هر زمان و مکان
یکى دیگر از شرایط جهاد ابتدایى آن است که در ماه هاى حرام و نیز در سرزمین امن الهى نباشد ولى در دفاع که مسلمان ها صرفا در مقام دفاع از هجوم دشمن‏اند، چنان که در ماه هاى حرام به بلاد اسلامى حمله کنند، به حرمین شریفین هجوم آورند، دفاع واجب است و زمان و مکان یاد شده مانع وجوب دفاع نیست . (65) چه اینکه جهاد سالى یک مرتبه واجب است ولى دفاع هر گاه لازم باشد، و اسلام و مسلمین در خطر باشند، واجب است . (66)
6 . دعوت کفار به اسلام شرط نیست
در جهاد ابتدایى مسلمانان وظیفه دارند قبل از شروع جنگ کفار را به اسلام دعوت کرده و با ایشان اتمام حجت کنند . و اگر نپذیرفتند به جنگ بپردازند ولى در دفاع چنین شرطى نیست و مسلمانان موظف به دفاع‏اند . (67)
7 . اجبار مردم به حضور در دفاع
در جهاد دفاعى در صورتى که به مقدار کافى نیرو براى دفاع بسیج نشوند، حاکم اسلامى مى‏تواند به اجبار و حتى تنبیه افراد آنان را به حضور در میدان دفاع حاضر کنند . «مسلمانى‏» بلکه «شهروندى‏» در یک نظام حکومتى، وظایفى را بر عهده انسان مى‏نهد . صاحب ریاض در حمله روس ها به ایران این فتوا را صادر کرده و علت آن را چنین تشریح مى‏کند:
«این حادثه عظمى که در این بلاد روى داده، حادثه‏اى است که اگر چاره آن نشود خوف ها از عاقبت آن حاصل است . . . بلکه رفته رفته اساس اسلام بى نظام خواهد شد .»
ایشان درادامه تشویق و ترغیب مردم به حضور در میدان و یارى دین خدا و رسول خدا را وظیفه علما مى‏شمارد . (68)
8 . ضرورت تامین مخارج جهاد از سوى مردم
در جهاد ابتدایى حاکم اسلامى نمى‏تواند براى تامین مخارج جنگ به زور متوسل شده و مخارج آن را از مردم دریافت کند و آنها را در تنگنا قرار دهد . بلکه جهاد ابتدایى شرط وجوبش توانایى مالى کشور اسلامى و مسلمانان است ولى در دفاع، در صورت نیاز جنگ و جهاد به بودجه و عدم کفایت‏بودجه عمومى بیت‏المال، حاکم مى‏تواند به اجبار از مردم مخارج دفاع را دریافت کند . (69)
9 . وجوب مطلق مرزبانى
جواز جنگیدن مرزبانان سرزمین هاى اسلامى در جهاد ابتدایى مشروط به اذن امام یا نایب خاص اوست ولى در جهاد دفاعى اذن آنان شرط نیست و تنها اذن فرمانده جنگ کافى است . مرزبانى کشور اسلامى به منظور مطلع کردن مسلمانان از هجوم کفار، چنان که حمله دشمن محتمل باشد مرزبان نیز قصد دفاع از اسلام و مسلمین را داشته باشد، واجب کفایى است و اگر به چنین قصدى نباشد، مستحب است . (70)
10 . لزوم دفاع در برابر هر دشمن
جهاد ابتدایى فقط با کفار مشروع است ولى جهاد دفاعى با هر دشمنى که سرزمین هاى اسلامى و جان و مال مسلمانان را تهدید کند، واجب است هر چند دشمن گروهى از مسلمانان فاسق و ریاست طلب و دنیا خواه باشند . این نکته نیز نشان از اهمیت دفاع از سرزمین هاى اسلامى دارد . و ریختن خون چنین مسلمانانى که با کفار همدستى کرده و به جنگ مسلمانان آمده‏اند، مباح است . صاحب ریاض ضمن بیان این حکم مسلمانان را از همکارى با کفار و مشرکان هشدار مى‏دهد و به نکاتى بس ارزشمند اشاره دارد، مى‏گوید:
«اگر مسلمانان تصور کنند که در مصاحبت و متابعت کفار ضررى به دین ایشان نخواهد رسید این تصورى است‏باطل، چه قصد مشرکین ابطال دین مبین و استیصال آیین مسلمین است . چنان که به حکم عادت، هر ذى ملتى رواج ملت‏خود و کساد سایر ملل خواهد و اگر کفار در آغاز کار به ملاحظه مصلحت، اخفاى قصد خود کنند و ضرر به دین ایشان نرسانند، بى شبهه پس از ابتلاى تام، اظهار مقصود نمایند و اثرى از دین ایشان نگذارند و اگر قصد کفار محو دین نباشد، باز دین مسلمانانى که محکوم کفارند به مصاحبت آنها در معرض تلف خواهد بود، چه صحبت از تاثیر تام است و حب جاه و مال طبیعى اکثر عوام، و کفارى که تسلط دارند صاحب جاه و اقتدارند و مالک اعتبار و مصدر خیر و شراند و منشا نفع و ضر . امر آنها نافذ است و قول آنها مسموع و مسلمانانى که اقتدارى در دین و اختیارى از خود ندارند، غالبا عوامند و آن قوت ایمان ندارند که با مصاحبت و محکومیت کفار در دین خود ثابت و برقرار باشند بلکه بالبدیهه میل به کفار مى‏کنند و بیم آن است که اسلام ایشان منجر به کفر شود و اگر اندیشه ارتداد پیران سالخورد نباشد، لامحاله خوف حاصل است از فساد اعتقاد کودکان خردسال . . .» (71)
11 . نقض عهد و امان در صورت ضرورت
در جهاد ابتدایى در صورتى که اهل ذمه یا امان، بر خلاف معاهده با دولت اسلامى عمل نکرده باشند، نمى‏توان مواد عهدنامه با ایشان را نقض کرد، ولى در جهاد دفاعى مسلمانان مى‏توانند در صورت ضرورت و مصلحت در امر دفاع از سرزمین هاى خود، عهد ذمه یا امان یا مهادنه و امثال آن را نقض کنند، حتى اگر طرف آن قرارداد، به شرائط ملتزم باشد . (72) نقض یکطرفه عهد خود با دیگران - على رغم تاکید فراوان اسلام بر وفادارى به عهد و پیمان - نشان دیگرى از اهمیت دفاع از اسلام و سرزمین هاى اسلامى دارد .
همه امور یاد شده حاکى از اهمیت جهاد دفاعى است چرا که اساس اسلام یا جامعه اسلامى یا جان و مال و ناموس مسلمین در معرض خطر است و دفاع بر هر امر دیگرى تقدم دارد و بر اساس قاعده عقلایى اهم و مهم، فدا کردن مهم براى امر اهم ضرورى است . چه این‏که از دیدگاه کاشف الغطاء جهاد دفاعى از جهاد ابتدایى افضل است و در میان اقسام مختلف جهاد دفاعى نیز، دفاع از سرزمین هاى اسلامى و بیرون راندن متجاوزانى که وارد سرزمین هاى اسلامى شده‏اند، از اقسام دیگر برتر است . (73)
سیره فقها در دفاع از سرزمین هاى اسلامى
فقها اضافه بر اینکه در کتب فقهى استدلالى به بیان احکام و مسائل جهاد و دفاع پرداخته‏اند، در مواقع لزوم که سرزمین اسلامى یا عزت و استقلال مسلمین در معرض تجاوز بیگانگان قرار مى‏گرفت، با احساس مسؤولیت وارد میدان شده، هم با بیان حکم خدا مردم را به دفاع و ایستادگى در برابر دشمن ترغیب مى‏کردند و هم خود لباس رزم بر تن کرده و در میدان جنگ حضور مى‏یافتند . على رغم آنکه با سلاطین و حاکمان جائر سرناسازگارى داشتند و آنان را غاصب منصب ولایت مى‏دانستند، هرگاه با هجوم متجاوزان به بلاد اسلامى مواجه مى‏شدند، بر اساس قاعده دفع افسد به فاسد، مجوز همکارى با سلاطین جائر را صادر مى‏کردند . هم به آنان اذن تصدى امر دفاع را مى‏دادند تا در این جنگ امر و نهى و تصرفاتشان مشروع باشد و مردم به همکارى آنان رغبت نمایند و هم مردم را به یارى و مساعدت آنان فرا مى‏خواندند . در دو سده اخیر که اوج هجوم دشمنان اسلام به بلاد اسلامى بوده و استعمارگران به دنبال شکستن اقتدار مسلمین و چپاول ثروت هاى آنان بودند، حضور حماسه آفرین فقیهان شیعه و اهل نت‏بسیار برجسته‏تر از مقاطع دیگر تاریخ فقه و فقهاست . گرچه حضور آنان در عرصه سیاست و احساس مسؤولیت نسبت به سرنوشت مسلمین بسیار فراتر از حضور در جبهه‏هاى دفاع از سرزمین هاى اسلامى است و مواردى را هم که دشمنان با تحمیل قرار دادهاى اقتصادى و سیاسى بر شؤون مسلمین تسلط پیدا مى‏کردند، شامل مى‏شود . از آنجا که حمله دشمن به سرزمین هاى اسلامى منحصر به هجوم نظامى و پیاده کردن نیرو نیست، بلکه راه هاى به زنجیر کشیدن ملت ها در موارد مختلف به صورت نامرئى و با نفوذ در ارکان سیاسى، اقتصادى و فرهنگى نیز انجام مى‏گیرد و بدون نیاز به حضور نیروهاى مسلح با وابسته کردن مسلمین از نظر سیاسى اقتصادى و فرهنگى بر شؤون مختلف جامعه اسلامى سلطه پیدا مى‏کنند، فقیهان با هوشیارى در این‏گونه عرصه‏ها نیز نقش آفرینى کرده و به مقابله با استعمارگران و دفاع از عزت و استقلال مسلمین پرداخته‏اند . مقابله با زیاده‏خواهى هاى سفیر روسیه در ایران - گریبایدوف - از سوى میرزا مسیح مجتهد و میرزاى قمى و صدور فتواى جهاد علیه روسیه و ایادى وى که به مرگ او انجامید، حکم تحریم تنباکو از سوى میرزاى شیرازى در عهد ناصرى و قطع ید انگلیس، رویارویى با دخالت و تجاوز روس و نفوذ استعمار انگلیس در نهضت مشروطه از سوى علماى طراز اول نجف، تحریم کارهاى بیگانگان در بعضى از مقاطع به منظور مقابله با سلطه اقتصادى آنان، مقابله سید حسن مدرس با اولتیماتوم روسیه در دوران حاکمیت رضا خان، ایستادگى آیت‏الله کاشانى در برابر نفوذ آمریکا در عصر محمد رضا پهلوى و بالاخره قیام خونین ملت مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى در برابر ابرقدرت هاى شرق و غرب و ایادى داخلى آنان، تنها چند نمونه از این قبیل است . اما چون محور بحث، حضور علما در مصاف با متجاوزان به سرزمین هاى اسلامى است، به نقل فرازهایى از این حضور و نیز فتاواى آنان در این عرصه اکتفا مى‏کنیم .
جهاد با متجاوزان روسى و انگلیسى
شیخ جعفر کاشف‏الغطاء فقیه نامور شیعى که در عصر فتحعلى شاه قاجار مى‏زیست در ماجراى حمله وهابى‏ها به سال 1217ه به شهرهاى نجف و کربلا علما را براى دفاع از شهر مقدس نجف بسیج کرد و با مقاومت ایشان، وهابى‏ها شکست‏خورده و گریختند، این ماجرا در شرایطى صورت گرفت که اکثر مردم از شهر گریخته بودند، ولى به همت این فقیه شجاع به همراه تعداد دویست تن از علما و مجاهدان راه خدا با مقاومت، ایادى استعمارگر انگلیس را متفرق ساختند . (74)
وى همچنین هنگامى که با هجوم دولت استعمارگر روس به کشورهاى اسلامى ایران روبه‏رو شد، به شاه قاجار اجازه تصدى امر دفاع از سرزمین اسلامى را صادر کرد . پس از تبیین اینکه تصدى این‏گونه امور در عصر غیبت وظیفه و حق مجتهدان است و پیروى از ایشان واجب مى‏باشد، در مرحله بعد که آنان از تصدى امر جهاد به هر علتى معذور هستند، بر عهده کسانى است که داراى بصیرت و تدبیر و آگاهى از سیاست و آشنایى به دقائق امور سیاسى و فرماندهى باشند و اگر در یک فرد منحصر باشد، بر او واجب عینى خواهد بود که به نبرد با روس ها و متجاوزان برخیزد و بر مردم نیز واجب است او را یارى و مساعدت نمایند . سپس مى‏افزاید:
«چون اذن گرفتن از مجتهدان با احتیاط سازگارتر و به رضایت پروردگار جهانیان نزدیکتر و نشانه اوج بندگى، تضرع در پیشگاه پروردگار عالم است، من اگر از اهل اجتهاد باشم و قابلیت نیابت از جانب سادات زمان را داشته باشم، به فتحعلى شاه اذن دادم که در جهت آماده کردن سپاه و قشون و مقابله با اهل کفر و طغیان و جحود اقدام کند و مخارج لازم را براى این امر مهم از مالیات و زکات و امثال آن تامین نماید .» (75)
کاشف الغطاء در همین جنگ به سال 1228ه فتوایى خطاب به مردم صادر کرد:
«اى کافه اهل ایران از عراق و فارس و آذربایجان و خراسان! آماده باشید به جهاد کفار لئام و برآورید تیغ‏ها از نیام براى حفظ بیضه اسلام، درآیید در سلک یاوران ملک علام و جهاد کنید به دفع کفار از شریعت‏سید انام - علیه و آله الصلوة و السلام - و طریقة امیرالمؤمنین و سید الوصیین علیه السلام . . . .» (76)
شبیه این فتوا را سید على طباطبایى صاحب ریاض (م - 1231ه) نیز صادر کرد و همگان را به دفاع از جان و مال مسلمین فرا خواند . (77) وى همچنین در رساله جهادیه خود نوشت: «اى دینداران و اى مسلمانان و اى شیعیان على بن ابى طالب! کجا به غیرت شما مى‏گنجد که به تسلط کفار و روس بر عرض و مال و دولت‏شما رایت کفر افراشته و شهادتین از میان مسلمین برداشته شود . زنان مسلمه فراش کفار باشند و به جاى اعیاد محمدیه (ص)، اعیاد مسیحیه متداول گردد؟ . . .» (78)
فقهاى دیگر این عصر همچون محمد حسن بن محمد ابراهیم گیلانى و میر محمد حسین خاتون آبادى نیز رسائلى به زبان فارسى نوشته و منتشر ساختند و مردم را به جهاد با متجاوزان روسى فرا خواندند . (79)
میرزاى قمى (م . 1231ه) نیز در ماجراى جنگ قفقازیه بین روسیه تزارى و ایران که فتحعلى شاه به حمایت علما نیازمند شد، در پاسخ این سؤال که «در این اوقات که طائفه روسیه به جانب ممالک محروسه ایران و سایر بلاد مسلمانان آمده و همت‏بر تسخیر بلاد اسلام گماشته و مانع از اجراى احکام دین مسدد امام (ع) مى‏باشند، دفع ایشان شرعا واجب و لازم است‏با ظن غلبه مسلمانان بر ایشان یا نه؟» نوشت:
«هرگاه منظور نظر ایشان تغییر شرایع و احکام اسلام یا اذیت‏به نفوس و اعراض مسلمانان و نهب و غارت اموال ایشان باشد، بلى واجب است . لکن على الاقرب فالاقرب و در هر طبقه‏اى از اقرب، هرگاه جمعیتى هست که به بعضى از آنها کفایت در دفاع حاصل شود، بر هر یک از طوائف آنها واجب کفایى است و هرگاه جماعتى که نزدیک آنها هستند و کفایت نمى‏کنند، بر آنهایى که نزدیک‏ترند به آنها، واجب است امداد به عنوان واجب کفایى و اگر کفایت‏حاصل نشود الا به اجتماع جمیع، بر همه واجب مى‏شود که امداد کنیم و متعین مى‏شود .» (80)
وى در ادامه همراهى علما با مجاهدان و مدافعان از سرزمین اسلامى و پوشیدن لباس نظامى را نه تنها خلاف مروت ندانسته، بلکه مى‏افزاید: «آنچه گفته‏اند که فقیه هرگاه متلبس به لباس جندى شود خلاف با مروت دارد در غیر صورت قتال و دفاع مشروع است کدام عالم از امیرالمؤمنین (ع) بالاتر است که اسلحه بر خود مى‏آراست و اقدام به جهاد مى‏نمود؟» (81)
سپس در پاسخ پرسشى دیگر که از تصدى مجتهد عصر و اذن او براى دفاع پرسیده شده بود، نوشت:
«این نوع مدافعه نه موقوف به اذن امام است و نه حاکم شرع، و بر فرض که موقوف باشد کجاست آن بسط یدى از براى حاکم شرع که خراج را بر وفق شرع بگیرد و بر وفق آن صرف غزات و مدافعین نماید؟ وکجاست آن تمکن که سلطنت و مملکت‏گیرى را نازل منزله غزاى فى سبیل الله کند؟» (82)
اضافه بر رساله‏ها و فتواهاى جهادى که مربوط به جنگ نخست ایران و روس در سال هاى 1218 تا 1229 بود و به انعقاد قرار داد گلستان منتهى شد، رسائل و فتاواى دیگرى وجود دارد که مربوط به جنگ دوم ایران و روس است که در سال 1241ه آغاز شد . از جمله این رساله‏ها، رساله ملا رضا همدانى (م . 1247ه) است که در سال 1238 و در آستانه بروز جنگ انتشار یافت و در آن وظائف دولتمردان و فرماندهان و مردم را به تفکیک توضیح داده است . (83)
سید محمد اصفهانى، ملا محمد جعفر استرآبادى، سید نصر الله استرآبادى، سید محمد تقى قزوینى، سید عزیز الله تالش، حاج ملا عبدالوهاب قزوینى و ملا احمد نراقى نیز از جمله عالمانى بودند که علاوه بر صدور فتوا بر جهاد با روس ها، کفن بر تن کرده و عازم میدان جنگ شدند . (84)
همت علما و حضور جدى ایشان در صحنه‏هاى جنگ پیروزى‏هایى در پى داشت و بخشى از شهرهاى اشغال شده ایران به دست روس ها در جنگ پیشین، آزاد شد، اما عواملى موجب شد که ایران در این جنگ نیز شکست را متحمل شود .
مقطع دیگرى که علما براى مقابله با تجاوزات دولت روسیه وارد میدان نبرد شدند، دوران مشروطه است . روسیه در سال هاى 1327 تا 1329 نیروهاى خود را در شمال ایران تقویت کرده و مردم راتحت فشار قرار داد . این حادثه مقارن با حمله استعمارگران ایتالیایى به طرابلس غرب (لیبى) بوده شیخ عبدالله مازندرانى، سید اسماعیل صدر، شیخ الشریعه اصفهانى و آخوند خراسانى فتوایى به این مضمون صادر کردند:
«بسم الله الرحمن الرحیم به عموم ایرانیان و مسلمانان هند! حمله روسیه به ایران و ایتالیا به طرابلس غرب موجبات از بین رفتن اسلام و اضمحلال شریعت طاهره و قرآن خواهد شد . بر تمامى مسلمانان واجب است که اجتماع نمایند و از دولت هاى خود خواهان رفع تجاوزات غیر قانونى روسیه و ایتالیا شوند و سکون و آرامش را تا زمانى که این غائله بزرگ رفع نشده بر خود حرام نمایند . این نهضت را علیه متجاوزان بر بلاد اسلامى جهاد فى سبیل الله و همانند بدر و حنین تلقى نمایند .»
سید محمد کاظم طباطبایى یزدى نیز در برابر این تجاوزات، همچنین تجاوز انگلیس به جنوب ایران عکس‏العمل نشان داده و فتواى ذیل را صادر نمود:
«در این ایام که دول اروپایى مانند ایتالیا به طرابلس غرب حمله نموده و از طرفى روس ها شمال ایران را با قواى خود اشغال کرده‏اند و انگلیسى‏ها نیز نیروهاى خود را در جنوب ایران پیاده کرده‏اند و اسلام را در معرض خطرنابودى قرار داده‏اند، بر عموم مسلمین از عرب و ایرانى واجب است که خود را براى عقب راندن کفار از ممالک اسلامى مهیا سازند از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهاى ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قواى روس و انگلیس از ایران هیچ فروگذار نکنند، زیرا این عمل از مهم‏ترین فرایض اسلامى است تا به یارى خداوند دو مملکت اسلامى از تهاجم صلیبى‏ها محفوظ بماند .» (85)
فقیهان دیگرى چون محمد حسین قمشه‏اى، سید مصطفى کاشانى، شیخ محمد آل شیخ صاحب جواهر، سید محمد سعید حبوبى، محمد حسین حائرى مازندرانى و سید على تبریزى از جمله عالمانى بودند که دراین مقطع با صدور فتاوایى مقابله با متجاوزان را فریضه مهم مسلمانان شمرده و هرگونه همکارى با آنان را موجب کفر و ارتداد و به منزله محاربه با مسلمانان دانستند . (86)
در این میان بیانیه روشنگرانه شیخ الشریعه اصفهانى به سال 1330ه مثال زدنى است . وى دراین بیانیه که خطاب به علماى بزرگ، امیران، مردان عشایر و قبایل و اقشار مختلف مردم نگاشته، از نقشه‏ها و توطئه‏هاى دشمنان اسلام که تحت پوشش هاى فریبنده «تجارت با کشورهاى اسلامى‏» و «تاسیس مدارس و بیمارستان ها» سلطه اقتصادى و فرهنگى و سیاسى خود را گسترش داده و مسلمانان را در شؤون مختلف زندگى به خود وابسته کردند، پرده برداشت . وى در فراز پایانى هشدار داد:
«امروز روزى است که کفر و اسلام در برابر یکدیگر قرار گرفته است . روزى است که بر هر مسلمانى واجب است‏به اسلام که بى کس مانده، یارى رساند . . .» (87)
حضور در صحنه دفاع از شرف، استقلال و سرزمین هاى اسلامى در این مقطع اختصاص به فقهاى شیعه نداشته و علما و مفتیان اهل سنت هم با صدور فتوا و بیانیه مسلمانان را به دفاع در برابر متجاوزان تشویق کردند . (88)
جهاد با دول متجاوز در جنگ جهانى اول
دو سال بعد با آغاز جنگ جهانى اول دول متحد اروپایى کشور اسلامى عثمانى را مورد حمله قرار داده و شهرهاى ایران و عراق مورد تاخت و تاز متجاوزان قرار گرفت . در این مقطع نیز فقهاى شیعه و علماى اهل سنت‏با صدور فتاواى جهاد و دفاع در برابر متجاوزان مردم را با وظایف دینى‏شان آشنا کردند . سید محمد کاظم یزدى، شیخ الشریعه اصفهانى، سید اسماعیل صدر، سید مصطفى کاشانى، محمد على نخجوانى، سید على تبریزى، مهدى خراسانى، شیخ جواد نجل صاحب جواهر، سید مصطفى نخجوانى، ایروانى، محمد سعید حبوبى، محمد حسین مازندرانى، على بن شیخ، مهدى آل سید حیدر حسنى حسینى، عبدالحسین اسدالله، سید حسن صدر الدین، ابراهیم سلماسى کاظمى، راضى آل مرحوم شیخ عزیز، محمد مهدى، محمد امین آل مرحوم شیخ اسدالله، میرزا محمد تقى شیرازى، با فتاوایى به رسالت دینى و تاریخى خود عمل کردند . در این فتاوا غالبا دفاع از بلاد اسلامى، جان و مال مسلمانان، از ضروریات دینى و منکر آن از کافران شمرده شده است . (89)
از میان ده ها فتوا تنها به نقل فتواى دو تن از فقهاى نامدار اشاره مى‏کنم که حاوى نکات مهمى است:
«پوشیده نیست که دول اروپا بخصوص انگلیس و روس و فرانسه، همیشه از قدیم الایام بر ممالک اسلامیه تعدى و تجاوز مى‏نموده چنانچه اکثر ممالک اسلام را غصب نموده‏اند و از این تعدیات به جز محو دین - العیاذ بالله - مقصدى ندارند . تا در این اوقات مقاصد خود را ظاهر نموده بر ممالک دولت علیه عثمانیه (اعز الله بنصرها الاسلام) هجوم نموده و نزدیک است دست تعدى دراز و بر حرمین شریفین و مشاهد ائمه طاهرین ( علیهم السلام) تهاجم و اوطان اسلامیان و نفوس و اعراض و اموال آنها تغلب نمایند . پس واجب است‏بر عشایر قاطنین ثغور و عموم مسلمین متمکنین اگر در حدود من به الکفایه نباشد، حفظ حدود خود و دفاع از بیضه اسلام مقدار قدرت خود بنمایند و الله هو الناصر و المعین و المؤید للمسلمین‏» (90) محمد کاظم طباطبایى
نکته حایز اهمیت در این فتوا، حمایت قاطع یک فقیه برجسته شیعى از دولت‏سنى عثمانى است که مرکزیت‏بلاد اسلامى را بر عهده دارد و از سوى بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفته است .
«اهالى مذاهب معروفه مسلمین امروزه منحصر است در فرق سنیه و امامیه و اسماعیلیه و زیدیه و وهابیه و خوارج، و جمع علماى جمیع این مذاهب اتفاق و اجماع دارند که با هجوم کفار بر بلاد اسلامى و اشتغال به قتل رجال و نهب اموال و بلند کردن کلمه کفر و پست نمودن کلمه اسلام، بر هر مسلم قادرى لازم است‏به آنچه مقدور اوست در دفاع از کفار و مشرکین و کسر صولت معاندین دین بذل جهد نماید و خود را از ملامت دنیا و عذاب آخرت نجات دهد و از قدر میسور به تقصیر و فتور راضى نشود . یکى به مال، دیگرى به جان، ثالثى به بذل سلاح، رابعى به آبرو و جاه، خامسى به اعمال حیله و تدبیر، سادسى به زدن تفنگ و تیر و هکذا، خداوند تبارک و تعالى فرمود: «و اعدوالهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم‏» و آنچه گفتیم هر یک قسمتى است از قوه و صنفى است از عدة . اى برادران دینى و اى معاشر مسلمین! از خواب غفلت‏بیدار شوید قبل از آنکه نعره‏هاى توپ و تفنگ و هیاهوى صفوف جنگ، شما را بیدار کند، راضى نشوید توحید شما به تثلیث و مساجد شما به کنایس و اذان شما به ناقوس بدل شود . مردان شما سایس و مهتر دواب کفار و زنان و اطفال شما اسیر و غلام و کنیز اشرار شده، دست‏به دست فروخته شوند یا باروهاى باز و بدن هاى برهنه و شکم هاى گرسنه دست آنها به گدایى نزد کفار دراز باشد . شرف خود را حفظ کنید و خود را نزد خدا و پیغمبر خدا روسفید کنید تا استقلال شما محفوظ بماند . انشاءالله .» (91)
شیخ الشریعه اصفهانى
در همین جنگ با اشغال بصره توسط نیروهاى انگلیسى، بار دیگر سیل فتاوا از سوى فقها سرازیر شد ومردم منطقه را به دفاع و جهاد با متجاوزان و بیرون راندن ایشان فرا خواندند . (92) علاوه بر فتوا بر جهاد و دفاع از بصره، گروهى از علماء به جمع آورى نیرو و ترغیب مردم به دفاع مامور شدند . به یک نمونه از این اسناد توجه کنید .
«از سامره به سوق الشیوخ (شهرى در جنوب عراق)
حضرت حجة الاسلام شیخ باقر حیدر
بسم الله الرحمن الرحیم هو المستعان و لا حول و لا قوة الا بالله
بعد از عرض سلام، اظهار مى‏شود که جناب شما امروز شایسته‏ترین کسى است که حرکت کند و جمیع قبایل را هم حرکت دهد براى مدافعه ثغر بصره، زیرا که حفظ ثغور مسلمین و بلاد اسلام واجب و سعى و کوشش در دفاع کفار از اهم فرائض الهیه است . ان شاءالله سریعا ما را از اطاعت عشایر بر اوامر الهیه و حفظ بیضه اسلام اطلاع دهید . محمد تقى شیرازى‏» (93)
در این مقطع که نیروهاى متجاوز انگلیسى پیشروى کرده و بعد از دو سال بغداد را تصرف کردند، فتاواى فراوانى از علما صادر شد و مردم را به مقاومت دعوت کردند چه اینکه در دوران اشغال عراق پس از جنگ جهانى اول نیز فتاواى مهمى از علما صادر گردید .
با حاکمیت انگلیس بر سرزمین عراق، ملک فیصل دست نشانده آنان در صدد برگزارى انتخابات مجلس مؤسسان برآمد، مراجع عظام با تحریم انتخابات مشروعیت آن را نفى کردند . (94)
این مخالفت‏به تبعید سه تن از مراجع حضرات آیات خالصى، نائینى و اصفهانى منتهى شد . سید ابوالحسن اصفهانى هنگام ترک عراق با صدور بیانیه‏اى «حفظ بیضه اسلام و بلاد اسلامى را تا آنجا که قدرت دارند» وظیفه دینى همگان بالاخص عراقى‏ها شمرد و افزود: «لازم است که سرزمین عراق را که مشاهد ائمه علیهم السلام و مراکز دینى، در آنجاست از تسلط کفار حفظ نموده و از نوامیس دینى آن دفاع کنیم . من شما را به این موضوع دعوت کرده و ترغیب مى‏نمایم .» (95)
چه اینکه سیدعبد الحسین لارى نیز با صدور فتوایى در خصوص تجاوز نظامى انگلیس به جنوب ایران «جهاد و دفاع با کفار حربى، ابالیس انگلیس و اعوان ایشان و سد ابواب طمع‏» را واجب شمرده و هر کسى را که از این جهاد سر باز زند، مانند کسى دانسته که از جیش اسامه و امام عصر (ع) تخلف نماید . (96)
جهاد براى آزادى فلسطین
پس از توطئه شوم انگلستان و آمریکا در مسلط کردن صهیونیسم بر جهان اسلام و غصب سرزمین هاى اسلامى، علما عکس العمل هاى تندى از خود نشان دادند، آیة‏الله شیخ محمد حسین کاشف الغطا، با ارسال پیامى به نخست وزیر پاکستان، با اشاره به دشمنى‏هاى آمریکا، آن دولت را به خاطر ارتباط با کشور متجاوز و ستمگر آمریکا مورد سرزنش قرار داد . (97)
وى همچنین فتواى جهاد براى آزادى فلسطین را صادر کرد:
جهاد در راه مسلمین بر هر انسانى وظیفه است و نه فقط اعراب و مسلمانان، چرا که هر وجدان و فطرت سالمى چنین حکم مى‏کند و برنامه عملى آن این است : هر کس مى‏تواند شخصا به مجاهدان فلسطین ملحق شود، باید به آنان بپیوندد و من اطمینان مى‏دهم که او در ردیف مجاهدین بدر در کنار پیامبر (ص) است و هر کس نیز نمى‏تواند شخصا ملحق شود باید آنان را با مال خویش کمک نماید و هر کس که نسبت‏به هیچ‏یک از اینها توانایى ندارد، بر او واجب است که با زبان و قلم و تلاش تا سر حد امکان، کوشش و مساعدت نماید و این کم ترین مرتبه این تکلیف الهى است . (98)
وى حل مسئله فلسطین را در گرو جنگ و جهاد با صهیونیسم و نابودى اسرائیل مى‏دانست نه التماس و ذلت و دریوزگى و توسل به دشمنان صلح با اسرائیل . (99)
امام خمینى رهبر فقید انقلاب اسلامى نیز در مقاطع مختلف زندگى خود بارها از ضرورت دفاع در برابر دشمنان اسلام و مسلمین سخن گفته‏اند . ایشان در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل به سال 1346ه اطلاعیه‏اى منتشر ساختند:
اسرائیل به کمک استعمار، قیام مسلحانه بر ضد ممالک اسلامى نموده است و بر دول اسلامى قلع و قمع آن لازم است . کمک به اسرائیل، چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام و مخالفت‏با اسلام است، رابطه با اسرائیل و عمال آن، چه رابطه تجارى و چه رابطه سیاسى حرام و مخالفت‏با اسلام است و باید مسلمین از استعمال امتعه و اجناس اسرائیل خوددارى کنند . (100)
حضرت امام خمینى در مقطعى دیگر به تاریخ نهم اسفند سال 1366 در جمع اعضاى شوراى مرکزى حزب الله لبنان فرمودند:
«همه شیاطین مجتمع‏اند که نگذارند اسلام رشد کند و ما باید این معنا را در نظر داشته باشیم که باتمام قوا و تا آخرین نفرمان مهیا شویم و در راه خدا جهاد کنیم . دفاع از نوامیس مسلمین و دفاع از بلاد اسلامى و دفاع از همه حیثیات مسلمین امرى است لازم و ما باید خودمان را براى مقاصد الهى و دفاع از مسلمین مهیا کنیم و خصوصا در این شرایطى که فرزندان واقعى فلسطین اسلامى و لبنان - یعنى حزب الله - و مسلمانان انقلابى سرزمین غصب شده و لبنان با نثار خون و جان خود فریاد «یا للمسلمین‏» سر مى‏دهند، با تمام قدرت معنوى ومادى در مقابل اسرائیل و متجاوزین بایستیم و در مقابل آن همه سفاکى‏ها و ددمنشى‏ها مقاومت و پایمردى کنیم و به یارى آنان بشتابیم و سازشکاران را شناسایى و به مردم معرفى کنیم . (101)
حضرات آیات سید محسن حکیم، سید هادى میلانى، شهاب الدین مرعشى نجفى، سید ابوالقاسم خویى، على موسوى بهبهانى، بهاءالدین محلاتى، سید عبدالله شیرازى، و بسیارى دیگر از علما با صدور اعلامیه‏هایى با محکوم کردن تجاوز اسرائیل به کشورهاى اسلامى از عموم مسلمانان خواستند تا به یارى مسلمانان مظلوم فلسطین و کشورهاى مورد تجاوز بشتابند در بخشى از اطلاعیه‏ها آیة‏الله شیخ بهاءالدین محلاتى آمده است:
«بر همه مسلمانان جهان واجب است که از هرگونه مساعدت مادى و معنوى نسبت‏به اعراب مسلمان دریغ ندارند و هر نوع معامله و ارتباطى که منشا تقویت اسرائیل بشود یا در آمادگى آنها براى مبارزه و پیکار با کشورهاى عربى دخالت داشته باشد، حرام و در حکم مبارزه با اسلام است .» (102)
پى‏نوشت‏ها:
1) حج، آیات 40 - 39 .
2) سید محمد حسین طباطبایى، المیزان، ج‏2، ص‏66 .
3) شهید مرتضى مطهرى، جهاد، ص‏45 .
4) على اصغر مروارید، الینابیع الفقهیه، ج‏9، ص‏32 .
5) جواهر الکلام، ج‏21، ص‏47 .
6) رسائل سید عبدالحسین لارى، به کوشش سید على میر شریفى، ج‏1، ص‏449 .
7) مسالک الافهام، ج‏3، ص‏8; نیز ر . ک: شرح لمعه، ج‏2، ص‏372 .
8) کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج‏4، صص‏9 - 287 .
9) جامع الشتات، ج‏1، ص‏379 .
10) المراسم العلویه به نقل از الینابیع الفقهیه، ج‏9، ص‏68 .
11) رسائل و فتاواى جهادیه، تدوین از محمد حسن رجبى، ص‏208 .
12) ریاض المسائل، ج‏7، ص‏441 .
13) جواهر الکلام، ج‏21، صص‏19 - 18 .
14) همان، ص‏47 .
15) بقره، آیات 191 - 190 .
16) مولى احمد اردبیلى، زبدة البیان، ج‏1، صص‏395 - 394 .
17) المیزان، ج‏2، ص‏60 .
18) اکبر هاشمى رفسنجانى، تفسیر راهنما، ج‏1، ص‏667 .
19) توبه، آیه 123 .
20) مجمع البیان، ج‏3، ص‏84 .
21) المیزان، ج‏9، ص‏404 .
22) میرزا ابوالقاسم قمى، جامع الشتات، ج‏1، ص‏358 .
23) انفال، آیه‏61 .
24) نساء، آیه 141 .
25) شیخ طوسى، خلاف، ج‏5، ص‏146; میر فتاح مراغى، عناوین، ج‏2، ص‏355 .
26) ر . ک: عناوین، ج‏2، صص‏351 - 350 .
27) منافقون، آیه 8 .
28) شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج‏26، ص‏14، ابواب موانع الارث، باب 1، ح‏11 .
29) عناوین، ج‏2، ص‏353 .
30) بقره، آیه 216 .
31) حج، آیه 78 .
32) نساء، آیه 73 .
33) مائده، آیه 35 .
34) المقنعه، ص‏810 .
35) وسیله، به نقل از الجوامع الفقهیه، ص‏695 .
36) غنیة النزع، به نقل از همان، ص‏583 .
37) مهذب، ج‏1، ص‏297 .
38) اشارة السبق، به نقل از همان، ص‏89 .
39) اصباح الشیعه به نقل از الینابیع الفقهیه، ج‏9، ص‏169 .
40) الاقتصاد، به نقل از ینابیع، ج‏31، ص‏3; مبسوط به نقل از ینابیع، ج‏31، ص‏76 .
41) تذکرة، ج‏9، ص‏16 و 37 .
42) مسالک الافهام، ج‏3، ص‏8 .
43) المهذب البارع، ج‏2، ص‏295 .
44) ریاض المسائل، ج‏7، صص‏444 - 442 .
45) جواهر الکلام، ج‏21، ص‏47 .
46) جامع الشتات، ج‏1، ص‏376 - 375 .
47) کشف الغطاء، ج‏4، ص‏291 .
48) رسائل و فتاواى جهادیه، ص‏31 .
49) تحریر الوسیله، ج‏1، صص‏462 - 461 .
50) جواهر الفقه، ص‏49; نیز شیخ طوسى، مبسوط به نقل از ینابیع، ج‏31، ص‏74 .
51) ر . ک: علامه حلى، مختلف الشیعه، ج‏4، ص‏384 .
52) ر . ک: على اصغر مروارید، المصادر الفقهیه ج‏12، ص‏5 به نقل از «المختصر» ، ص‏17 به نقل از «بدائع الصنایع فى ترتیب الشرایع‏» ، ص‏118 به نقل از «الهدایه شرح بدایة المبتدى‏» ، ص‏220 به نقل از «متن الرسالة،» ص‏223 به نقل از «الکافى فى فقه المدینه‏» ، ص‏279 به نقل از «القوانین الفقهیه‏» ج‏13، ص‏573 به نقل از «المهذب‏» ، ص‏717 به نقل از «عمدة الفقه‏» ، ص‏718 به نقل از «المقنع فى فقه ابن حنبل و ص‏745 به نقل از «الکافى فى فقه ابن حنبل‏» .
53) وسائل الشیعه، ج‏15، ص‏30، ابواب جهاد العدو، باب 6، ح‏2 .
54) محمد حسن طوسى، نهایة و نکتها، ج‏2، ص‏5; نیز ابن ادریس در سرائر ج‏2، ص‏4، علامه در تبصرة المتعلمین و ابن فهد حلى در المهذب البارع، ج‏2، ص‏295 و سید على طباطبایى در ریاض المسائل، ج‏7، ص‏447 و . . .
55) تلخیص المرام، ص‏79; تبصرة المتعلمین، ص‏79 .
56) کلینى، اصول کافى، کتاب الایمان و الکفر، باب الاهتمام بامور المسلمین، ح‏5 .
57) کلینى، اصول کافى، ج‏2، ص‏163 .
58) شیخ مفید، مجالس، به نقل از علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏2، ص‏148 .
59) الکافى فى الفقه به نقل از الینابیع الفقهیه، ج‏9، ص‏31 .
60) مسالک الافهام، ج‏3، ص‏8 .
61) کشف الغطاء، ج‏4، ص‏291 .
62) رسائل و فتاواى جهادیه، ص‏206 .
63) همان، ص‏31 .
64) کشف الغطاء، ج‏4، ص‏291; رسائل و فتاواى جهادیه، ص‏46 .
65) همان; علامه حلى، ارشاد الاذهان به نقل از ینابیع، ج‏31، ص‏192 .
66) همان، ص‏32 .
67) همان .
68) همان، صص‏41 - 40 .
69) همان، ص‏40 .
70) همان، ص‏32 .
71) همان، ص‏44 .
72) همان، ص‏42 و 51 .
73) کشف الغطاء، ج‏4، ص‏289 .
74) ماضى النجف و حاضرها، ج‏1، ص‏326 .
75) کشف الغطاء، ج‏4، صص‏334 - 333، ترجمه با اندکى تصرف و تلخیص .
76) رسائل وفتاواى جهادیه، ص‏22 .
77) همان، ص‏25 .
78) همان، ص‏28 .
79) همان، ص‏83 و 121 .
80) جامع الشتات، ج‏1، ص‏377 .
81) همان، ص‏400 .
82) همان، ص‏401 .
83) ر . ک: مجله حکومت اسلامى، ش‏3 .
84) سپهر، ناسخ التواریخ، انتشارات اسلامیه، ج‏1، ص‏357 .
85) همان، ص‏238 .
86) همان، صص‏249 - 239 .
87) همان، صص‏266 - 259 .
88) همان، صص‏230، 234، 248 و 250 .
89) همان، صص‏297 - 280 .
90) همان، صص‏6 - 295 .
91) همان، صص‏9 - 298 .
92) همان، صص‏336 - 304 .
93) همان، ص‏310 .
94) جهادیه، فتاواى جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانى اول، به کوشش محمد حسن کاووسى و نصر الله صالحى، ص‏107 .
95) همان، ص‏107 .
96) رسائل سید لارى، ج‏1، صص‏454 - 453 .
97) نمونه‏هاى عالى اخلاقى در اسلام است نه بحمدون، ص‏66 .
98) فى السیاسة و الحکمة، ص‏60 .
99) ر . ک: همان، ص‏9 .
100) سید حمید روحانى، نهضت امام خمینى‏ج‏2، ص‏348 .
101) صحیفه امام، ج‏20، ص‏487 .
10
2) نهضت امام خمینى، ج‏2، ص‏348 .

تبلیغات