آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

با توجه به تأثیرات عمیق و ماناى «چشم‏انداز بیست ساله» در ابعاد گوناگون زندگى‏ ایرانیان، کندوکاو و بررسى آن از زوایاى مختلف و متفاوت امرى پسندیده بلکه لازم است.
در این نوشتار به موانع و مشکلاتى پرداخته شده که به نظر نویسنده، اجراى سند چشم‏انداز را به چالش خواهد کشید. همچنانکه به فرصت‏هایى که باید بدان توجه داشت نیز پرداخته شده است.
ناهمگونى منابع انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با سند چشم انداز، ناهماهنگى‏ میان دانش و کار در کشورهاى استعمارزده و استبداد زده جهان سوم، سازمان اجرایى و ادارى کشور، تعدد منابع قدرت و به تبع آن تعدد مراکز تصمیم‏گیرى، بى‏توجهى به‏ سنت‏هاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى برخى گناهان، به عنوان مشکلات پیش‏ روى اجراى سند چشم‏انداز مورد بررسى قرار گرفت.در بخش دیگر مقاله به فرصت‏هاى موجود که باید به آنها توجه داشت پرداخته شده‏ است. فطرت توحیدى و عدالت‏خواه و حق‏طلب مردم مسلمان ایران، باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس با مفاهیم متعالى و حیات معقول وحضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در میان جامعه اسلامى فرصت‏هایى هستند که تسهیل کننده‏ و زمینه‏ساز به بار نشستن اهداف این سند ارزنده مى‏باشند.
بى‏تردید ترسیم چشم‏انداز بیست ساله، یکى از بزرگترین‏ گام‏هایى بود که در عرصه سمت‏گیرى کشور اسلامى در جهت‏ افق‏هاى روشن و روح‏نواز برداشته شد و تدوین آن، تلاشى براى‏ مشخص نمودن جایگاه آینده ایران اسلامى و پایان بخش برخى از ناهماهنگى‏هاى گذشته و میثاق مشترک مردم مسلمان و انقلابى پس‏ از ربع قرن تجربه و فرود و فرازهایى که تحقّق عینى آن در گرو عزمى‏ آهنین و گامى استوار و عملکردهایى حساب شده و منطقى مى‏باشد.
در این نوشتار با چشم‏پوشى از برخى تأملات، که ممکن است در متن سند طرح شده، تنها به موانع و مشکلاتى پرداخته شده است که به‏ نظر ما اجراى آن را به چالش خواهد کشید; زیرا معتقدیم وجود چشم‏اندازى تعریف شده، مشخص، کامل و وحدت‏بخش، در عین‏ ضرورت، کارى بس دشوار و توان سوز است و بنابراین اگر سند ابلاغ‏ شده، حتى نیمى از اهداف جامعه انقلابى ما را برآورده سازد باید از ایجاد تردید در آن خوددارى شود، به ویژه آنکه اگر درصدى از مشکلات و موانع مورد اشاره اصلاح گردد، تأملات مورد نظر در متن‏ سند نیز قابل ترمیم خواهد بود.
1. اساسى‏ترین مشکل در اجراى سند چشم‏انداز، ناهمگونى منابع‏ انسانى و نیروى متخصص فعال کشور با این سند است; نیروهایى که‏ قرار است از دو مسیر آموزشى حوزوى و دانشگاهى مدیریت‏ اجرایى سند را به دوش کشند تأثیرى که هر یک از این دو حوزه‏ آموزشى بر ساختار فکرى فارغ‏التحصیلان خود گذاشته و مى‏گذارد،1 اگر هم با فرآیند این سند هماهنگ باشد دست کم ب شالوده آن که همان اسلام ناب محمد(ص) با تعریف بنیانگذار جمهورى اسلامى مى‏باشند نمى‏تواند همخوانى داشته باشد، زیرا:
الف) دانش آموختگان دانشگاهى در مقایسه با مدیریت دینى، بردو گرایش عمده روى دارند. گروهى اگر چه متدین هستند اما اعتقادى به حضور دین در مدیریت اجتماعى - سیاسى ندارند و حوزه قدسى دین را از ورود به فضاى تحوّل و تغییر و عدم ثبات منزّه مى‏شمرند. و گروهى دیگر اعتقاد به حضور دین در عرصه مدیریت اجتماعى‏ و سیاسى دارند اما نه تنها راهکار علمىِ حضور براى آنان تعریف نشده و به هیچگونه آگاهى‏ در این زمینه دست نیافته‏اند بلکه به عکس، نظام آموزشى آنان، در جهت حذف دین قرار داشته و یا دست کم نسبت به آن بى‏تفاوت بوده است و تلاشهایى که تاکنون در جمهورى‏ اسلامى، در جهت اصلاح این مشکل انجام گرفته، متأسفانه به نتیجه نرسیده است.
اصولاً نظام آموزشى حاکم بر دانشگاه، نقشى براى دین در نظر نگرفته و آن را زیر مجموعه درجه دوم نیازهاى فرهنگى انسان و تابع سلیقه تنوع طلب او دانسته و بر همین‏ اساس به تعریف دین و تعیین و تبیین نقش و جایگاه آن مى‏پردازد و بدیهى است چنین‏ نگرشى نمى‏تواند در سیاست‏گذارى‏هاى کلان نقشى تأثیرگذار و راهبردى براى دین منظور دارد و تا زمانى که نیروى متخصص ما نسبت به چارچوب و اصول انقلاب اسلامى و چشم‏انداز آینده آن، دغدغه خاطر نداشته باشد راه به جایى نخواهد برد.
ب) دانش آموختگان حوزوى نیز در زمینه مدیریت کلان دینى، سه گرایش عمده دارند; برخى به نقش فردىِ دین عادت نموده و هیچ تصورى از نقش اجتماعى آن ندارند و آنچه‏ تاکنون نشنیده و نیاموخته‏اند تعریف و تبیین اجتماعى دین است.
برخى دیگر با اعتقاد به نقش اجتماعى دین، گمان مى‏کنند با دادن لعاب دین به‏ ساختارهاى بنیادین اجتماعى غرب - به عنوان دستاورد خرد بشرى و مورد تأیید دین - مى‏توانند مشکل مدیریت دینى و کوتاهى حوزه‏هاى علمى را در این زمنیه حل کنند و نظریه‏ گروه سوم، که مى‏گویند: «ما باید بدون توجه به غرب حیله‏گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاکم بر جهان، در صدد تحقّق فقه عملى اسلام برآییم»،2 هنوز در حوزه‏هاى‏ علمیه و کلاس‏هاى آموزشى آن، تا حدى غریب و ناشناخته است. هنوز برخى نپذیرفته‏اند «مادامى که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند ضررى متوجه جهانخواران نیست‏ وروحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمى‏تواند درک کند که‏ اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست و حوزه‏ها باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه‏راهمیشه در دست خود بگیرند و همواره چند گام جلوتر از حوادث، مهیّاى عکس العمل‏ مناسب باشند.»3اکنون باید دید انگیزه مجریان سند چشم‏انداز براى ایجاد تحول بنیادین در این دو پایگاه‏ علمى و آموزشى در چه حد است و ابزار کار آنان براى این تحول چیست؟! به یقین، چنانچه‏ زیرساخت‏هاى مدیریت دینى در برنامه‏ریزى‏هاى آموزشى هر دو حوزه اصلاح نشود، اگر هم در ظاهر و براساس برخى شاخص‏ها و آمارهاى کمى به اهداف سند نزدیک شده باشیم، اما در واقع با دستاوردهاى خالى از روح ایمان و کیفیت مقبول و جسمى بى‏جان روبه‏رو خواهیم شد.
2. یکى از پى‏آمدهاى زیانبار انحراف حاکمیت در صدر اسلام، بروز انزواطلبى و گریز از جامعه و اجتماع و پرهیز انسان‏هاى مؤمن و متعهد از همراهى و همکارى با نظام حاکم‏ وظهور تدریجى نوعى فردگرایى و نگاه فردى به دین و باورهاى دینى بود. غیر قابل توجیه‏ بودن ستمگرى‏ها و حق کشى‏ها و فزون‏طلبى‏هاى ستمگران فاسق و فاجر اموى و عباسى، مسلمانان دین مدار را وا مى‏داشت تا از همکارى و همراهى با حق ستیزان و هر نوع مشارکت‏ اجتماعى با آنان طفره روند و تا حد امکان عقاید و احکام دینى را از آن گونه رفتار سیاسى و اجتماعى تبرئه کنند و حضور اجتماعى دین را به چالش کشیده و رفتار فردى خود را به نام‏ دین و براى نجات خود از ستمِ ستمگران توجیه نمایند.
این جریان تا جایى پیش رفت که گروهى به جدایى دین از اداره جامعه و سیاست‏ وتشکیک در بعد اجتماعى دین گرفتار شوند، در صورتى که اساس دین براى تنظیم روابط اجتماعى و زندگى جمعى بشر پایه‏ریزى شده است و نمى‏توان هیچ حکم دینى - حتى‏ مناسک عبادى - را مجرد از مفاهیم و فلسفه اجتماعى آن به مطالعه نشست.4 مسلمانان و به‏ ویژه شیعیان، براى حفظ دین خود و نیز حفاظت آن از آلودگى‏هاى جنایتکاران، از نماز که در قرآن اولین وظیفه حکومت دینى شمرده شده است،5 یک عمل عبادى فردى، بدون دخالت‏ حکومت و بى‏رابطه با آن، پدید آوردند و این تشکّل اجتماعى شبانه‏روزى را تبدیل به‏ عبادتى فردى در گوشه خانه و بلکه پستوى خانه نمودند. ریشه‏یابى دقیق این تحریف‏وانحراف بحثى گسترده و جامعه شناسانه مى‏طلبد اما در هر صورت این تفکر و اندیشه، که امروزه و دست‏کم تا پیش از انقلاب اسلامى فرهنگ حاکم بر اندیشه‏هاى دینى بود، پیامدها و باورهاى ناگوار و نانوشته‏اى را بر فرهنگ دینى، تحمیل کرده‏ است که بخشى از آن‏ها تاکنون ا ز مشکلات بزرگ انقلاب اسلامى‏ بوده و از چالش‏هاى پرخطر بر سر راه سند چشم‏انداز خواهد بود و از آن جمله است:
 الف) نگاه فردى به مجموعه تکالیف و باورهاى دینى; همچون: توحید، عدل، امامت، معاد و نماز، حج، زکات، امر به‏ معروف و نهى از منکر، تولّى و تبرّى و انکار کارآیى آن‏ها در مدیریت اجتماعى و سیاسى.
ب) ترجیح دادن تکالیف فردى بر تکالیف اجتماعى و جمعى - در نمازهاى جماعت قصد فرادا نمودن را تنها از بعد صحت و بطلان نماز شخص مى‏نگریم. فتوا مى‏دهیم و عمل مى‏کنیم و کسى نمى‏اندیشد که اگر هر کس مجاز باشد تا قصد فرادا نماید دیگر جماعتى نمى‏ماند و به گونه‏اى توهین به جمع و جماعت‏ است - و نیز ترجیح نجات خود بر نجات جامعه; مسلمانان امروز بر خلاف سیره حضرت صدیقه طاهره، که مى‏فرمود: «الجار ثم‏ الدار» به این مشى خودخواهانه معتقدند که: «چراغى که به خانه‏ رواست بر مسجد حرام است» - و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ج) نگاه بخشى به مسائل و مسؤولیت‏هاى اجتماعى; زیرا در این صورت، شخص تنها به تکلیف خود مى‏نگرد و در برابر نیازهاى اجتماع احساس تکلیف نمى‏کند. - نماینده یک شهر ی یک منطقه، برخلاف آنچه که در قانون اساسى تصریح شده، گوی فقط نسبت به استان و شهر خود تعهد دارد و تنها در برابر آن‏ مسؤول است. دیروز خیابانى را شهردارى آسفالت کرده و فرد اداره برق و روز بعد مخابرات و پس از آن گاز شیارشیار مى‏کنند - این ناهماهنگى میان‏بخشى، تا جایى پیش مى‏رود که حتى در برابر قوانین نهادهاى رسمى آهنگ مخالفت سر مى‏دهد و راه دیگرى‏ در پیش مى‏گیرد و شگفت این که همین افراد به شدّت مدّعى‏ ولایت مدارى و تعهد به مکتب اهل بیت و تولاّض‏ى دینى هستند! و یا به شدت متعهد به دموکراسى و قانون مدارى و رأى اکثریت‏ مى‏باشند اما در مقام عمل نه به الزامات ولایت و تولاّض‏ى دینى‏ متعهدند و نه با فرهنگ دموکراسى به نتیجه رأى اکثریت گردن‏ مى‏نهند; زیرا عادت به رفتار فردى نموده و تنها خود را مى‏بینند و به تکالیف خود متعهدند.
3. از دیگر چالش‏هاى موجود بر سر راه سند چشم‏انداز، ناهماهنگى میان دانش و کار در کشورهاى استعمار زده و استبداد زده جهان سوم است. تعامل میان علم و عمل در زمینه علوم‏ انسانى متعارف و معمول جز در حد تعالیم کلاسیک دانشگاهى و به صورت نظریه‏هاى ذهنى تاکنون بروز و ظهورى نداشته است; چرا که علوم وارداتى در تمامى زوایاى خود با همه گستردگى که‏ دارد، هیچ نسبتى با فرهنگ دینى و بومى ایران نداشته و تاکنون‏ جز ایجاد تناقض در ذهن دانش آموختگان نسبت به دو فرهنگ‏ ناهمگون ایرانى - غربى و اتلاف وقت و استعداد نخبگان جامعه‏ ودر نهایت به بن بست رسانیدن عده‏اى و خودباختگى عده‏اى‏ دیگر دستاورد دیگرى نداشته است. علمى که نتواند بن بست‏هاى‏ مقام عمل را حل نموده، موانع اجرایى را از پیش پا بردارد وتصویرى روشن از چشم‏انداز آینده در اختیار کاربران خود بگذارد، سرابى است که انسان را از حقیقت ناب دور مى‏کند.
در مورد علوم پایه، صنعت و دانش فنى نیز دانشگاه‏هاى م هنوز نتوانسته است خود را از چنبره تقلید و ترجمه و الگوبردارى از غرب یا شرق برهاند و با شناخت دقیق و صحیح‏ نیازهاى جامعه اسلامى و ایرانى، صنعتى متناسب با نیازهاى داخلى و علومى در جهت‏اصلاح معیشت مردم و کشاورزى و پزشکى آنان پایه‏گذارى کند و باید به این‏ واقعیت‏تلخ اعتراف کرد که دانشگاه‏هاى ما چنان از فرهنگ ملى و علوم بومى خود بیگانه‏ است که گویا در شهرکى غربى بنا شده و با پیشینه فرهنگىِ جامعه اسلامى و ایرانى صده فرسنگ فاصله دارد. اقرار آن استاد دانشگاه بر قهر بودن مراکز صنعتى و کشاورزى‏ باکلاسهاى دانشگاه‏6 فریادى بر این ناهماهنگى است که از حلقوم فطرت فرزندان اسلام‏ به‏گوش مى‏رسد.
4. از دیگر مشکلاتى که بر سر راه سند، سد شده است سازمان اجرایى و ادارى کشور مى‏باشد. ساختار ادارى کشور در جهت تأمین زندگى کارمند است و نه در جهت حل‏ مشکلات مردم و به دوش کشیدن بارهاى بر زمین مانده. نظام ادارى ما طعمه‏اى براى قدرت‏ است و نه ابزارى براى خدمت و چنین ساختارى هیچگاه نمى‏تواند خود را از مشکل‏ بروکراسى، رشوه‏خوارى، کم‏کارى، پارتى‏بازى و رانت‏خوارى نجات دهد.
نهادهاى انقلابى پس از پیروزى انقلاب اسلامى کوشیدند تا اصل مسؤولیت و تعهد را در نظام ادارى کشور نفوذ دهند اما متأسفانه جز حضرت امام و تعدادى از مسؤولان، کسى آنان‏ را یارى نکرد بلکه برخى اصرار ورزیدند تا با ادغام جهاد سازندگى در وزارت کشاورزى‏ وکمیته‏هاى انقلاب در شهربانى و کمیته امداد در بهزیستى و... به این تفکر و حرکت‏ هنجارشکنانه نهادهاى انقلاب پاسخ دندان‏شکن دهند! البته همان گونه که پیش‏تر اشاره شد، این مشکل ناظر بر ساختار ادارى و سازمان‏ اجرایى‏باقى مانده از نظام طاغوت است و در این میان قصد نداریم حق بسیارى از کارمندان‏ادارى را، که خالصانه در چالش با چنین ساختارى هستند و هدفى جز خدمت‏ ندارند، نادیده بگیریم.
یکى از پى‏آمدهاى این سیاست حاکم بر ساختار ادارى، که خود مى‏تواند مانعى مستقل بر سر راه سند چشم‏انداز باشد، این است که نظام ادارى ما به جاى این که شکوفا کننده‏ استعدادها و برطرف کننده موانع و مشکلات از سر راه رشد و توسعه عمومى باشد، کنترل‏ کننده، باز دارنده و ترمز پیشرفت شده است. ادارات ما به جاى این که مردم را از قید و بندهاى‏دوره طاغوت رهایى بخشند و مردم را در جریان عادى امور یارى رسانند، به عنوان‏ اهرمى‏قوى در برابر آنها مى‏ایستند و نه تنها از سرعت‏ها مى‏کاهند که آن را متوقف‏ مى‏کنند،خداوند متعال پیامبرش را با این صفت مى‏ستاید که: (... و یضع عنهم اًّصرهم و الاغلال التى کانت علیهم...);7 «بارها و قید و بندها را که بر دوش آنان است، بر مى‏دارد.»
 انقلاب اسلامى ایران نیز براى آزادى از همین قید و بندها به تحقق پیوست و سپاه، بسیج، جهاد و دیگر نهادهاى انقلاب نیز الگوى عملى موفقى را در همگامى با مردم و همراهى ب آنان و یارى آنها در رفع مشکلات و موانع نشان دادند. اما همانگونه که اشاره شد گروهى‏ مى‏کوشند تا این نهادها را نیز در چنبره قوانین دست و پاگیر نظام ادارى گرفتار کنند تا آنها نیز به جاى برداشتن بار از دوش مردم، بارى بر دوش آنان باشند.
5. از دیگر موانع اجرایىِ سند چشم‏انداز، تعدد منابع قدرت و به تبع آن، تعدد مراکزتصمیم‏گیرى است. در طول سال‏هاى گذشته بارها این واقعیت تلخ را لمس کرده‏ایم‏ که‏اگر جهت‏گیرى انقلاب اسلامى و منافع مردم به سمتى بوده که حرکت در آن جهت، منافع‏برخى از صاحبان قدرت و ثروت را تحدید مى‏کرده، آنان با اعمال نفوذ و یا تطمیع‏ وتهدید و با سأ استفاده از موقعیت اجتماعى و فرهنگى و نارسایى قوانین و فشارهاى‏ بین‏المللى، مجریان را از پیشرفت آن برنامه، به طرق مختلف بازداشته و یا با سنگ‏اندازى‏ وایجاد مشکل نگذاشته‏اند کارى از پیش ببرند و در هر صورت مسؤول متخلف و ی عوامل‏مانع تراشى، با اتکا به همان منابع قدرت و ثروت، در حاشیه امن قرار گرفته و به‏جاى‏پاسخگویى به کوتاهى‏هاى خود، پس از چندى به عنوان مدیر مجرب! براى‏ خنثى‏کردن طرحى دیگر، به کارى دیگر گمارده مى‏شود. این مشکل که به نحوى فرآیند فسادادارى و یا شاید خود عامل مهمى در فساد ادارى است، امروز به مرحله‏اى رسیده‏ است‏که در اثر تردید در تحقق برنامه‏ها، سیاست گذاران را از تصمیمات قاطع و اصولى‏ به‏هنگام برنامه‏ریزى‏هاى کلان باز داشته و همواره به سمت برنامه‏هاى سطحى، انفعالى‏ واقناعى سوق مى‏دهد و تسلیم کشمکش‏هاى باندى و جناحى نموده، از اقتدار مدیریتى‏ آنان‏مى‏کاهد.
6. یکى دیگر از عواملى که تحقق سند چشم‏انداز را به‏ چالش‏مى‏کشد و ریشه در آموزش رسمى - وارداتى - دارد، بى‏توجهى به سنت‏هاى قطعى الهى در مورد آثار و تبعات وضعى‏ برخى گناهانى است که فضاى فرهنگى جامعه آنها را پذیرفته‏ وبه‏صورت عرف رایج درآمده است; به طورى که نه دولت و نه‏ مردم، هیچ واکنشى در برابر آنها ندارند و احساس مسؤولیت‏ نمى‏کنند و این همه، در اثر آن است که به دلیل تفکر مادى و حسّى،هیچگاه به آثار و پى‏آمدهاى غیبى و ملکوتى اعمال و رفتار خود توجه نکرده و براى آن حسابى باز نمى‏کنیم و چه بس گاهى خود را با کشورهاى کفر مقایسه نموده و به راحتى‏ مى‏گوییم: چرا آنان با این همه گناهان و این همه جنایت‏ها، باز هم‏ در نعمت الهى غرق‏اند؟!
 به نظر ما، اثر نامطلوب روحى و معنوى، که بر اثر کفران‏ نعمت‏هاى الهى، بر اسراف در مواد خوراکى و به ویژه نان مترتب‏ مى‏شود و به عنوان مانعى بر سر راه رشد و شکوفایى فرهنگى و اقتصادى قرار مى‏گیرد، صدها بار زیانبارتر از زیان‏هاى مادى و آمارى است و نیز آثار زیانبار معنوى در آلودگى‏هاى اخلاقى و اقتصادى و فساد ادارى، بسیار فراتر از بیمارى هایى چون ایدز و رشد منفى نقدینگى و... است. در حدیثى از حضرت رض(ع) نقل شده است که فرمود:«وقتى والیان و امیران دروغ بگویند باران نمى‏بارد وهنگامى که قدرتمندان ستم نمودند اقتدار درهم‏ مى‏شکند و هنگامى که زکات داده نشد مرگ و میر چارپایان افزایش مى‏یابد.»8و در حدیث دیگرى از پیامبر گرامى نقل شده است که:
«اگر آلودگى‏هاى جنسى افزایش یابد وبا، وبیمارى‏هاى بى‏سابقه افزون شود واگر در خرید وفروش رعایت انصاف نکنند، گرفتار قحطى و سختى زندگى وستم ستم‏کاران مى‏شوند و اگر زکات‏ ندهند باران آسمان از آنان باز داشته مى‏شود و اگر خداو پیامبرش را فرمان نبرند گرفتار سلطه‏ دشمن‏مى‏شوند وامتیازها را از دست مى‏دهند و اگر به‏قوانین الهى متعهد نباشند خدا آنان را به‏جان‏ هم‏مى‏اندازد.»9این دو حدیث نمونه‏اى است از آثار و تبعات گناهانى که در زندگى ما تأثیر قطعى دارد وتوفیق ما را در رسیدن به اهداف و چشم‏اندازهاى چشم‏نواز کاهش مى‏دهد.7. جرأت خطر نداشتن در میان مسؤولان و تلاش براى تطبیق‏ دیدگاههاى توحیدى وعدالت‏جویانه انقلاب اسلامى ب شاخص‏هاى تحمیلى کفر و شرک و ستم‏بین المللى وپرهیز از حرکت‏هاى استقلالى و ساختار شکنانه و نگاه انفعالى و تدافعى‏ در سیاست‏هاى راهبردى و ناتوانى در پیش‏بینى تحولات و اصرار در به هم ریختن تشکل‏هاى سنتى و قالب‏هاى دینى‏ ومذهبى مبتنى بر عبودیت و توحید و تبلیغ و تأسیس و تقویت‏ قالب‏هاى وارداتى و تحمیلى که براساس تکثر و تفرقه و تشتت‏ ورقابت‏هاى مادى و زورمدارانه و... نمونه‏هاى دیگرى از مشکلاتى است که هر یک به تنهایى مى‏تواند سیاست‏هاى اساسى‏ مبتنى بر فرهنگ توحیدى را به چالش بکشد و از پیشرفت‏ بازدارد.
و اما فرصت ‏ها
آنچه به آن اشاره آمد اساسى‏ترین نکاتى بود که طبق محاسبات متعارف و با نگاه به‏ شاخص‏هایى که در حوزه ارزیابى نیروهاى انسانى و برنامه‏ریزى‏هاى کلان مدیریت وجود دارد، مى‏تواند تحقق چشم‏انداز را از شتاب باز دارد و در راه آن، مانع ایجاد کند به ویژه آن که‏ متأسفانه در طول سال‏هاى گذشته و مخصوصاً پس از پایان دوره دفاع مقدس، برخى از نیروهاى تأثیرگذار و خواص جبهه خودى سمت و سویى این گونه را برگزیده‏اند، اما از معجزات بزرگ انقلاب اسلامى و افتخار بزرگ ملت مسلمان ایران این بوده است که در بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت و به ویژه در دوازده فروردین پنجاه و هشت به همه جهانیان‏ اعلام نمودند که لیاقت آن را دارند تا با حرکتى بى‏نظیر و همتى والا در راه تحقق اسلام ناب‏ محمدى و حاکمیت خدا از جان و مال و آبروى خویش دریغ نورزند و هشت سال با تمام‏ وجود و با چنگ و دندان از این نگاه آسمانى خویش پاسدارى کردند.
آنان در این حرکت انقلابى و بى‏سابقه در تاریخ بشر، شاخص‏هاى نوینى را در معادلات‏ سیاسى - فرهنگى جهان طرح نموده و سال‏هاست که در جهت تثبیت آن با تمام مظلومیت‏ مى‏کوشند و به یارى خدا پیروزى‏هایى به دست آورده و خواهند آورد، گرچه بسیارى از مدعیان دانش مدیریت و تجربه و مقلدان چشم به راه غرب، از درک این نگرش عاجز مانده و در کتمان و استتار آن و حتى انکار و تمسخر آن تأکید دارند. اکنون در این قسمت، تنها به چند نمونه از این شاخص‏ها که به نظر ما توانایى آفرینش معجزه هایى بسیار بزرگ‏تر و سترگ‏تر از چشم‏انداز بیست ساله را دارند اشاره مى‏کنیم:1. فطرت توحیدى و عدالت خواه و حق طلب مردم مسلمان ایران و خلوص و صفاى‏ باطنى آنان و بلند همتى و فرزانگى که در طول تاریخ و به ویژه در دوران انقلاب اسلامى از خود نشان داده‏اند، تمامى جهان را به خضوع واداشته و تسلیم نموده و زبان دشمنان لجوج و عنود را به تحسین گشوده است. حضرت امام(قدس سره) در بند آخر وصیتنامه خود خطاب به مردم ایران مى‏فرماید:«آنچه که شما، ملت شریف و مجاهد، براى آن به پا خاستید و دنبال مى‏کنید و براى آن جان و مال نثار کرده و مى‏کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین‏ مقصدى است، و مقصودى است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معناى وسیع آن و ایده‏ توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است.»10شاید برخى از زمین‏گیرانى همانند این قلم، که جز طبیعت و منافع محسوس آن ر نمى‏بینند، این سخنان حضرت امام(قدس سره) را نوعى ذهنى‏گرایى بشمرند و بگویند: زندگى دنیا ر باید با همین چشم دنیایى دید و برلذایذ آن تأکید ورزید و بنابراین باید حکومت دین و حاکمیت شرع و عبودیت خدا و ولایت حق را بوسید و کنار نهاد و به افتخاراتى چون: ایرانى‏ بودن و جامعه مدنى و مردم سالارى و دموکراسى و آزادى اندیشید! اما مردم مسلمان در بیست و دوم بهمن و دوازده فروردین، این همه را در شریعت الهى و حاکمیت دین و ولایت‏ معصوم و نیابت امام زمان متحقق دیدند. و به راستى شرم آور است که انسان حکومت خدا و تأیید الهى و راه پیامبران و نمایندگى‏ و نیابت امام معصوم را واگذارد و در جستجوى یافته‏هاى دموکراسى قرن هیجده اروپاییان‏ استعمارگر و آدم‏کش و هوسران باشد! و باز به تعبیر حضرت امام(قدس سره):«مهم نیست که مسلمانان و مؤمنان دلداده به ولایت، تحقق آن را در تمام هستى‏ متجلى ببینند یا نبینند و با پیروزى کامل آن، رنج و زحمت‏ها و مشقت‏ها ر مرهمى و آسایش و آرامشى بیابند یا نیابند، مهم آن است که با تجلى فروغى از ولایت الهى خواب را بر ابرقدرت‏ها و مستکبران جهان آشفته سازند و با زمزمه‏ ولایت حق، ولایت شیطانى را لرزه بر اندام و زخمه بر قواره ننگین افکنند، مهم، خواستن و داشتن این همت بلند است که جز حاکمیت حق را نپذیرد و یوغ‏ اربابان ستمگر و خیره‏سر و هوسران را بر دوش انسانیت انسان تحمل نکند. مهم‏ این است که نمى‏خواهد برده‏وار تسلیم سیاست‏هاى شیطان شود و سربه زیر افکند تا شیطانش او را از نور ولایت الهى و حاکمیت تقوا و پرهیزکارى و حکومت عادلانه علوى به ظلمت خودبینى و خودباختگى و شخصیت پرستى و بى‏هویتى و حکومت زور و زر و تزویر نبرد، و همین عظمت روحى است که‏کشاورزان و کارگران وصنعت‏گران و همه مردم کوچه‏ و بازار را سر از پا نشناخته به کار و تلاش واداشته و شب و روز آنان را با دغدغه انقلاب و یارى و پیروزى‏ آن به هم گره زده است، و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، کشور عزیز از آسیب دهر، ان ش الله تعالى، مصون است.»112. باور داشت توحید و عدالت و احساس محبت و انس ب مفاهیم متعالى و حیات معقول با تفاوت مراتب و شدت و ضعف‏ آن در نهاد تمامى و یا حداقل انسان‏هاى سلیم النفس وجوددارد اما آنچه پس از شناخت صحیح هدف حیات و درک نیازهاى‏ واقعى انسان مهم است، آمادگى براى دستیابى به آن اهداف و جهاد و تلاش براى تحقق آن است. قرآن کریم پیروزى و رستگارى و نجات را مرهون تلاش و کوشش بندگان تلاشگر و مسؤولیت شناس نموده، مى‏فرماید:
(و لو أن أهل القرى‏ آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من‏ السمأ و الأرض...)12و نیز مى‏فرماید: (و أ لّوِ استقاموا على‏ الطریقة لأسقیناهم ماء غدقاً)13و حضرت امام(قدس سره) مى‏فرماید:
«بى‏تردید دست خدا با شماست، اگر شما در خدمت او باشید و براى ترقى و تعالى کشور اسلامى به روح تعاون ادامه دهید.»14مردم صبور، مقاوم و تلاشگر ایران، از آغاز ورود اسلام به این‏ سرزمین، نشان داده‏اند که‏هر گاه اسلام به حضور و یارى آنان‏ نیازى داشته، با جان و دل وارد صحنه شده و همه‏هستى خود ر براى آن تقدیم کرده‏اند و هنوز هم با همان شعار و شعور درصحنه هستندو همین ایمان و صداقت و صراحت و همین‏ رشادت و ایثار آنان باعث شد که‏حضرت امام بفرماید:«این جانب با آنچه در ملت عزیز از بیدارى و هشیارى‏ و تعهد و فداکارى و روح مقاومت و صلابت در راه‏ حق مى‏بینم، با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا... سفر مى‏کنم.»15چه خوب است این جمله وصیتنامه حضرت امام(قدس سره) را با بخشى از خطبه حضرت امیر(ع) مقایسه کنیم که در خطاب به‏ مردم کوفه - یا همه مسلمانان معاصرش - مى‏فرماید: «فلوائتمنت أحدکم على قعب لخشیت أن یذهب‏ بعلاقته!»16«اگر کاسه ‏اى چوبى را به یکى از شما سپارم مى ‏ترسم‏ که بند بى ارزش آن را به یغمابرد.» آنان که انقلاب اسلامى را با معیارها و شاخص‏هاى وارداتى و ضد دینى تحلیل نموده وارزیابى مى‏کنند، چون جز لذت و رفاه‏ مادى و ابتذال فرهنگى حرف دیگرى از استاد نیاموخته‏اند، گمان‏ مى‏کنند مردم مسلمان ایران نیز باید سرگرم شعارهایى از این‏ دست شوند، لذا با طرح شعارهاى انحرافى و حساسیت‏هاى‏ جعلى و بزرگ نمودن مشکلات و مطالبات، حریم‏ها را شکسته و مسؤولیت‏پذیرى در برابر انقلاب و احساس عبودیت در برابر خداوند و تکلیف در برابر جامعه و تاریخ را به فراموشى سپرده و اسلام و انقلاب و حتى خداوند متعال را مسؤول پاسخگویى به‏ همه انتظارات دروغین قلمداد مى‏کنند، در صورتى که مردم‏مسلمان، خود مى‏دانند که خداوند در هیچ کجا وعده پیروزى مطلق و سعادت و سرور بى‏رنج و غم و بى‏قید و شرط نداده و خوشبختى بى‏زحمت و تلاش را ارزانى کسى‏ نکرده‏است.3. حضور نیروهاى آزموده و تجربه دیده دوران دفاع مقدس در درون جامعه اسلامى، یک گنجینه فعلیت یافته و به بارنشسته منحصر به فرد و پا به رکاب است. اصرار رهبر معظم‏ انقلاب براى مکتوب شدن این تجربیات و نظام‏مند شدن و برکرسى تدریس اساتید دانشگاه‏ها و حوزه‏هاى علمیه قرار گرفتن آنها، کوششى براى قدرشناسى از این تجربیات‏ گرانسنگ و ماندگارى آن براى نسل‏هاى آینده و بازگشایى افق نوینى از مباحث اعتقادى - کلامى، فقهى، اخلاقى، اجتماعى و... - است و نیز تذکرى است براى بهره‏مندى از این‏ تجربیات بى‏نظیر در تاریخ معاصر. و ناگفته معلوم است که بسیارى از این تجربیات را، آنان که خود آفریننده آن بوده‏اند، تنه مى‏توانند طى خاطرات شیرین دوران انقلاب و دفاع مقدس بازگو کنند و این وظیفه‏ شنوندگان قصه‏هاست که باید از درون آن، خاطرات بلند، قاعده و رمزهاى علمى - تجربى و پرسش‏هاى فلسفى و فقهى را تدوین نموده، نظام‏مند نمایند و به راستى تاکنون که نزدیک به‏ بیست سال از دوران دفاع مقدس مى‏گذرد کدام رشته علمى دانشگاهى براى چنین کارى‏ احساس تکلیف نموده و کدامین پایان‏نامه دانشگاهى به این سمت جهت داده شده است؟! و سخن آخر این که غربیان، مستبد بالذات‏اند و از پى‏آمدهاى این استبداد دزدیدن آثار فرهنگى مکتوب و غیر مکتوب جهان و ایجاد انحصار علمى و حسادت نسبت به علوم و معارف دیگر مناطق و به ویژه اسلام است که تضاد و تصادم بیشتر و توانایى رقابت بالاترى ر با غرب دارد. غربیان اصرار دارند تا اصالت علمى جهان اسلام را انکار نموده سطرهاى بلند و پرفروغ دانش را در تمدن اسلامى از صحنه تاریخ علوم حذف کنند و مقلدان و شیفتگان آنان‏ در این جنایت یا راه سکوت پیش مى‏گیرند و یا آتش بیار معرکه مى‏شوند.از سوى دیگر بدنه مردم مسلمان ایران، گرچه همانند مسلمانان نخستین، براى دستیابى به‏ علم و دانش، مرز و نژاد و مذهب را در مى‏نوردند و براى آموختن، هیچ مانعى نمى‏بینند اما در عین حال اصالت فرهنگ خود را با تمام وجود باور دارند و حاضر نیستند بر روى آن با هیچ‏ کس معامله کنند و انتظار آن دارند تا مراکز علمى و فرهنگى کشورشان نیز ضمن بهره‏مندى از دانش دیگران، بر اصالت فرهنگى خویش تأکید بیشترى داشته، با تلاش و کوشش و مدیریت‏ صادقانه و خیرخواهانه و اعتماد به نفس، درخت تناور فرهنگ بومى را پربارتر نمایند. و تنها در این صورت است که تعامل سازنده میان متخصصان و نخبگان علمى و مدیریتى‏ با بدنه جامعه مسلمان برقرار شده در اثر این وحدت و همگرایى بر محور نیت پاک، امیده زنده و ناامیدى‏ها رخت بر مى‏بندد و «بى‏تردید رمز بقاى انقلاب اسلامى همان رمز پیروزى‏ است و رمز پیروزى را ملت مى‏داند و نسل‏هاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن‏ اصلى آن: انگیزه الهى و مقصد عالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشور ب وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد»17 است.
* عضو هیأت علمى مجله.1. و البته امید است سیاست‏گذارى‏هاى دلسوزانه در هر دو حوزه به ثمر بنشیند و برداشت ما در بایگانى تاریخ بماند.2. صحیفه امام، ج‏21، ص‏292، منشور روحانیت.3. همان.4. آیاتى چون سوره مدثر، 42 تا 47 و سوره ماعون و... را بنگرید.5. حج: 416. از اظهارات یکى از اساتید محترم دانشگاه در محضر مقام معظم رهبرى، مهرماه 847. اعراف: 1578. بحارالأنوار، ج‏73، ص‏3739. همان: 36710. وصیتنامه سیاسى الهى حضرت امام خمینى(قدس سره)، آخرین بند.11. همان.12. اعراف: 9613. جن: 1614. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره).15. همان.16. نهج البلاغه، خطبه 2517. وصیتنامه حضرت امام(قدس سره)، بند الف.

تبلیغات