مطالب مرتبط با کلیدواژه

پرتاب شدگی


۱.

بررسی مواجهه با رنج تنهاییِ اگزیستانسیال در اندیشه اروین یالوم و رنج عارفانه فِراق در اندیشه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رنج وجودی تنهایی فراق پرتاب شدگی معنا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۷۲ تعداد دانلود : ۱۲۰۹
اروین یالوم معتقد است که تنهایی یک حد مرزی و رنجِ وجودی است که با انسان تنیده شده است . انسان ، تنها به دنیا می آید ، تنها از دنیا می رود و خودش به تنهایی مسئول آفرینش ماهیت خویش است؛ نه این که در این عالَم مددکاری ندارد ، بلکه هیچ پناهگاهی نیز برای او وجود ندارد و ناخواسته در این عالم پرتاب شده است . جلال الدین محمد بلخی (مولوی) نیز از رنج تنهایی یاد می کند ، اما از سنخِ تنهاییِ تلخ یالومی نیست ، بلکه تنهایی در قالب فِراق از اصل خویش است ، دلهره اش نه به خاطر بی پناهگاهی ، بلکه به سبب بی اویی و غربت در عالَم است که برایش دردناک و رنج آور شده است . در اندیشه یالوم ، رنجِ تنهایی راه حلی ندارد و مسئله ای وجودی است که انسان باید آن را بپذیرد و تنها می تواند آن را تسکین دهد ، اما مولوی با خدا بودن را رافعِ رنجِ فراق و تنهایی می داند . نویسنده امیدوار است با ارائه این تحقیق ، از رنج تنهایی با رویکردی معناجویانه بکاهد . در همین راستا ، در ابتدا به ترسیم وجوه رنجِ تنهایی اشاره کرده و در پایان ، به بیان راهکارهای رهایی از این رنج تنهایی می پردازد .
۲.

حال وهواها: تعیّنِ دازاین و میدان معناشناختی «واقع بودگی»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: واقع بودگی دازاین حال وهوا یافتگی پرتاب شدگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۶
در چارچوب هستی شناسی ارسطویی، هر موجودی برآیندی از دو بردار تعیّن (فعلیّت) و بی تعینّی (امکان) دانسته می شود. در این مقاله می خواهیم معنای خاص متعیّن بودن دازاین را، که هیدگر به آن «واقع بودگی» می گوید، در چارچوب این هستی شناسی مشخص کنیم. نشان خواهم داد که واقع بودگی دازاین ازحیثِ انتولوژیکی-اکسیستنتسیال در «یافتگی» و ازحیثِ انتیکی-اکسیستنتسیل در «حال وهواداری» او متبلور می گردد. سپس می کوشم، با مشخص نمودنِ مختصاتِ کلی حال وهواها از روی مورد خاص «ترس» و پیوندهای درونی واقع بودگی با پرتاب شدگی و فهم، میدان معناشناختی «واقع بودگی» دازاین را به صورتِ شبکه ای مفهومی بر محورِ حال وهواداری ترسیم کنم. در بخش نخست این مقاله، واقع بودگی دازاین را، در چارچوب یک هستی شناسی ارسطویی، بر محور امکان و فعلیّت طرح کرده ام. درواقع، این طرح هستی شناختی ارسطویی را به منزله پارادایمی برای فهم نحوه متعیّن بودن دازاین به کار گرفته ام. در بخش دوم، نشان داده ام که واقع بودگی دازاین ازحیثِ هستی شناختی-اکسیستنتسیال در «یافتگی» و ازحیثِ انتیکی-اکسیستنتسیل در «حال وهواداری» او تبلور می گیرد. در بخش سوم، برای دست یافتن به ساختار کلّی حال وهواها، روی تحلیل هیدگر از پدیدار «ترس» تمرکز کرده ام تا مختصات کلّی حال وهواها را از روی آن به دست آورم. در بخش چهارم، با اتکا بر درک عمیق تر ساختار واقع بودگی، پیوند درونی میان یافتگی، فهم و پرتاب شدگی را بررسی کرده ام. و سرانجام در بخش پنجم، کوشیده ام، ضمن برشمردن مختصات کلّی حال وهواها، نموداری از میدان معناشناختی «واقع بودگی» دازاین ترسیم کنم.