مطالب مرتبط با کلیدواژه

هیفاء بیطار


۱.

بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: داستان کوتاه ازخودبیگانگی جامعة پدرسالار هیفاء بیطار زویا پیر

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
تعداد بازدید : ۱۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۳۲۸
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
۲.

نگاهی تطبیقی به جایگاه ادبیات زنان در کشورهای اسلامی: مطالعه موردی "عادت می کنیم" از زویا پیرزاد و"خاطرات یک زن مطلقه" از هیفاء بیطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جینوکریتیسیزم زویا پیرزاد عادت می کنیم هیفاء بیطار خاطرات یک زن مطلقه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۵ تعداد دانلود : ۶۶۰
بیش از صد سال از آشنایی زنان جهان اسلام با مدرنیته و جریان های فکری-اجتماعی آن چون فمنیسم می گذرد. در این سال ها دغدغه اصلی زنان این سرزمین ها، احقاق حقوق سلب شده آنان و برابری آنان با مردان بوده است. با این حال بررسی آثار نگاشته شده توسط زنان (در قالب های رمان، شعر و...) نشان می دهد که هنوز فاصله زیادی میان جامعه آرمانی زنان فمنیست با واقعیت های اجتماعی وجود دارد و زنان فمنیست همچنان در حاشیه جامعه نگه داشته شده اند. در مقاله حاضر ابتدا (و با کاربست نظریه جینوکریتیسیزم) جایگاه زنان کشورهای اسلامی در سه مرحله تعریف شده توسط شوالتر مشخص شده، در ادامه از چرایی ناتوانی آنان برای عبور از این آستانه سخن گفته خواهد شد. برای نیل بدین هدف، دو اثر از دو نویسنده پیشرو زنِ جهان اسلامی یعنی رمان عادت می کنیم از زویا پیرزاد و رمان خاطرات یک زن مطلقه از هیفاء بیطار، که از رمان های موفّق ایران و سوریه هستند و هر دو با محویّت موضوع طلاق نوشته شده اند، انتخاب و از منظر نظریه جینوکریتیسیزم بررسی شده است. نتیجه این بررسی حکایت از آن دارد که زنانِ فمنیست جهان اسلام، در مرحله دوم از مراحل سه گانه ای که شوالتر آن را ترسیم کرده است، متوقف شده اند؛ بدین معنی که آنها از تقلید از سنت های مردانه روی برگردانده اند اما هنوز به صورت کامل به مرحله سوم که در آن زنان به جای توجّه به مردان، خویشتن زنانه خویش را مورد توجّه قرار می دهند و با لحن، ادبیات و شیوه روایت خاص خود، به بیان تجربه های خاص خود می پردازند پای ننهاده اند و در آستانه این مرحله برجای مانده اند.
۳.

خوانشی بر طرحواره های ناسازگار اولیه همسان در دو رمان «یومیات مطلقه» هیفاء بیطار و «وانهاده» سیمون دوبووار بر اساس نظریه ی جفری یانگ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سیمون دوبووار طرحواره های جفری یانگ طرحواره های ناسازگار اولیه نقد روانکاوانه هیفاء بیطار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱ تعداد دانلود : ۱۸
رمان های پست مدرن «یومیات مطلقه» هیفاء بیطار و «وانهاده» سیمون دوبووار به شیوه اول شخص روایتگر زندگی روزمره ی دو زن مطلقه به عنوان قهرمان رمان های یاد شده هستند. اهمیت این پژوهش از آن جهت است که شخصیت روان رنجور هر دو رمان این امکان را فراهم می سازد که با دیدی روان کاوانه به قهرمان دو رمان نگریسته و به بررسی طرحواره های ناسازگار اولیه جفری یانگ در شخصیت آن ها با روشی تطبیقی پرداخته شود. این پژوهش، بر شیوه ی توصیفی- تحلیلی استوار است. این پژوهش برآن است تا نگرش ملموس به جامعه سوریه و فرانسه داشته و از عوامل مؤثر در شکل گیری این طرحواره ها در قهرمان دو رمان پرده برداشته و با شاهد مثال آن ها را مورد تدقیق نظر قرار دهد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که قهرمان این دو رمان هر دو توسط شوهرشان وانهاده شده و از طرحواره های ناسازگار اولیه یکسانی رنج می برند. هر دو قهرمان رمان از میان انواع طرحواره های ناسازگار اولیه از طرحواره های وابستگی/ بی کفایتی، نقص/ شرم و رهاشدگی/ بی ثباتی (ترک شدن) رنج می برند، که به ترتیب خاستگاه آن ها، طرحواره ی وابستگی/ بی کفایتی در آنها ناشی از استمداد از پدر در انجام تمامی وظایف روزمره حتی انجام تکالیف به ویژه در سن نوجوانی که مرحله رسیدن به استقلال و خودکفایی است. افزون بر این، طرحواره نقص/ شرم برخاسته از وانهادن آنان توسط همسرانشان و طلاق دادن آنان توسط ایشان، و نیز طرحواره طرد شدگی/ بی ثباتی ناشی از روابط متزلزل آنان است.