دیری است که متکلمان مسلمان درباره صحت اطلاق مخلوق بر افعال انسان به منازعه بر خاسته اند. این نزاع در کاوشهای تفسیری نیز به ظهور رسیده است. در این راستا، رویکرد سه مکتب معتزلی، اشعری و شیعی در نگاه سه مفسر «زمخشری»، «فخر رازی» و «طبرسی» نسبت به موضوع یاد شده تأمل برانگیز است. زمخشری افعال انسان را مخلوق خدا نمی داند و مخلوق بودن اعمال انسان را با عدالت خداوندی و اختیار انسان ناسازگار می بیند؛ طبرسی نیز رأیی مشابه زمخشری دارد. در این مقاله بررسی خواهد شد که این دو مفسر در مقام ابطال نظریه مخالفت با جبر گرایی اشاعره، خود به چالش بیرون انگاری افعال انسان از جرگه مخلوقات الهی گرفتار آمده اند.
اما در تفسیر فخر رازی گر چه از خداوند به عنوان خالق همه کائنات و از آن جمله افعال خیر و شر بندگان یاد می شود اما دیدگاه او نیز از پس حل مشکلاتی چون عدالت خداوندی و آزادی انسان بر نمی آید.
دراین مقاله،آن چه بررسی شده،عبارت است از:1.قرآن،بشرعصر نزول وحی را از انحرافات و گمراهی نجات داده و زمینه رشد و کمال را فراهم کرد.2.بشرامروز نیز،نیازمند هدایت وحی است.زیرا،عقل وعلوم جدید،هراندازه پیشرفت کند،مارا ازهدایت قرآنی بی نیاز نمی کند.3.محتوای وحی قرآنی،مجموعه قوانین تشریعی الهی است که با نیازهای فطری و ثابت آدمی و نیز،بانیاز های متغییراو،در هر زمانی سازگاری داشته،به همین دلیل،پیام قرآن،جهانی وابدی است.
این مقاله درصدد آن است تا به نظریه علم تصدیقی یقینی ابن سینا از جهت تعیین مقومات آن بپردازد. با توجه به آراء آشکار و متمایز بوعلی، مقومات مذکور عبارتند از: اعتقاد، دو وجهی بودن اعتقاد، ثبات، داشتن حد وسط (در غیر اولیات). اما در باب مؤلفه صدق، مقوم دانستن آن در نظر بوعلی ما را با اشکالات متعددی مواجه میکند. از آنجا که مقوم بودن آن در آراء شیخ الرئیس تصریح نشده است و بدلایلی چند، میتوان صدق را لازمة نحوة خاص علم تصدیقی دانست. صدق نه مقوم علم تصدیقی یقینی است و نه امری زاید یا مطرود، بلکه لازمه چنان علم و در طول آن است.