"این مقاله برگرفته از پژوهشی است که در سال 1385 در مرکز تحقیقات صداوسیما انجام شده و اثرات منفی تلویزیون را بر کودکان 7 تا 12 ساله (از نظر والدین آنها) در دو گروه «اثرات آموزشی منفی و مستقیم تلویزیون» و «اثرات رفتاری منفی و غیرمستقیم تلویزیون» مورد بررسی قرار داده است.
در گروه اثرات آموزشی منفی و مستقیم تلویزیون، آثار این رسانه بر کودکان در زمینههایی مانند خوردن مواد کم ارزش، استفاده از تکیه کلامها و اصطلاحات نامناسب، تقلید رفتارهای پرخاشگرانه، ایجاد انتظارات بیجا، بدآموزی نمایش مصرف مواد مخدر، تقلید رفتارهای بیادبانه و انجام رفتارهای خطرناک مورد توجه بوده است.
در گروه اثرات رفتاری منفی و غیرمستقیم تلویزیون نیز، اثرات تلویزیون بر دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن، کم شدن مطالعه، کم شدن تحرک و فعالیت بدنی، بیدقتی در انجام تکالیف مدرسه، دیر انجام دادن تکالیف مدرسه، کم حرف زدن با خانواده، ارتباط کم با همسالان، ترسیدن از گزارشهای مربوط به جنگ و مشکلات جسمی مورد نظر بوده است.
" "کودک، تلویزیون، اثرات آموزشی تلویزیون، اثرات رفتاری تلویزیون.
"
عملیات روانی، تلاشهای برنامه ریزی شده ای است برای تغییر ادراکات و در نهایت رفتار مخاطبان معین، اجرا و انجام موفقیت آمیز سناریوی عملیات روانی توسط رسانه ها، مستلزم درک درست آنان از مخاطبان، شگردها، روشها و ابزارهای مورد استفاده در ترغیب و متقاعد کردن مخاطبان است؛ لذا طراحان عملیات روانی رسانه ای باید به اطلاعاتی در مورد فرهنگ، شرایط و ویژگیهای اجتماعی - سیاسی مخاطبان دست یابند؛ اما این مهم خود مستلزم درک پیچیدگیهای میان رابطه ساختار آگاهی انسان و سازه های موثر در تکوین آگاهی است. به عبارتی عملیات روانی از طریق رسانه، باید به ماهیت تعاملات میان آگاهی، ساختارهای هنجاری، شناختی، ابزاری و احساسی توجه داشته باشد تا از طریق مداخله در ارزشهای حاکم بر ساختارهای مذکور یعنی صداقت، حقیقت، مفید بودن و زیبایی شناسی زمینه بر هم زدن نقطه تعادل میان عینیت و ذهنیت را فراهم ساخته و سازه های موجد سازمان آگاهی چون فضاسازی، گزینش و همگون سازی را، ساختار مجدد دهد. بدیهی است به جهت ماهیت زبان که بر بنیاد اشتراک معانی استوار است، با تغییر در ساختار آگاهی، ساخت معنایی واژگان دچار تغییر شده و این خود زمینه تغییرات زبانی (توسیع و تضییق معنایی واژگان) را فراهم خواهد آورد. این مقاله در تلاش است تا نحوه مداخله رسانه ها در زبان را از مسیر تحول در ساختار شناختی و از طریق عملیات روانی رسانه ای نشان دهد.
در ادبیات جامعه شناختی فردگرایی به عنوان مفهومی مدرن در مقابل جمع گرایی جامعه سنتی قرار می گیرد. بازاندیشی در خصوص خویش و عرصه های مختلف زندگی از ویژگیهای بارز فردگرایی به شمار می آید. در چنین شرایطی و در فقدان تایید دایمی اجتماعی، گرایشها و جهت گیریهای مختلف از جمله گرایشهای دینی هستند که خصلت قطعی خود را از دست داده و مورد بازاندیشیهای مکرر قرار می گیرند. این وضعیت خصوصا در بین اقشاری که بیشتر در معرض آگاهیهای مدرن قرار دارند رواج بیشتری پیدا می کند.
با پذیرش اولیه این پیش فرض مقاله حاضر در صدد مطالعه چگونگی وضعیت ارزشهای فردگرایانه - جمع گرایانه در بین دانشجویان و رابطه آن با گرایشهای دینی و اشکال بازاندیشانه آن است.
بدین منظور با استفاده از سنجه دینداری استارک و گلارک و شاخص محقق ساخته بازاندیشی دینی و مقیاس جمع گرایی - فردگرایی تریاندیس مشخص شد که علی رغم تسلط خصلتهای جمع گرایانه، گرایشهای فردگرایانه نیز به همان شدت در بین این قشر موجود است. این هم زیستی از طریق دو روش پیمایشی و سازه ای تایید شد. همچنین در بین این گروه ابعاد اعتقادی و تجربی دین نسبت به ابعاد دیگران از میزان پذیرش بیشتری برخوردار است.
رابطه بین شاخصها نشان داد که جمع گرایی با همه ابعاد دینداری ارتباطی مثبت و معنادار دارد اما مستقل از بازاندیشی در دین عمل می نماید. در مقابل فردگرایی با بعد تجربی دینداری و شاخص بازاندیشی در دین روابط قوی تری را نشان می دهد.
اقتصاد علم مطالعه رفتار انسان به عنوان رابط میان معاش و منابع کمیاب است. به عبارت دیگر، مسئله اصلی در اقتصاد بر اقتصادی کردن منابع کمیاب است. تمام فعالیتهایی که منجر به خلق، جمع آوری، پردازش، سازماندهی، اشاعه، و استفاده از اطلاعات است شامل منابع کمیاب میشود. در مقاله حاضر سعی خواهد شد تا جنبه های نظری مربوط به اقتصاد اطلاعات و کاربرد آن در کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی مورد بحث قرار گیرد. مباحثی نظیر ارزش تولید اطلاعات با توجه به مصرف، ایجاد ارزش افزوده، قیمت محصولات اطلاعاتی، ارزشیابی نظام یا خدمات اطلاعاتی، و مباحث مربوط به هزینه سودمندی در این مقاله مورد نظر است .
"امروزه رسانههای جمعی، بویژه تلویزیون نقش بسیار مهمی در ادارک مخاطبان از جهان واقعی دارند. بازنمایی رسانهای جهان در چهارچوب تصاویر کلیشهای و قالبی، باعث شکلگیری ادراک و شناخت طبقهبندیشده از پدیدههای مختلف میشود. چنین ادراکی گاه مبنای قضاوت افراد دربارة پدیدهها و برخورد با آنها قرار میگیرد و پیامدهای نامطلوبی در سطح فردی و اجتماعی برجا میگذارد. در این مقاله، نقش رسانهها در بازنمایی تصویر بیماری روانی و افراد مبتلا به اختلالات روانی مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی ادبیات پژوهشی در این گستره، نشان میدهد که بیشتر تولیدات رسانهای، بویژه فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی، تصویری تحریفشده و مخدوش از بیماری روانی و افراد مبتلا به اختلالات روانی ارائه میدهند. نمایش چنین تصویری، نهتنها باعث شکلگیری نگرشهای منفی به بیماران روانی و حتی متخصصان این حوزه میشود بلکه بر فرایند درمان بیماریهای روانی و امنیت روانی جامعه تأثیر منفی میگذارد.
" "بازنمایی رسانهای، بیماری روانی، افراد مبتلا به اختلالات روانی، تصاویر کلیشهای، اثرات رسانهها.
"