مقاله پیش رو با عبور از نظریات لیبرال و مارکسیستی، قصد دارد در پرتو تجزیه و تحلیل گفتمانی، ماهیت سیاست های آپارتایدی را در سال های 1948 تاکنون را در سرزمین های اشغالی بررسی کند. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که روند مفصل بندی و شکل گیری گفتمان آپارتاید در اسراییل به چه صورت بوده است؟ فرضیه پژوهش عبارت است از اینکه گفتمان آپارتاید در اسراییل در زمان مفصل بندی خود، از هم ارزی و هویت سازی از طریق اتکا به دین یهود به عنوان یک ابزار برای دستیابی به مصالح سیاسی خود بهره جست. این گفتمان در پی ایجاد یک نظام معنایی جدید از طریق پیوند هویت های مختلف در یک پروژه مشترک بوده است. بر این اساس نظم اجتماعی ایجاد شده از عناصر متفاوت و پراکنده تشکیل شده است. این عناصر متفاوت و پراکنده، متشکل از همان عناصر خارجی و نیروهای مهاجری هستند که در فلسطین سکنی گزیدند. در حقیقت صهیونیسم، هویت های شناور و عناصر رهاشده یهودی را با ایجاد مکانیزم های قدرت در جهت مشروعیت سازی و غیریت آفرینی برای تولید و ایجاد نظام معنایی و هویت در سرزمین های اشغالی منسجم کرده است.
این مقاله به بررسی مفهوم آنتی سمیتیسم یا ضدیت با قوم یهود در سه عصر کلاسیک ، رنسانس و مدرن پرداخته ، مفروضات ، انگاره ها و مصادیق این مفهوم را در هر دوره ، شرح می دهد . هنچنین به مقومات نئو آنتی سمیتیسم می پردازد که پس از سه واقعه انتفاضه کنفرانس دوربان و حادثه 11 سپتامبر 2001 شکل گرفت . از این منظر ، نئو آنتی سمیتیسم یک سناریوی خود ساخته صهیونیستی است . ...