در عصر کنونی، از قدرت یابی چین به عنوان مهمترین چالش سیاسی اقتصادی ایالات متحده آمریکا یاد می شود که مستقیماً نظام بین الملل و ساختار آن را تحت شعاع خود قرار داده است. از سویی دیگر در نگاه افکار عمومی جهان، نوعی «چین هراسی» ترویج یافته که مانعی جدی در جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی چینی ها محسوب می شود. به موازات رشد سریع و پایدار اقتصاد چین، قدرت سخت آن کشور نیز به سرعت رشد می کند و همین امر بدبینی جهان بیرون را افزایش خواهد داد و محیط نامطلوبی را برای آن کشور رقم خواهد زد؛ محیطی که باید با بکارگیری قدرت نرم تلطیف شود. بنابراین کشور چین در راستای رشد و توسعه خود نیازمند راهبردی است که همزمان دو قدرت سخت و نرم را تجمیع کرده و در همراستایی آن ها به کنشگری در سیاست خارجی بپردازد. به زعم نگارندگان این نوشتار، قدرت هوشمند راهبردی مناسب در بازیگری و تقویت توسعه چین در مسیر سیاست خارجی می باشد. مقاله ی حاضر در پی تشریح و شناسایی قدرت هوشمند است و در این پژوهش تلاش می گردد تا بدین پرسش پاسخ داده شود که اهداف و چالش های چین در بهره گیری از قدرت هوشمند در سیاست خارجی کدامند؟ فرضیه آن بیان می دارد که هدف چین از قدرت هوشمند تحقق سیاست «همکاری در عین رقابت» و چالش های آن عبارت از تله بدهی، چین هراسی، کرونا، عدم جذابیت فرهنگ، ضعف در دیپلماسی عمومی، اختلاف با همسایگان و عدم تعادل میان رشد اقتصادی و نظامی است.