باوربه جهان معنا ازدل مشغولی های دیرین انسان بوده است. با وجود تحولات اجتماعی و معرفتی عمیق در عصر مدرن و پسامدرن، انسان همچنان به جهان رازناک، فراسوی امر واقع، نظر دارد. هنر ادبیات پسامدرنیستی با توجه به تفاوت های بنیادین، به بازنمایی امرمعنوی نیزگوشه چشمی دارد. رمان های پسامدرن، عرصه مناسبی برای طرح این پرسش اساسی هستند که درجهان پسامدرن داستانی، امرمعنوی به چه کیفیتی بازنمود داده می شود و چه سویه ها و ابعادی به خود می گیرد؟ هدف از پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی، تحلیل محتوای کیفی متن با روشی مبتنی بر استقرا و ناظر بر متن است. رمان «تاریخ سری بهادران فرس قدیم» علی رغم وجود مؤلفه های عرفانی و غایت مندی دینی، با پایان باز، سلوک خیالی بهادر(ان) و سپردن راه معنوی او و دیگرسالکان در هدفی نامعلوم، به یکدیگر گره زده شده است. رجوع به انسان برای رهایی ازرنج ها و سرگشتگی ها ی وجودی به عنوان تنها تکیه گاه او، درقالب بازگشت به سوی استاد درمسیربی انتهای سلوک، ذهن خواننده رابه سوی نگرش انسان مدارانه و عرفان سکولار رهنمون می سازد.