آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

نظریه وضع طبیعی که سنگ بنای نظریه های قرارداد اجتماعی است، ابداع فیلسوفان سیاسی غرب نیست و در قرآن و روی کرد سیاسی تفسیری علامه طباطبایی دارای پیشینه است. این نظریه به وضعیت ما قبل مدنی انسان و غیبت فرمان روایی سیاسی اشاره دارد. با توجه به این که نبودِ مطالعه مقایسه ای میان فیلسوفان سیاسی غرب و مسلمان پیرامون نظریه وضع طبیعی به شدت احساس می شود، مقایسه دیدگاه لاک و علامه در این خصوص ضروری به نظر می رسد. بنابراین، در این جستار با روش مقایسه ای تحلیلی، دیدگاه لاک و علامه طباطبایی بررسی خواهد شد. پرسش نوشتار حاضر این است که وجوه اشتراک و افتراق دیدگاه لاک و علامه چیست؟ بر اساس نتایج پژوهش، لاک و علامه هردو معتقدند که انسان ها در وضع طبیعی، گرایش به صلح و هم گرایی داشتند و واگرایی امری عارضی بود؛ هردو انسان را مدنی بالاضطرار می دانند، ولی لاک به قانون طبیعی (عقل) و علامه به فطرت (شریعت تکوینی) ارجاع می دهند؛ لاک راه برون رفت از وضع طبیعی را تکیه بر عقل می داند، ولی علامه بر بازگشت به دین و پیروی از پیامبران تأکید می کند. پرسش لاک در باره چگونگی وضع طبیعی در غیبت فرمان روایی سکولار است، ولی پرسش علامه پیرامون چگونگی وضع طبیعی در غیبت فرمان روایی دینی و نبود پیامبران الهی است. با توجه به این که وضع طبیعی ترسیم شده در دیدگاه علامه جنبه واقع نمایی دارد و وضع طبیعی لاک جنبه نمادین، به نظر می رسد که نظریه وضع طبیعی علامه توانِ پاسخ گویی به اِشکالِ غیر واقعی بودن این نظریه را دارد.

تبلیغات