آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

پرسش بزرگ امروز این نیست که آیا انسان، قرن بیست و یکم را به سلامت پشت سر خواهد گذارد، بلکه این است که آیا ایمان ما به بشریت در پایان قرن همچنان باقی خواهد ماند. نویسنده در ابتدا موضوع را با این مسأله آغاز می‏کند که نگرانی درباره بقای نسل بشر به قدرت تاریخ انسان است. فعالیت‏های بشر پیوسته برای به خطر انداختن کره زمین مورد نکوهش قرار می‏گیرد. در رسانه‏ها حکایت‏هایی از کمبود هر چیز که بشود فکرش را کرد و با توجه به میزان ویرانگری بشر ظاهر می‏شود و گروه‏های حمایتی و سیاستمداران، انتشار آنها را ترغیب و تشویق می‏کنند. به طور خلاصه تلاش بشر برای اهلی کردن طبیعت به عنوان چیزی همچون کشتار جمعی انسانی یا هولوکاست تلقی می‏شود. محبوبیت فزاینده اصطلاحی مانند «جای پای بوم شناختی» نشان می‏دهد که امروزه ارتباط فعالیت‏های معمول انسانی با نابودگری در همه جا طنین‏انداز شده است. این اصطلاح که تلویحا بر آن دلالت دارد که اثرگذاردن بر محیط زیست به طور ضروری چیز بدی است، بسیار به ندرت به خاطر پیش‏فرض‏های مردم‏ستیزانه‏ای که دارد مورد انتقاد قرار گرفته است. به خاطر آوردن این موضوع اهمیت دارد که مالتوس به صدا درآوردن زنگ‏های خطر برای رشد جمعیت را براساس این نظریه توجیه می‏کرد که نژاد بشر، فاقد ظرفیت و ابتکار لازم برای تهیه خوراک خود است. فقدان ایمان و اعتماد به انسان به طرز قابل توجهی دراین لکه ننگ به بیان در می‏آید که در اصطلاح «اصالت‏گونه» به طور تلویحی وجود دارد. اصالت‏گونه ارتکاب گناه در بالاتر قرار دادن جایگاه انسان نسبت به بقیه گونه‏های جانوری است. ببترسینگر فعال حقوق حیوانات اصالت‏گونه را این گونه تعریف می‏کنند: «تبعیض یا نگرشی مبتنی بر غرض‏ورزی در برابر منافع اعضای یک گونه جانوری که خود ما عضوی از آن هستیم و علیه اعضای گونه‏های جانوری دیگر»، نویسنده در ادامه در مورد مردم‏ستیزی جدید به این مسأله اشاره می‏کند که: مردم‏ستیزی دارای نفوذ عمیقی بر سیاست‏های عمومی و مباحثات سیاسی است. از دوره قرون وسطا به این سو، درباره احساسات بدخواهانه‏ای که انسان را رنج می‏دهد این همه نگرانی وجود نداشته است. وحشت و هراس از سوء استفاده شیطانی در هر دو سوی اقیانوس اطلس فوران کرده و در سراسر جهان غرب، انتظار بیمارگونه‏ای وجود دارد که عملاً در هر خانه‏ای یک انسان تجاوزگر زندگی می‏کند. تمامی روابط متقابلی که متضمن احساسات و عواطف هستند، چه به شکل فیزیکی و چه جنسی، این برچسب را می‏خورند که آنها روابطی هستند که به طور بالقوه مبتنی بر سوء استفاده می‏باشند. «نگاه سوء استفاده‏گرانه» به عنوان یکی از معضلات کلیدی زمانه ما نگریسته می‏شود.
نویسنده در پایان به خطر مردم‏ستیزی جدید اشاره می‏کند و می‏گوید که خطر مردم‏ستیزی جدید این است که می‏تواند ما را وارد به یک عصر تاریکی جدید و پر از تعصب کند که در آن ما از وجودهای خود به وحشت خواهیم افتاد. در یک چنین شرایطی، ما در برابر خود دو انتخاب بیشتر نداریم: می‏توانیم از ویژگی انسانی خود چشم‏پوشی کنیم؛ یعنی همان خصوصیاتی که به تحول جهان یاری رسانده بودند. تا به این ترتیب به فرهنگی معتقد به جبر باوری رضایت دهیم که فعلاً همه جا متداول است و یا می‏توانیم مسیر عکس را انتخاب کنیم. به جای کنار گذاردن ایمان به بشریت می‏توانیم نیروهای خلاق خود را به سوی تسلط بر آینده انسانی‏مان هدایت کنیم. به جای نگرانی و مشغول کردن خود با این اندیشه که «چه بر سر ما خواهد آمد»، باید برای این پرسش که «چه کارهایی باید انجام داده شود تا آینده جنبه انسانی بیشتری یابد» به جست و جوی پاسخ‏های مناسب باشیم.

تبلیغات