آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

اسلام و رابطه آن با دانش جدید از موضوعاتی است که امروزه به خصوص در محفل‏های فکری جهان اسلام با اشتیاق و علاقه فراوان مورد نقد و بررسی قرار می‏گیرد. نتایج حاصل از این بحث و تحلیل عقلانی و تا حدی تاریخی، یقینا در سمت و سوی جریان کلی اندیشه اسلامی تأثیر قابل توجهی خواهد داشت. گفتاری که در پی می‏آید، سخنرانی سید حسین نصر در رابطه با اسلام و رابطه آن با دانش جدید است. وی بحث خود را با سه دیدگاه که در دنیای اسلام مطرح است شروع می‏کند. نخست، دیدگاهی است که بسیاری از مردم تکرار می‏کنند. من یقین دارم بسیاری از شما، در اینجا، گمان می‏کنید شخصی علم می‏آموزد و سپس نماز و دعا می‏خواند، به خدا عشق می‏ورزد و به دستورات شریعت گردن می‏نهد و لذا در حقیقت هیچ مشکلی اینجا وجود ندارد. این دیدگاه، دیدگاه تازه‏ای نیست، همان است که در طول صد سال گذشته در حوزه‏های آموزشی دنیای اسلام به اذهان تلقین می‏شده و پیشینه‏ای تاریخی دارد که به سید جمال‏الدین افغانی برمی‏گردد. سید جمال‏الدین به دانش غربی علاقه‏مند بود هر چند شناخت کمی نسبت به آن داشت. او همچنین به احیای دنیای اسلامی بسیار دلبسته بود. دانش به خودی خود خوب است چون قدرت می‏بخشد. این بخش نخست استدلال سید جمال‏الدین بود. دوم این‏که: دانش اساسا از دنیای اسلام سربرآورده است، بنابراین مسبب واقعی توشه غرب از دانش و نیز تسلط آن بر دنیای اسلام، همان دانش اسلامی است. از این‏رو تمام کاری که مسلمین باید انجام دهند این است که دوباره آن دانش را برای خویش مطالبه کنند تا به عزت و گذشته خود دست یابند و صاحب تمدنی بزرگ شوند. این دیدگاه تأثیر فراوانی بر دنیای اسلام و گروه‏های تجددگرا بر جای نهاد. دیدگاه دوم این است که مساله رویارویی دانش جدید و اسلام، در حقیقت به هیچ وجه مساله‏ای عقلانی نیست، بلکه مساله‏ای اخلاقی است. تمامی مشکلات دانش جدید ناشی از دانش جدید نیست، بلکه برگرفته از کاربرد اشتباه اخلاقی دانش جدید است. بنابراین باید دانش جدید را جدای از بکارگیری آن و الزامات اخلاقی که در غرب داشته فرض کرد و در نظام اخلاقی دیگری به کار بست. دیدگاه سوم که برای مدت‏های طولانی، عملاً توسط هیچ‏کس (به جز خود نصر) پرداخته نشده است و در همین 20 سال اخیر طرفداران زیادی پیدا کرده، بیان می‏کند که: علم جهان‏بینی خاص خود را دارد و هیچ علمی در خلا متولد نشده است. علم در شرایط خاصی، همراه با مفروضات ویژه‏ای درباره سرشت واقعیت سربرآورد. این دیدگاه مبتنی بر این نظریه است که دانش غربی همان قدر به تمدن غربی مرتبط است که هر شاخه دانش اسلامی با تمدن اسلامی و چون کسب دانش، عملی بی‏ارزش نیست، لذا اخذ دانش تمدنی، توسط تمدنی دیگر، مفید و ممکن خواهد بود. اما برای انجام این کار می‏بایست توانایی اخذ و تملّک آن دانش وجود داشته باشد.
وی در ضمن بحث از سه دیدگاه درباره رابطه اسلام و دانش جدید، به چند پدیده که در دنیای اسلام در حال رخ دادن است اشاره کرده است. نخست و این که کشورهای اسلامی تا حدی که توان دارند در حال کسب علم و تکنولوژی غربی هستند. پدیده دومی که امروزه به وضوح پیداست این که تلاشی برای فهم مقصود از دانش اسلامی و نیز تاریخ آن در حال انجام است. دکتر نصر فکر می‏کنند در این زمینه مسلمانان باید از خود شرمنده باشند، چون از کنار موضوع با بی‏اعتنایی می‏گذرند. ایشان معتقدند که در حقیقت راهی برای تثبیت دانش اسلامی بدون مطالعه دانش غربی به نحو مطلوب، وجود ندارد و سخن‏گفتن از دور زدن دانش غربی بی‏معنی است. مشکل این است که موفقیت روزافزون در آموزش علم و تکنولوژی غربی با اختلال فرهنگی و پرسش‏گری فلسفی که می‏بایست پاسخ داده شود (همراه است) به خصوص در زمانی که دنیای اسلام نمی‏خواهد نقش یک نعش مرده را بازی کند، هیچ‏گاه در تاریخ اسلام، مسلمانان مثل دیگر پیروان تمدن‏های بزرگ آسیایی، سعی در بازی کردن نقش غرب را نداشته‏اند. دنیای اسلام می‏خواهد جایگاه ویژه خود را داشته باشد و به دنبال آن است که هویت خود را بازیابد. دوم این که بحران بزرگی که در نتیجه کاربرد تکنولوژی غربی ایجاد شده، بحران زیست‏محیطی است، این بحران البته جهانی است. ایشان در آخر سخنرانی می‏گویند: بالاخره من فکر می‏کنم تلاشی عقلانی که بعضی آن را اسلامی‏کردن دانش می‏نامند و امروز این اصطلاح خیلی بر سر زبان‏ها افتاده، در حال انجام است. این تعبیر برمی‏گردد به بعضی از نوشته‏های این بنده در دهه 50 و پس از آن و نیز آن مقاله کوتاهی که اسماعیل الفاروقی تحت عنوان اسلامی‏کردن دانش نوشت.

تبلیغات