آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

مقدّمه
اسلام، عقیده و شریعت است و عقیده، ایمان به خدا و روز قیامت و پیامبران اوست و شریعت هم احکام و دستورهاى الهى است که زندگى بهتر را براى بشر تأمین مى‏کند و سعادت دنیوى و اخروى را براى او به ارمغان مى‏آورد.
شریعت اسلامى [در مقایسه با دیگر شرایع آسمانى] از این امتیاز برخوردار است که گستردگى و شمول دارد و براى همه مشکلاتى که انسان در عرصه‏هاى مختلف زندگى با آن رو به رو مى‏شود، راه حلهایى قرار داده است. خداوند سبحان مى‏فرماید: «أَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسْلاَمَ دِیناً»1؛ [امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را براى شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتم].
اما مسائلى فقهى وجود دارد که دیدگاه فقها به دلیل اختلافى که در روایات نقل شده از پیامبر اکرم(ص) دارند، متفاوت شده است. از آنجا که حقیقت، زاده بحث است، سعى کردیم که آن مسائل را در این سلسله از مباحث مطرح کنیم. باشد که طرح این گونه مباحث، وسیله‏اى براى وحدت کلمه و نزدیکى انظار در این باره باشد؛ چرا که این گونه اختلافات، اختلافاتى در جوهر و اصول دین نیست تا موجب دشمنى و کینه نسبت به همدیگر شود، بلکه اختلافى است در آنچه از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است و در مقابل مسائل فراوانى که مورد اتفاق همه مذاهب اسلامى است، ناچیز و اندک است. راهنماى ما در این راه، این کلام خداوند است: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّه جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَ اذْکُروُا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدآءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوَاناً... »؛2 [و همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را برخود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهاى شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید... ].
سجده بر زمین
شاید یکى از روشن‏ترین مظاهر بندگى و تسلیم و فروتنى مخلوق در برابر خداوند، سجده باشد. موءمن با سجده، بر عبودیت و بندگى خویش نسبت به خداوند تأکید مى‏ورزد.
تقدیر خداوند، عزّاسمه، بر این تعلّق گرفته است که بنده، خود را در مقابل او چنین کوچک شمارد تا لطف و احسانش را بر او جارى سازد. از این رو در برخى روایات آمده است: «نزدیک‏ترین حالات بنده به خداوند، حال سجده اوست».
و از آنجا که در میان عبادتها، نماز، معراج موءمن است و با این عبادت است که موءمن از کافر ممتاز مى‏گردد و سجده، یکى از ارکان آن محسوب مى‏شود، چیزى آشکارتر از سجده بر خاک، شن، سنگ و ریگ، نشان دهنده این فروتنى و تذلّل نیست؛ زیرا فروتنى و تذلّلى که در سجده بر این امور وجود دارد، به مراتب، آشکارتر و روشن‏تر از تذلّلى است که در سجده بر حصیر و بوریا وجود دارد؛ چه رسد به سجده بر لباسهاى فاخر و فرشهاى پرپشت و طلا و نقره. البته سجده بر همه این موارد، سجده است، اما عبودیت و بندگى، در سجده بر خاک و امثال آن، از سجده بر هر چیز دیگرى آشکارتر است.
امامیه در سفر و غیر سفر، به سجده بر زمین ملتزم و مقیّدند و سجده بر غیر زمین را جایز نمى‏دانند؛ مگر بر چیزى که از زمین روییده شده باشد؛ البته مشروط بر اینکه خوردنى و پوشیدنى نباشد. به دلیل روایات متواترى که از پیامبر اکریم(ص) و اهل بیت(ع) و اصحاب او رسیده است، جایز نمى‏دانند که به هنگام نماز و در حال صحّت و سلامتى، بر غیر زمین و روییدنیهاىِ از آن سجده شود. بعداً(در خلال بحث) روشن خواهد شد که روش اصحاب پیامبر(ص) التزام به سجده بر زمین و روییدنیهاىِ از آن بوده است و عدول از این سنّت در زمانهاى بعد روى داده است.
اختلاف نظر فقها در شرایط محل سجده
مسلمانان بر وجوب دو بار سجده در هر رکعت از رکعتهاى نماز، اتفاق نظر دارند و دراینکه این سجده در مقابل چه کسى باید باشد هم اختلافى ندارند؛ چرا که این خداى سبحان است که آنچه در آسمانها و زمین است، از روى اطاعت یا اکراه، او را سجده مى‏کنند3 و این کلام خداوند، شعار هر مسلمان است که: «... لاَتْسجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاَلِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا للَّهَ الَّذِی خَلَقَهُنَّ... »4؛ [خورشید و ماه را سجده نکنید، بلکه خداى را که آنها را آفرید، سجده کنید].
اختلاف مسلمانان تنها در شرایط محلّ سجده است؛ یعنى جایى که سجده کننده، پیشانى‏اش را بر روى آن مى‏گذارد. شیعه معتقد است که سجده باید بر زمین یا روییدنیهاى غیر خوراکى و پوشاکى، مانند حصیر و بوریا باشد، اما دیگر مذاهب اسلامى در این مسئله با شیعه مخالفند. اینک آراى فقها در این زمینه:
شیخ طوسى5 در بیان آراى فقها مى‏گوید:
در حال اختیار، سجده بجز بر زمین یا روییدنیهاى غیر خوراکى و غیر پوشاکى، از قبیل پنبه و کتان، جایز نیست، اما فقهاى اهل سنّت مخالف این نظر هستند؛ زیرا به اعتقاد آنان سجده بر پنبه، کتان، مو، پشم و امثال اینها جایز است... .
شیخ طوسى در ادامه مى‏فرماید:
سجده بر چیزى که داراى پنبه یا کتان باشد، مانند سجده بر پیچ عمامه و گوشه عبا و آستین پیراهن، جایز نیست. شافعى هم بر این عقیده است و از على(ع)، ابن عمر، عبادة بن صامت، مالک و احمد بن حنبل هم چنین روایت شده است. ابو حنیفه گفته است: «اگر کسى بر چیزى سجده کند که داراى پنبه باشد، مانند لباسى که بر تن دارد، کفایت مى‏کند و چنانچه بر چیزى سجده کند که از او جدا نیست، مثل اینکه دست خود را بر روى زمین پهن و بر آن سجده کند، کفایت مى‏کند، اما مکروه است». این مطلب از حسن بصرى روایت شده است.
6علاّمه حلّى7در بیان آراى فقها درباره محلّ سجده مى‏فرماید:
از نظر همه علماى شیعه، سجده بر غیر زمین و بر چیزى که از زمین نروییده؛ مانند پوست و پشم، جایز نیست، اما علماى اهل سنّت بر جواز سجده بر غیر زمین اتفاق نظر دارند.8
شیعیان در این رأى و نظر، از امامان معصوم(ع) که بر طبق حدیث ثقلین، عِدل و هم ردیف قرآن به شمار آمده‏اند، پیروى کرده‏اند. اینک ما در این زمینه به ذکر چند روایت از آنها بسنده مى‏کنیم:
شیخ صدوق با سند خویش از هشام بن حکم روایت کرده است که به امام صادق(ع) عرض مى‏کند: «أَخبِرنِی عمّا یجوز السجود علیه و عمّا لایجوز»؛ مرا از چیزهایى که سجده بر آنها جایز است و چیزهایى که سجده بر آنها جایز نیست، خبر دِه.
مام(ع) مى‏فرماید: «السجود لایجوز إلاّ على الأرض أوعلى ما أنبتت الأرض إلاّ ما اُکل أو لُبس»؛ یعنى: سجده، جز بر زمین و چیزهاى غیر خوراکى و پوشاکى که از زمین مى‏روید، جایز نیست.
هشام بن حکم سوءال مى‏کند: «جُعِلْتُ فِداکَ ما العلّة فِی ذلک؟»؛ فدایت شوم، علّت این امر چیست؟ امام(ع) مى‏فرماید:
لأنّ السجود خضوعء للّه عزّ و جلّ فلاینبغى أن یکون على ما یوءکل و یلبس، لأنّ ابناء الدنیا عبید ما یأ کلون و یلبسون، و الساجد فی سجوده، فی عبادة اللّه عزّ و جلّ فلا ینبغى أن یضع جبهته فی سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغترّوا بغرورها.9
زیرا سجده، یک نوع خضوع در مقابل خداوند عزّو جلّ است. پس سزاوار نیست که بر خوراکى و پوشیدنى انجام شود؛ زیرا دنیا طلبان، بنده خوردنیها و پوشیدنیها هستند، در حالى‏که کسى که سجده مى‏کند، در حین سجده، مشغول عبادت خداوند، عز ّو جلّ است. بنابراین، شایسته نیست که پیشانى اش را هنگام سجده، بر چیزى نهد که مورد پرستش دنیا طلبانى است که فریب امور بیهوده دنیا را خورده‏اند.
امام صادق(ع) فرموده است:
و کلّ شى‏ءٍ یکون غذاء الانسان فی مطعمه أو مشربه أو ملبسه، فلاتجوز الصلاة علیه، ولاالسجود إلاّ ما کان من نبات الارض من غیر ثمر، قبل أن یصیر مغزولاً، فإذا صار غزلاً فلاتجوز الصلاة علیه إلاّ فی حال الضرورة؛10
و هر چیزى که غذاى انسان است، اعم از خوراکى، نوشیدنى و پوشیدنى، نماز و سجده بر آن صحیح نیست؛ مگر آنکه روییدنى از زمین و بى میوه باشد و ریسیده نشده باشد؛ و اگر ریسیده باشد، نماز بر آن جایز نیست، مگر در حال ضرورت.
بنابراین، با توجه به روایات یاد شده، اگر شیعیان به سجده کردن بر زمین و گیاهان غیر خوراکى و غیر پوشاکى ملتزمند، سزاوار ملامت نیستند؛ چرا که آنها در این مسئله به امامانشان اقتدا مى‏کنند.
علاوه بر این، روایاتى در این باره از اهل سنّت نقل شده است که دیدگاه شیعه را تقویت مى‏کند و به زودى به هنگام نقل این روایات، روشن خواهد شد که سنّت پیامبر اکرم(ص) در نماز، نخست سجده بر زمین بوده، آنگاه سجده بر تنها حصیر و بوریا نیز رخصت داده شده و پس از آن، ترخیص سومى نرسیده، بلکه مى‏توان گفت همچنان که کاملاً بررسى خواهد شد، روایاتى وجود دارد که سجده بر غیر موارد مزبور را ممنوع کرده است.
محدّث نورى در مستدرک از دعائم الاسلام از امام صادق(ع) از پدرانش روایت کرده است که رسول خدا(ص) فرمود:
إنّ الارض بکم برّة، تتیمّمون منها، و تصلّون علیها فی الحیاة(الدّنیا) و هى لکم کفاة فی الممات، و ذلک من نعمة اللّه، له الحمد، فأفضل ما یسجد علیه المصلّی الأرض النقیّة؛11
زمین براى شما نیکوکار است، با آن تیمّم مى‏کنید و در زندگى(دنیا) برروى آن نماز مى‏گزارید و در مرگ، شما را بس است و این از نعمتهاى خداوند است که حمد و ستایش مخصوص اوست. بنابراین، برترین چیزى که نمازگزار مى‏تواند بر آن سجده کند، زمین پاک است.
محدّث نورى همچنین از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود:
ینبغی للمصلّی أن یباشر بجبهته الأرض و یعفّر وجهه فی التراب، لأنّه من التذلّل للّه؛12
شایسته است که نمازگزار، پیشانى اش را مستقیماً بر زمین بگذارد و صورت را [با گذاشتن روى زمین] خاک آلود کند؛ زیرا این کار، نوعى اظهار ذلّت در مقابل خداوند است.
شعرانى [در ذیل حدیث فوق] مى‏گوید:
مقصود از [تعفیر و به خاک مالیدن صورت]، اظهار خضوع و فروتنى با سر است تا زمین را با صورت که شریف‏ترین عضو بدن است، لمس کند؛ خواه این لمس، با پیشانى باشد یا با بینى ؛ و چه بسا قراردادن پیشانى با بینى بر زمین، نزد گروهى از فقها اولویت داشته باشد؛ زیرا ریشه کلمه «أنف» که به معناى بینى است، از «انفه» و «کبریا» به معناى بزرگى گرفته شده؛ از این رو اگر نماز گزار آن را بر زمین گذارد، گویى در برابر خداوند، از بزرگى و کبریایى که نماز گزار دارد، خارج شده است؛ زیرا ورود در محضر خداوند بر کسى که در او کوچک‏ترین ذرّه‏اى از ریا وجود داشته باشد، حرام است؛ چرا که محضر الهى در حقیقت، بهشت اکبر است و رسول خدا(ص) فرموده است: «کسى که کوچک‏ترین ذرّه از کبر در وجودش باشد، وارد بهشت نمى‏شود».13
امام مغربى مالکى رودانى طى حدیث مرفوعه‏اى از ابن عباس نقل مى‏کند: «من لم یلزق أنفه مع جبهته بالأرض أو اسجد لم تجز صلاته»؛14 کسى که در سجده، بینى‏اش همراه با پیشانى به زمین نرسد، نمازش کفایت نمى‏کند.
[در این باره ذکر این نکته ضرورى است که] همچنان که اعمال عبادى در اصل، توقیفى است، شرایط و احکام آنها نیز از امورى است که باید از طرف مفسّر شریعت و مبلّغ آن، یعنى رسول خدا(ص) تبیین و روشن شود؛ زیرا اوست که طبق تصریح قرآن کریم، الگو و تبیین کننده قرآن عزیز است و بر تمامى مسلمانان واجب است که احکام دین و جزئیات شریعتشان را از او فراگیرند.
خداوند سبحان فرموده است: «لَقَدْ کَان لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةء حَسَنَةء لِمَنْ کَانَ یَرْجُوا اللَّه وَ الْیَوْمَ اْل‏آخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً»15؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا(ص) سرمشق نیکویى بود براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند.
«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوه وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»16؛ آنچه رسول خدا براى شما آورده، بگیرید و از آنچه نهى کرده، خوددارى کنید.
فرق بین «مسجودله» و «مسجود علیه»
گاهى تصوّر مى‏شود که التزام و اعتقاد به سجده بر زمین یا روییدنیهاى از زمین، بدعت است؛ به خیال اینکه تربتى که بر آن سجده مى‏شود، بت است. این افراد، کسانى هستند که بین «مسجودء له»(یعنى کسى که براى او سجده مى‏شود) و «مسجودء علیه»(یعنى چیزى که بر آن سجده مى‏شود) تفاوتى نمى‏گذارند و چنین مى‏پندارند که سنگ یا تربتى که در مقابل نماز گزار گذاشته شده است، بتى است که نمازگزار آن را با قراردادن پیشانى بر رویش، مى‏پرستد، اما شیعه چه تقصیرى دارد که درک مخالفانش چنین ضعیف است که بین این دو فرقى نمى‏گذارند و موحدّ را با مشرک، به خاطر اشتراک در ظاهر، مقایسه مى‏کنند؛ و به صورت و ظاهر اشیا اهمّیت مى‏دهند، در حالى که ملاک، باطن امور است.
بنابراین، براى بت پرست، بت، معبود و «مسجودء له» است و آن را در مقابلش مى‏گذارد و براى او رکوع و سجود مى‏کند، اما موحّد که مى‏خواهد نهایت عبودیت خویش را اظهار کند، براى خداوند سجود و اظهار تذلّل و فروتنى مى‏کند. موحّد، پیشانى اش را بر روى خاک، سنگ، شن و ریگ مى‏گذارد تا به این وسیله، در مقام ارزیابى، برابرى اش را با این امور اظهار کند و بگوید «خاک کجا و ربّ الارباب کجا؟»
آرى، سجده کننده بر خاک، غیر از پرستنده آن است. او مى‏خواهد با سجده بر خاک، در برابر خداوند تذلّل و فروتنى کند و کسى که خلاف این را توهّم کند، مراتب نادانى خود را نشان داده است. او با این کارش موجب گرفتارى همه نمازگزاران و محکوم شدن آنها به شرک مى‏شود؛ زیرا کسى که بر فرش و پارچه و غیر اینها نماز مى‏خواند نیز باید طبق این دیدگاه، پرستنده آنها باشد و این، خیلى عجیب است.
آمُدى از امام على(ع) نقل مى‏کند که فرمود: «السجود الجسمانی: وضع عتائق الوجوه على التراب»17؛ سجود جسمانى عبارت است از قراردادن مواضع لطیف صورت بر روى خاک.
«سجده» در لغت
بدون شک، سجده از واجبات نماز است. هر دو فرقه شیعه و اهل سنّت از ابن عباس(رضى اللّه عنه) روایت کرده‏اند که رسول خدا(ص) فرمود: «أُمرت أن أسجد على سبعة أعظم: على الجبهة و الیدَیْنِ و الرکبتَیْنِ و أطراف القدمَیْنِ»؛18 مأمور شده‏ام که بر هفت استخوان سجده کنم: برپیشانى، دو دست، دو زانو و نوک دو پا.
با این حال، حقیقت سجده و واقعیت و مقوّم آن، قرار دادن پیشانى بر زمین است و موارد شش گانه دیگر، بیشتر شبیه شرایط سجده است [تا اینکه در حقیقت آن نقش داشته باشد]. دلیل این مطلب، کلام صاحبان کتب لغت است؛ زیرا آنان در تعریف سجده، جز قراردادن پیشانى بر زمین، چیز دیگرى را ذکر نکرده‏اند؛ بنابراین، گویى دیگر موارد، از شرایط سجده است که شارع آن را واجب و به حقیقت لغوى و عرفى سجده، افزوده است.
ابن منظور به نقل از ابن سیده گفته است: «سجد یسجد، سجوداً یعنى پیشانى‏اش را بر زمین قرارداد. اسم فاعل آن ساجد و جمع ساجد، سجود و سُجَّد است».19
ابن اثیر گفته است: «سجود نماز عبارت است از قراردادن پیشانى بر زمین و هیچ خضوعى بزرگ‏تر از سجده نیست».20
در تاج العروس من جواهر القاموس آمده است:
سجده یعنى خضوع، و سجود نماز از همین ریشه و به معناى قراردادن پیشانى بر زمین است و خضوعى بزرگ‏تر از سجود نیست. اسم آن «سجده» به کسر سین است.21
این سخنان و نظایر آن از صاحبان کتابهاى لغت، گویاى این حقیقت است که حقیقت و مقوّم سجده، همان قراردادن پیشانى بر زمین است و چنانچه پیامبر(ص) سجده بر هفت استخوان را واجب نکرده بود، براى سجده، گذاشتن پیشانى بر زمین کفایت مى‏کرد، اما علاوه بر گذاشتن پیشانى بر زمین، امور دیگرى هم براى سجده اضافه کرده که موجب شده است سجده بر هفت عضو واجب باشد.
با توجه به مطالب فوق، تعجبى نیست که از بیان اعضاى هفت گانه، گذاشتن پیشانى بر زمین، داراى شرط خاصى باشد و آن اینکه «مسجودء علیه» یعنى چیزى که بر آن سجده مى‏شود، باید زمین یا روییدنى از زمین باشد و سجده بر غیر این موارد، جایز نباشد.
علّت لزوم مکشوف بودن پیشانى در سجده
شاهد اینکه از میان اعضاى هفت گانه، پیشانى شرایط خاصى دارد، این است که اکثر فقهاى اهل سنّت معتقدند که تنها در سجده است که پیشانى باید مکشوف باشد [و با چیزى پوشیده نشده باشد]. بنابراین، اگر سایر اعضا مانند پیشانى، نقشى در حقیقت سجده داشتند، باید حکم آن اعضا هم مانند حکم پیشانى باشد؛ در حالى که واقعیت، خلاف این است [و براى روشن شدن مطلب، آراى فقهاى اهل سنّت را در این زمینه نقل مى‏کنیم]:
1. در مختصر ابى القاسم خرقى و شرح آن آمده است: «بنابر یکى از این دو روایت، واجب نیست که نماز گزار، غیر از پیشانى، سایر اعضا را بدون حایل، بر روى محل نماز(سجّاده) بگذارد» و در روایتى دیگر آمده است: واجب است نماز گزار، پیشانى‏اش را مستقیماً و بدون حایل، بر روى محل نماز بگذارد. این روایت را ابوالخطاب نقل کرده و اثرم روایت کرده است: از امام صادق(ع) در باره سجده بر پیچ عمامه سوءال کردم که آیا درست است یانه؟ امام(ع) فرمودند: بر پیچ عمامه سجده نمى‏شود، بلکه باید آن قسمت از عمامه که جلوى پیشانى را گرفته، برداشته شود، و این مذهب شافعى است.
خباب روایت کرده است که از شدّت گرمایى که بر پیشانى و دستان ما [به هنگام گذاشتن پیشانى روى زمین] مى‏رسید، نزد رسول خدا(ص) شکایت کردیم، اما به شکایت ما توجهى نکرد. تا آنجا که مى‏گوید: از على(ع) نقل است که فرموده است: «هرگاه هریک از شما نماز مى‏خواند، باید عمامه را از روى پیشانى کنار بزند». این حدیث را بیهقى نقل کرده است22.
2. در الوجیز آمده است: در سجود، واجب است پیشانى آشکار و پیدا باشد؛ زیرا از خباب روایت شده است که از شدّت گرمایى که بر پیشانى و دستان ما مى‏رسید، نزد رسول خدا(ص) شکایت کردیم، اما او به شکایت ما توجهى نکرد.
در شرح این حدیث گفته است: لازم نیست همه پیشانى پیدا و مکشوف باشد، بلکه به مقدارى که پیشانى بر آن صدق کند، کافى است؛ همچنان که درباره مقدارى که باید روى زمین قرار مى‏گیرد نیز چنین است. واجب است آن مقدارى از پیشانى که بر روى زمین قرار مى‏گیرد، پیدا و مکشوف باشد. بنابراین، اگر مقدارى از پیشانى را آشکار کند، ولى موضع دیگرى را بر زمین گذارد، کافى نیست. کشف پیشانى، موقعى حاصل مى‏شود که بین پیشانى و محل سجده، حایلى متّصل به پیشانى که با برداشتن پیشانى، آن نیز برداشته شود، وجود نداشته باشد.
بنابراین، اگر بر گوشه‏اى از آن حایل یا پیچى از عمامه‏اش سجده کند، کفایت نمى‏کند؛ زیرا پیشانى‏اش را مستقیماً بر محلّ سجده نگذاشته است.
دلیل ما حدیث خباب است. همچنین روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: «پیشانى‏ات را به زمین بچسبان».23
3. ابن رشد گفته است: فقها اختلاف نظر دارند که آیا یکى از شرایط سجود، این است که دست سجده کننده باید [هنگام سجده] مکشوف و آشکار باشد و مستقیماً بر زمین قرار گیرد [و مثلاً با عبا پوشیده نشده باشد] یا اینکه چنین شرطى در باره دستان وجود ندارد؟
مالک گفته است آن، شرط سجود است، اما تصوّر مى‏کنم شرط تمامیت آن باشد.24 گروهى نیز گفته‏اند آن، از شرایط سجود نیست.
اختلاف نظر فقها در سجده بر لایه‏هاى عمامه نیز از همین باب است. در این زمینه سه نظریه ابراز شده است: گروهى ممنوع مى‏دانند و گروهى دیگر جایز و گروهى هم بین سجده بر لایه‏هاى کم و لایه‏هاى زیاد عمامه، فرق گذاشته‏اند. گروهى هم بین اینکه بخشى از پیشانى سجده کننده به زمین برسد و یا هیچ بخشى از پیشانى‏اش به زمین نرسد، تفاوت قائل شده‏اند.25
4. قفال گفته است: اگر به خاطر مرضى، دستارى بر پیشانى نماز گزار بسته شده باشد و با آن دستار سجده کند، کفایت مى‏کند و لزومى به اعاده نماز نیست. فقهاى ما قول دیگرى را نیز نقل کرده‏اند که مطابق آن، در صورت مسح بر جبیره، اعاده واجب است.26
5. در کتاب الفقه على المذاهب الاربعه آمده است: شافعیه معتقدند که سجده بر پیچ عمامه یا دستار، در صورتى که پیشانى را پوشانده باشد، اشکال دارد. بنابراین، چنانچه نمازگزار از روى علم و عمد، بر محل آشکار ومکشوف پیشانى اش سجده نکند، نمازش باطل است؛ مگر آنکه عذرى داشته باشد؛ مثل اینکه جراحتى بر پیشانى اش باشد و باز کردن دستار، مشقّت زیادى داشته باشد که در این صورت، سجده با دستار، صحیح است.27
ظاهراً حکمت لزوم کشف پیشانى به هنگام سجده، این است که پیشانى به خاک بچسبد تا نمازگزار به نهایت خضوع و عبودیت برسد. اما این فقها کشف پیشانى را به عدم وجود حایلى که مانع از سجود شود، مانند پیچ عمامه و لایه‏هاى آن، منحصر کرده‏اند و به رغم آن حکمت، سجده بر فرش و سجّاده را جایز شمرده‏اند و این، موجب بطلان حکمت کشف پیشانى به هنگام سجده و فایده آن مى‏شود. بدین سان، این سوءال متوجه آنان است که: اگر سجده بر فرش و سجّاده جایز است، پس چه فرقى بین سجده بر فرش یا سجّاده با سجده بر پیچ عمامه یا دستارى که دور سر بسته شده است، وجود دارد؟
تفاوت قائل شدن بین این دو، امر عجیبى است؛ زیرا دستار یا عمامه، مانند فرش و سجّاده، بافته شده از نخ است و اگر به زعم آنان، سجده، هم با گذاشتن پیشانى بر عمامه یا دستار محقّق مى‏شود و هم با گذاشتن پیشانى بر فرش یا سجّاده، در این صورت، همراه بودن عمامه یا دستار با نماز گزار و همراه نبودن فرش یا سجاده با نمازگزار، نمى‏تواند محملى براى تفاوت قائل شدن بین این دو باشد؛ به طورى که سجده با یکى جایز و با دیگرى، ممنوع باشد.
اما اگر قائل شدیم که حکمت کشف پیشانى به هنگام سجده، این است که پیشانى به خاک بچسبد، در این صورت، سجده با عمامه یا دستار، با سجده بر فرش، تفاوتى نخواهد داشت. بدین ترتیب، علماى شیعه، بر همین اعتقادند. علاّمه حلّى مى‏گوید: «واجب است پیشانى را براى سجده، بر چیزى که سجده بر آن صحیح است، آشکار کرد».28
روش سجود در عصر پیامبر(ص) و پس از او
پیامبر اکرم(ص) و اصحاب او مدت زیادى به سجده بر روى زمین ملتزم بودند و مدت چند سال شدّت گرما، غبار خاک و رطوبت زمین را تحمّل مى‏کردند. در این دوره، هیچ کس بر لباس، پیچ عمامه و حتى بر حصیر، بوریا، فرش و سجّاده سجده نمى‏کرد. نهایت کارى که نمازگزاران براى رفع آزار پیشانى انجام مى‏دادند، این بود که با کف دستشان ریگها را سرد کرده، آنگاه بر آن سجده مى‏کردند تا جایى که برخى اصحاب، نزد پیامبر(ص) از شدّت گرما شکایت کردند، اما او به این گلایه‏ها وقعى نمى‏نهاد؛ زیرا وظیفه نداشت از پیش خود، تکلیف الهى را تغییر دهد تا اینکه به سجده بر حصیر رخصت داده شد و گشایشى اگر چه در چارچوبى محدود، در امر مسلمانان پدید آمد. بنابراین، در آن زمان مسلمانان تنها سه مرحله را پشت سر گذاشتند، نه بیشتر:
1. مرحله‏اى که بر مسلمانان، سجده بر زمین و انواع مختلف آن؛ مثل خاک، شن، سنگریزه و گل خشک واجب بود و در غیر این موارد، هیچ رخصتى داده نشده بود.
2. مرحله‏اى که براى تسهیل امر مسلمانان و رفع حرج و مشقّت، سجده بر روییدنیها؛ از قبیل حصیر و بوریا، رخصت داده شد.
3. مرحله‏اى که سجده بر لباس، در صورت ضرورت و اضطرار، مجاز شمرده شد.
مرحله نخست: سجده بر زمین
1. هر دو فرقه شیعه و سنّى، از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده‏اند که فرمود: «و زمین براى من محلّ سجده و پاک کننده قرار داده شده است».29
از حدیث فوق متبادر مى‏شود که هر بخشى از زمین، محلّ سجده و پاک کننده است که مى‏توان بر آن سجده و تیمّم کرد. بنابراین، زمین از دو حیث مورد نظر قرار مى‏گیرد: یکى براى سجده و دیگرى براى تیمّم.
این حدیث، به روشنى ثابت مى‏کند که اصلِ در سجده، سجده بر زمین است؛ خواه خاک باشد یا سنگ و ریگ. زمین است که باید به عنوان محلّ سجده انتخاب شود و بدون دلیل دیگرى نمى‏توان از آن تعدّى کرد.
اما تفسیر روایت فوق به اینکه: «عبادت خدا و سجده در مقابل او، منحصر به مکان خاصى نیست، بلکه به رغم اعتقاد غیر مسلمانان به اینکه عبادت، تنها باید در کلیسا و کنیسه انجام شود، اسلام معتقد است که همه زمین، مسجد مسلمانان است. آرى، این تفسیر، مخالف تفسیرى که ما کردیم، نیست؛ زیرا اگر زمین به طور مطلق، مسجد نماز گزار باشد، لازمه‏اش این است که همه جاى آن براى عبادت صلاحیت داشته باشد.
بنابراین، تفسیر فوق، به معناى التزامى تفسیرى است که ما از حدیث ذکر کردیم و نشان دهنده این است که چرا واژه «طهوراً» یعنى پاک کننده، پس از واژه «مسجداً» آمده و هر دو کلمه، مفعول فعل «جعلت» قرار گرفته است. نتیجه اینکه زمین، موصوف به دو وصف شده است: یکى مسجد و دیگرى طهور(یعنى پاک کننده). جصاص هم از حدیث، چنین فهمیده و گفته است: «همان زمینى را که خداوند مسجد و محلّ سجده قرار داده، همان را طهور و پاک کننده هم قرار داده است. »30
دیگر شارحان حدیث نیز همین سخن را گفته‏اند؛ بنابراین، اگر تربت و سنگ، پاک کننده است، همان هم باید محل سجده نماز گزار قرار گیرد. پس انحصار طهور و مسجد به زمین در حدیث فوق، دلیل بر این است که جز زمین، بر چیز دیگرى نمى‏توان سجده کرد؛ مگر اینکه دلیل دیگرى قائم شود که مسجد و محلّ سجده، اعم از طهور و غیر طهور است.
سرد کردن ریگها براى سجده بر آن
2. از جابر بن عبداللّه انصارى نقل شده است که گفت: با پیامبر(ص) نماز ظهر مى‏خواندم. از شدّت گرما [و داغ شدن ریگها] مشتى از ریگ برمى‏داشتم و آن را کف دستم قرار مى‏دادم، سپس آن را به کف دست دیگرم مى‏ریختم تا سرد شود. آنگاه آنها را بر زمین قرار مى‏دادم تا بر آن سجده کنم.31
بیهقى در ذیل این حدیث، توضیحى اضافه کرده است که شیخ گفته است: اگر سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جایز بود، سجده کردن بر آن آسان‏تر از سرد کردن ریگ با دست و قراردادن آن بر زمین براى سجده بود [و اینکه مسلمانان این مشقّت را متحمّل مى‏شده‏اند چون سجده بر لباس متّصل به نماز گزار جایز نبوده است]32.
ما مى‏گوییم: اگر سجده بر مطلق لباس، خواه متّصل به نماز گزار باشد یا جداى از او، جایز بود، سجده کردن بر آن آسان‏تر از سرد کردن ریگ بود و مسلمانان براى رهایى از گرماى ریگها دستمال یا سجّاده و امثال اینها را به همراه خود مى‏آوردند تا بر آن سجده کنند [و چون چنین کار آسانى را نمى‏کردند، معلوم مى‏شده که سجده بر مطلق لباس، جایز نبوده است].
3. انس روایت کرده است که در گرماى شدیدى، با رسول خدا(ص) بودیم، یکى از ما مقدارى سنگریزه برداشت و در دستش نگه داشت و وقتى سرد شد، آن را بر زمین گذاشت و بر آن سجده کرد.33
4. از خباب بن ارت نقل است که گفت: نزد رسول خدا(ص) از شدّت گرمایى که [به هنگام سجده] به پیشانى و کف دستان ما اصابت مى‏کرد، شکایت کردیم، ولى او به شکایت ما توجهى نکرد.34
ابن اثیر در معناى حدیث فوق مى‏گوید: «آنها چون نزد رسول خدا(ص) از مشقّتى که هنگام سجده بر زمین متحمّل مى‏شدند، شکایت کردند، حضرت به آنها اجازه نداد بر گوشه لباسشان سجده کنند».35
این روایات، گویاى این حقیقت است که سنّت رسول خدا(ص) و مسلمانان در نماز، فقط سجده بر زمین بوده است. حتى پیامبر(ص) به مسلمانان اجازه نمى‏دهد که از سجده بر زمین عدول کرده، بر پارچه متّصل به خود یا جداى از خود سجده کنند. پیامبر(ص) با اینکه نسبت به موءمنان رئوف بودند، بر آنان واجب کردند که پیشانى را [به هنگام سجده] بر زمین گذارند؛ هر چند که شدت گرماى زمین، آنها را آزار دهد.
احادیث متعدّدى که طى آنها پیامبر اکرم(ص) دستور مى‏دهد تا مسلمانان به هنگام سجده، صورت خود را بر خاک قرار دهند، گویاى این مطلب است که مسلمانان به سجده بر زمین ملتزم بوده‏اند و پیامبر اکرم(ص) اصرار داشته است که پیشانى به هنگام سجده، بر زمین قرار گیرد، نه بر پارچه؛ اعم از اینکه متّصل به نماز گزار باشد، مثل پیچ عمامه یا جداى از او، مثل دستمال و سجّاده.
امر به قراردادن صورت بر خاک
5. از خالد جهنى نقل است که پیامبر(ص) صهیب را در حال سجده دید، به گونه‏اى که گویا از خاک، پرهیز مى‏کند. به او فرمود: اى صهیب! صورتت را بر خاک قرارده36.
ظاهراً صهیب با سجده بر پارچه متّصل یا جداى از خود و دست کم با سجده بر حصیر، بوریا و سنگهاى صاف، از قراردادن صورت بر خاک پرهیز مى‏کرده است. در هر صورت، این حدیث شاهد بر برترى سجده بر خاک است؛ در مقابل سجده بر ریگ؛ زیرا قبلاً بیان شد که سجده بر ریگ، بر خلاف سجده بر غیر زمین، جایز است.
6. اُمّ سلمه روایت کرده است: پیامبر اکرم(ص) یکى از غلامانمان را که به او «افلح» مى‏گفتند دید که هنگام سجده، بر زمین مى‏دمد؛ پس به او فرمود: اى افلح! صورتت را بر خاک قرار ده.37
7. در روایت دیگرى آمده است که پیامبر(ص) فرمود: اى رباح! صورتت را بر زمین قرارده.38
8. ابوصالح روایت کرده است: بر اُمّ سلمه وارد شدم. در همین حال، برادرزاده‏اش نیز وارد شد. آنگاه دو رکعت نماز در خانه او خواند. هنگام سجده، به خاک مى‏دمید [تا کنار رود]. ام سلمه گفت: برادر زاده! فوت نکن؛ زیرا من از رسول خدا(ص) شنیدم که به غلامش به نام یسار [که به هنگام سجده، بر خاک مى‏دمید] فرمود: صورتت را بر خاک بگذار.39
امر به کنار زدن عمامه از پیشانى
9. روایت شده است که پیامبر(ص) در هنگام سجده، عمامه را از پیشانى‏اش کنار مى‏زد.40
10. از امیر الموءمنین(ع) نقل شده است که فرمود: «هرگاه یکى از شما خواست نماز گزارد، باید عمامه را از صورتش کنار بزند»؛ براى اینکه بر پیچ عمامه سجده نکند.41
11. صالح بن حیوان سبائى روایت کرده است: رسول خدا(ص) مردى را دید که عمامه‏اى بر پیشانى‏اش بسته و مشغول سجده است؛ پس عمامه‏اش را از پیشانى کنار زد.42
12. از عیاض بن عبداللّه قرشى نقل است: رسول خدا(ص) مردى را دید که بر عمامه‏اى که دور سرش بسته شده، سجده مى‏کند؛ پس با دستش اشاره کرد که عمامه ات را کنار بزن، و به پیشانى‏اش اشاره کرد.43
این روایات نشان دهنده این است که مسلمانان در آن زمان، تکلیفى جز سجده بر زمین نداشته‏اند و رخصتى جز خنک کردن ریگها [براى سجده] نداشته‏اند و چنانچه ترخیصى وجود داشت، به خنک کردن ریگ اقدام نمى‏کردند و پیامبر(ص) هم به گذاشتن صورت بر خاک و کنار زدن عمامه امر نمى‏کرد.
سیره پیامبر(ص) در سجده
ظهور بسیارى از روایات چنین مى‏نماید که پیامبر(ص) به سجده بر زمین اهتمام داشته است.
اینک نمونه هایى از این روایات:
1. وائل بن حجر مى‏گوید: پیامبر را دیدم که هنگام سجده، پیشانى و بینى‏اش را بر زمین گذاشت.44
2. ابن عباس مى‏گوید: پیامبر(ص) بر سنگ سجده مى‏کرد45.
3. از عایشه روایت شده است: هرگز پیامبر را ندیدم که چیزى را مانع صورتش قرار دهد46.
ابن حجر [ذیل این حدیث] مى‏گوید: در این حدیث اشاره شده است که در سجده، اصل، تماس مستقیم پیشانى با زمین است؛ زیرا [عدم تماس مستقیم] منوط به عدم استطاعت و توانایى شده است.47
این حدیث گویاى این حقیقت است که به هنگام ضرورت، سجده بر لباس و پارچه جایز است و در غیر ضرورت؛ یعنى در حالى که نمازگزار مختار است، جایز نیست. از امامان(ع) نیز این مطلب روایت شده است.
از عیینه نقل است که لباس نازک کتانى مى‏خرد و به امام صادق(ع) عرض مى‏کند: در روزى که هوا شدیداً گرم است، به مسجد مى‏روم و چون دوست ندارم بر ریگها نماز بخوانم، لباسم را پهن مى‏کنم و بر آن سجده مى‏کنم [آیا صحیح است؟] امام مى‏فرماید: بله اشکالى ندارد.48
از قاسم بن فضیل نقل است: به امام رضا(ع) عرض کردم: فدایت شوم! [اگر] فردى به خاطر آزار گرما و سرما، بر آستینش سجده کند [اشکال دارد؟] امام(ع) فرمود: اشکالى ندارد.49
احادیثى وجود دارد که نشان مى‏دهد پیامبر(ص) در سرماى گزنده، بر گِل خشک و زمین سجده مى‏کرده است و با عبایى نماز مى‏خوانده تا با حایل قراردادن آن به هنگام سجده، دست و پاى او از گزند سرماى زمین محفوظ باشد، ولى این کار را براى پیشانى نمى‏کرده‏اند. اینک احادیثى که در این زمینه وارد شده است:
1. از وائل بن حجر نقل است: رسول خدا(ص) را دیدم که در صبح سردى با عبایى سفید نماز مى‏خواند و با حایل قرار دادن عبا به وسیله دست و پا، آنها را از سرماى زمین مصون مى‏دارد.50
2. از ثابت بن صامت نقل شده است: رسول خدا(ص) در حالى که خود را به عبایى پیچیده بود، در قبیله بنى عبدالاشهل نماز مى‏خواند و [به هنگام سجده] دستش را بر عبایش مى‏گذاشت تا او را از سرماى ریگها حفظ کند.51
3. از ابو هریره نقل شده است: رسول خدا(ص) در یک روز بارانى سجده کرد، به طورى که من اثر آن را در پیشانى و نوک بینى او مى‏دیدم.52
این روایات و نظایر آن، نشان دهنده کیفیت سجده پیامبر(ص) در یک روز بارانى و سرد است و اینکه او گاهى بر گلِ سجده مى‏کرده و صورتش را با چیزى نمى‏پوشانده، و گاهى دستانش را مى‏پوشانده، بدون اینکه به صورتش کارى داشته باشد. دقت راویان حدیث در بیان توجه پیامبر(ص) در حفظ دستان خود از سرما و گلِ به واسطه عبا و یاد نکردن از پیشانى، نشان دهنده این است که او صورت خود را با چیزى نمى‏پوشانده است؛ و گرنه چنانچه صورت خود را نیز مانند دستان محفوظ مى‏داشت، از دید راویان مستور نمى‏ماند و آن را ذکر مى‏کردند.
سیره صحابه و تابعین در سجده
از روایات متعددى آشکار مى‏شود که سیره مجموعه‏اى از اصحاب پیامبر(ص) سجده کردن بر زمین بوده است.
1. از ابى امیه نقل است که ابوبکر خود را به زمین رسانده، بر آن سجده مى‏کرد و نماز مى‏گزارد.53
2. از ابو عبیده نقل است که ابن مسعود، جز بر زمین سجده نمى‏کرد یانماز نمى‏گزارد.54
3. مسروق بن اجدع که از اصحاب ابن مسعود بوده، سجده بر غیر زمین را جایز نمى‏دانسته است. او حتى در کشتى با خود چیزى مى‏آورده و بر آن سجده مى‏کرده است.55
4. ابراهیم نخعى کوفى که فقیه و یکى از تابعین بوده است، بر بردى مى‏ایستاده و بر زمین سجده مى‏کرده است. راوى مى‏گوید: «گفتیم بردى چیست؟ گفت: بردى، حصیر است».56
در نقلى دیگر آمده است: او بر حصیر نماز مى‏گزارد و بر زمین سجده مى‏کرد.
5. عمربن عبدالعزیز به حصیر اکتفا نمى‏کرد، بلکه مقدارى خاک بر روى آن مى‏گذاشته و بر آن سجده مى‏کرده است.57
6. عروة بن زبیر اکراه داشته است بر چیزى غیر از زمین نماز گزارد.58
7. علىّ بن عبداللّه بن عباس به «زرین» نامه‏اى نوشت که تخته سنگى از سنگهاى کوه مروه براى او بفرستد تا بر او سجده کند.59
نتیجه اینکه تذلّل و خضوع در مقابل عظمت خداوند سبحان، تنها با قراردادن پیشانى بر خاک و گلِ خشک و گفتن این جمله با زبان حال که «خاک کجا و ربّ الارباب کجا» و اینکه او با خاک یکسان است، به بهترین وجه تحقّق مى‏یابد و چنین وضعى، با سجده بر ساخته‏هاى بشرى حاصل نمى‏شود. علاّمه امینى در این زمینه سخن گرانقدرى دارد که متن آن چنین است:
براى سجده که چیزى جز اظهار کوچکى و خوارى در مقابل عظمت مولا نیست، مناسب‏تر این است که بخشى از زمین به عنوان محل سجده انتخاب شده، نمازگزار صورت خود را بر آن قرار دهد و بینى خود را به آن بمالد تا سجده کننده طینت پستى را که از آن آفریده شده و به آن بر مى‏گردد و دوباره از آن بازگشت داده مى‏شود، یاد آور شود و به این وسیله، پند گیرد و دائم به یاد بى ارزشى و پستى اصلش باشد و برایش خضوعى روحى، خوارى‏اى در باطن، پستى اى در نفس، انگیزه‏اى در اعضاى بدن براى عبودیت و عقب نشینى‏اى از ترفّع و انانیّت حاصل شود و به این بصیرت برسد که موجودى که از خاک آفریده شده است، شایسته چیزى جز خوارى و بیچارگى نیست.
بدیهى است که چنین اصرارى، هرگز در پارچه‏اى بافته شده از پشم، دیبا و حریر و امثال آن که از وسایل راحتى و رفاه انسان است و موجب مى‏شود انسان در خود، احساس بزرگى، حرمت، کرامت و مقام کند، دچار تکبّر، عصیان و استعلا شود و خضوع و خشوع از وجودش رخت بر بندد، یافت نمى‏شود.60
مرحله دوم: جواز سجده بر حصیر
احادیثى که از صحاح و مسانید و دیگر منابع حدیثى نقل کردیم، حاکى از آن بود که پیامبر(ص) و اصحاب او به سجده بر زمین، با انواعى که دارد، ملتزم بوده‏اند و هیچ گاه از آن عدول نمى‏کرده‏اند؛ هر چند گرمى هوا شدید و التزام به سجده برزمین، دشوار باشد. اما نصوصى وجود دارد که نشان مى‏دهد پیامبر(ص)(به واسطه وحیى که به او شده) سجده بر روییدنى از زمین را مجاز شمرده است. پیداست که با این ترخیص مسئله سجده براى مسلمانان آسان شده، بار تکلیف و مشقّت در گرما و سرما و به هنگام خیس بودن زمین، برداشته مى‏شود. اینک توجه خواننده را به این نصوص جلب مى‏کنیم:
1. از انس بن مالک نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است.61
2. از ابن عباس نقل شده است: رسول خدا(ص)(و در تعبیرى دیگر، پیامبر(ص»بر حصیر نماز مى‏خوانده است62.
3. از عایشه نقل شده است: پیامبر(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است63.
4. از امّ سلمه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است64.
5. از میمونه نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده و بر آن سجده مى‏کرده است.65
6. از امّ سلیم نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است.66
7. از عبداللّه بن عمر نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است.67
[در سفرى که به مکه داشتم] یکى از مأموران مسجد الحرام که تقیّد من به سجده بر حصیر را دید، به من اعتراض کرد و از علت این کار جویا شد. به او گفتم: [زیرا] پیامبر(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده است. گفت: نماز خواندن پیامبر(ص) بر حصیر و بوریا مستلزم سجده بر آنها نیست؛ زیرا ممکن است بر حصیر نماز مى‏خوانده اما بر چیز دیگرى سجده مى‏کرده است. به او گفتم: ذوق سلیم، بین نماز خواندن و سجده کردن فرق نمى‏گذارد؛ زیرا این سخن که بر حصیر نماز مى‏خوانده، به این معناست که او در تمامى حالتهاى نماز، از قبیل قیام، رکوع و سجود، بر حصیر نماز مى‏خوانده، نه اینکه پاها یا زانوها یا دستان خود را بر روى حصیر، اما پیشانى را بر چیز دیگرى قرار مى‏داده است.
علاوه بر این، در دسته‏اى از روایات تصریح شده که حضرت بر حصیر سجده مى‏کرده است:
1. ابوسعید خدرى روایت کرده است: بر پیامبر(ص) وارد مى‏شود و مى‏بیند بر حصیرى نماز مى‏خواند و بر آن سجده مى‏کند.68
2. از انس بن مالک نقل شده است: رسول خدا(ص) بر حصیر نماز مى‏خوانده و بر آن سجده مى‏کرده است69.
در پرتو این روایات، روشن مى‏شود که سجده بر زمین و خاک و بعضى از روییدنیها، مثل حصیرى که از چوب شاخه درخت خرما ساخته شده، جایز است.
مرحله سوم: سجده بر لباس(به هنگام داشتن عذر)
قبلاً درباره مرحله اوّل و دوم بحث کردیم. اگر مرحله سومى باشد، عبارت است از جواز سجده بر غیر زمین و غیر روییدنیهاى از آن به هنگام ضرورت و داشتن عذر.
بدیهى است که ترخیص سجده بر غیر زمین، پس از مرحله قبل بوده است؛ زیرا قبلاً بیان شد که پیامبر(ص) به شکایت اصحاب از گرماى شدید، وقعى‏ننهاد و او و اصحابش با تحمّل گرما و آزار آن، همواره بر زمین سجده مى‏کرده‏اند. اما خداوند، عزّ اسمه، براى رفع حرج، سجده بر لباس را به هنگام ضرورت و داشتن عذر، اجازه مى‏دهد. اینک روایاتى که در این زمینه وارد شده است:
1. از انس بن مالک نقل شده است: هنگامى که با پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم و یکى از ما قادر به قراردادن پیشانى بر زمین نبود، لباسش را پهن کرده، آنگاه بر آن سجده مى‏کرد.
2. همین حدیث به شکل دیگرى هم روایت شده است: با پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم که یکى از ما از شدت گرما، بخشى از لباسش را بر زمین پهن کرد؛ پس چنانچه یکى از ما قادر نبود که پیشانیش را بر زمین گذارد، لباسش را پهن مى‏کرد.
حدیث فوق، چنین هم نقل شده است: هنگامى که با پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم، یکى از ما از شدت گرما، بخشى از لباسش را در مکان سجده گذاشت70.
این روایت را که اصحاب صحاح، سنن و مسانید نقل کرده‏اند، از حقیقت برخى روایات که ظهور در جواز سجده بر لباس در حال اختیار نیز دارد، پرده برمى‏دارد؛ زیرا روایت انس تصریح مى‏کند که جواز سجده بر لباس، مختص حالت ضرورت است. پس این روایت، قرینه مى‏شود بر اینکه مراد از این روایات مطلق چیست؟
اینک ذکر چند روایت در این زمینه:
1. عبداللّه بن محرز از ابو هریره نقل مى‏کند: رسول خدا(ص) بر پیچ عمامه‏اش سجده مى‏کرد.71
با توجه به اینکه این روایت با روایاتى که قبلاً نقل کردیم و طى آن، پیامبر(ص) از سجده بر پیچ عمامه نهى مى‏فرمود، معارض است، بنابراین باید آن را بر حالت ضرورت و داشتن عذر حمل کرد. بیهقى در سننش با تصریح به این مطلب گفته است: شیخ گفته است: اما روایتى که در این زمینه از پیامبر(ص) در باره سجده بر پیچ عمامه نقل شده است، چیزى را ثابت نمى‏کند و روایت صحیح، روایت حسن بصرى است که از اصحاب پیامبر(ص) حکایت کرده است.72
از ابن راشد روایت شده است: مکحول را دیدم که بر عمامه‏اش سجده مى‏کند. گفتم چرا بر آن سجده مى‏کنى؟ گفت: تا به این وسیله مانع رسیدن سرما به دندانهایم بشوم.73
2. از انس روایت شده است: با پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم که یکى از ما بر لباسش سجده کرد.74
این روایت، بر حالت وجود عذر حمل مى‏شود؛ به قرینه روایاتى که ما از پیامبر(ص) نقل کردیم و بخارى از او نقل کرده است. در روایت بخارى آمده است: در گرماى شدید، با پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم، چون یکى از ما نتوانست پیشانى‏اش را بر زمین بگذارد، لباسش را پهن کرده، بر آن سجده کرد.75
روایت نسائى نیز آن را تأیید مى‏کند که: وقتى ظهرها پشت سر پیامبر(ص) نماز مى‏خواندیم، براى محفوظ بودن از گرما، بر لباسهایمان سجده مى‏کردیم.76
روایاتى وجود دارد که دلالتشان تام نیست؛ زیرا فقط دلالت دارد که پیامبر(ص) بر پوست نماز مى‏خوانده است؛ اما بر اینکه آیا بر آن سجده هم مى‏کرده یا نه، دلالتى ندارد.
3. از مغیرة بن شعبه نقل شده است: پیامبر(ص) بر حصیر و پوست دباغى نماز مى‏خوانده است77.
این روایت، علاوه بر اینکه به واسطه وجود یونس بن حرث در سلسله سندش، ضعیف است، ظهور در سجده پیامبر بر پوست ندارد و ملازمه‏اى هم بین نماز خواندن بر پوست و سجده بر آن وجود ندارد؛ مخصوصاً اگر پوست، کوچک باشد؛ چه بسا پیامبر(ص) بر زمین یا گیاهى روییده شده از آن سجده کرده باشد و بر فرض که بین نماز خواندن بر چیزى و سجده کردن بر آن، ملازمه وجود داشته باشد، این روایت و امثال آن نمى‏تواند در مقابل روایاتى که در دو مرحله گذشته نقل کردیم، مقاومت کند.
نتیجه مباحث گذشته
کسى که در روایات یاد شده تأمّل کند، به روشنى در مى‏یابد که مسئله سجده در نماز، دو یا سه مرحله را پشت سر گذاشته است: در مرحله نخست، سجده بر زمین واجب بوده و مسلمانان اجازه نداشته‏اند بر غیر زمین سجده کنند. در مرحله دوم، اجازه مى‏یابند که بر روییدنیها هم سجده کنند. غیر از این دو مرحله، مرحله دیگرى براى سجده، در نماز نبوده، جز این مرحله که به مسلمانان اجازه داده مى‏شود تا در صورت ضرورت و داشتن عذر، بر لباس سجده کنند. بنابراین، روایاتى که ظهور در جواز سجده بر پوست وامثال آن دارد، باید یا بر حالت ضرورت حمل شود و یا اینکه بگوییم این دسته از روایات، اساساً بر سجده بر پوست دلالت ندارد، بلکه نهایت دلالتشان بر نماز بر آنهاست.
از اینجا معلوم مى‏شود که آنچه شیعه به آن ملتزمند؛ یعنى سجده بر زمین یا روییدنیهاى از زمین، عین سنّت نبوى است و به اندازه یک بند انگشت هم از آن منحرف نشده است و ما دعوت مى‏کنیم که براى دریافت حقیقت و گذر از بدعت، کمى تأمّل شود.
بنابراین، سجده بر فرش، سجاده، گلیمهاى بافته شده از پشم، کُرک، حریر و امثال اینها و همچنین سجده بر لباس متّصل به نماز گزار، هرگز دلیل توجیه کننده‏اى نداشته است و هیچ مستندى براى جواز آن در سنّت وجود ندارد.
این شما و این صحاح شش گانه اهل سنّت که عهده دار بیان احکام دین و بویژه احکام نماز، یعنى عمود دین است، اما حتى یک حدیث و کلمه‏اى که اشاره به جواز سجده بر این موارد باشد، در آنها یافت نمى‏شود.
بنابراین، قول به جواز سجده بر فرش و سجّاده و التزام به آن و فرش کردن مساجد به آنها براى سجده بر آنها، آن گونه که متداول است، بدعت محض و امرى جدید و غیر مشروع است و با سنّت خدا و سنّت رسول او(ص) مخالفت دارد: «وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَحْوِیلاً»78.
فلسفه مُهر
در اینجا سوءالى باقى مى‏ماند که برادران اهل سنّت، بسیارى اوقات آن را مطرح مى‏کنند و آن اینکه چرا شیعیان در سفر و غیر سفر، به هنگام نماز، در مقابل خود مُهر مى‏گذارند و بر آن سجده مى‏کنند؟ و چه بسا انسانهاى ساده توهّم کنند(همچنان که قبلاً گفتیم) شیعیان براى مُهر سجده مى‏کنند، نه بر آن؛ یعنى سنگ و خاک را عبادت مى‏کنند! این توهّم از آنجا ناشى مى‏شود که این بیچارگان، بین سجده بر مُهر و سجده براى مُهر فرق نمى‏گذارند.
به هر حال پاسخ این سوءال روشن است؛ زیرا توجه و اهتمام شیعه به این است که آنچه بر آن سجده مى‏کنند، خاکِ پاک باشد، و فرقى نمى‏کند که آن خاک از چه زمین و جایى باشد. این التزام شیعیان، شبیه التزام آنان به طهارت بدن، لباس و محل نمازگزار است، اما التزام و تقیّد آنان به مُهر، از این لحاظ است که اطمینان به طهارت زمینى که انسان بر آن وارد مى‏شود و مى‏خواهد در آن نماز بخواند، در هر جایى حاصل نمى‏شود.
چگونه این اطمینان حاصل شود، در حالى که قشرهاى مختلف مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان و کسانى که مقیّد به طهارت هستند و غیر اینها، در این اماکن رفت و آمد مى‏کنند؟! به دست آوردن چنین اطمینانى، موجب مى‏شود مسلمانان در نمازهایشان با سختیهاى زیادى رو به رو شوند.
بنابراین، چاره‏اى نیست جز اینکه نمازگزار، تربتى را که به طهارت آن اطمینان دارد، براى خود انتخاب کند و به هنگام نماز، بر آن سجده کند تا مبادا بر پلیدى، نجاست و کثافات که هرگز موجب تقرّب انسان به خدا نمى‏شود و سنّت پیامبر(ص) آن را جایز نمى‏داند و عقل سلیم نیز آن را نمى‏پذیرد، سجده کند بویژه که به طهارت نماز گزار و لباس او و نهى از نماز خواندن در اماکنى از قبیل محلّ زباله، کشتارگاه، حمام، وسط راه و محلّ زندگى شتران، تأکید فراوان، بلکه به تطهیر مساجد و خوش بو کردن آنها امر شده است.79
این قانون، نزد گذشتگان صالح ما ثابت و پا برجا بوده است؛ اگر چه تاریخ از نقل آن غفلت کرده است. در این باره روایت شده است: تابعى فقیه، مسروق بن اجدع، متوفى به سال 62 هجرى، در سفرهایش خشتى را از مدینه همراه خود مى‏آورده و بر آن سجده مى‏کرده است. این روایت را ابن ابى شیبه نیز در کتابش المصنف در باب «من کان حمل فی السفینة شیئاً یسجد علیه» و با دو سند نقل کرده است که: مسروق هر گاه سفر مى‏کرد، با خود در کشتى، خشتى مى‏آورد و بر آن سجده مى‏کرد.80
تا اینجا روشن شد که التزام و تقیّد شیعه به مُهر به عنوان محلّ سجده، تنها به این علت است که کار نماز گزار در سفر و غیر سفر آسان شود تا مبادا زمین یا حصیر پاکى نیابد و مسئله نماز برایش دشوار شود. مثل اینکه مسلمانى مقدارى خاک پاک ذخیره کند تا [به وقت نیاز] بر آن تیمّم کند.
اما اینکه شیعیان، ملتزم و مقیّدند که ترجیحاً بر تربت حضرت امام حسین(ع) سجده کنند، به خاطر این هدف عالى است که نماز گزار به هنگام قرار دادن پیشانى بر این تربت، به یاد فداکاریهاى امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و اصحاب او در راه خدا و اسلام و مبارزه با ظلم و فساد بیفتد. و از آنجا که سجده، مهم‏ترین رکن نماز است و در حدیث آمده است: «نزدیک‏ترین حالات بنده به خدا، حال سجده اوست»، بنابراین، مناسب است که مسلمانان با قراردادن پیشانى بر این تربت پاک، به یاد کسانى باشند که بدنهاى خود را در راه حق قربانى کردند و ارواحشان به ملأ اعلى پیوست؛ تا به این وسیله، حالت خشوع و خضوعى به آنها دست دهد و با پستى و بلندى همراه شده، این دنیاى فریبنده و ناپایدار را حقیر شمارد.
شاید مراد از حدیثى که طبق آن، سجده بر تربت امام حسین(ع) حجابهاى هفت گانه را مى‏درد، همین باشد. بنابراین، معلوم مى‏شود که در سجده، سرّ صعود از تراب به سوى ربّ الارباب است81.
علاّمه امینى مى‏فرماید: ما قطعه‏هایى نورانى از تربت کربلا را برمى‏داریم و بر آن سجده مى‏کنیم. همچنان که فقیه سلف، مسروق بن اجدع، خشتى از تربت مدینه منوره را با خود حمل کرده، بر آن سجده مى‏کرد. در حالى که این مرد، شاگرد خلافت راشده و فقیه مدینه منوّره و آموزگار سنّتى است که در آن شهر رایج بوده است و حاشا که در این زمینه بدعتى گذاشته باشد. بنابراین، در این کار، کوچک ترین تأویل و تفسیرى خلاف نداى قرآن کریم یا سنّت الهى و سنّت رسول خدا(ص) و یا خروج از حکم عقل وجود ندارد.
البته از نظر شیعه، سجده بر تربت کربلا اجبارى نیست و شیعیان معتقد نیستند که شرع و دین، یا مذهب، آن را واجب کرده است و هیچ یک از شیعیان، از آغاز تا به حال، بر خلاف تصوّر جاهلان، بین آن و دیگر خاکها، از نظر جواز سجده بر آن، فرقى نگذاشته است.
ترجیح سجده بر تربت کربلا چیزى جز استحسان عقلى، یعنى انتخاب چیزى براى سجده که عقل و منطق و خرد ورزى، آن را برتر مى‏داند، چیز دیگرى نیست؛ همچنان که بسیارى از مردم مذاهب مختلف، در سفرهاشان چیزهایى جز تربت کربلا، که سجده بر آنها صحیح است، مانند حصیر پاک و تمیزى که به پاکى آن اطمینان دارند و یا سجّاده‏اى پاک، با خود مى‏آورند و در نمازهایشان بر آنها سجده مى‏کنند.82
آنچه گذشت، بحثى اجمالى از این مسئله فقهى بود و تفصیل آن را به محل خودش موکول مى‏کنیم. البته آنچه دانشمندان نامدار و بزرگ عصر در این زمینه نوشته‏اند، ما را از آن بى‏نیاز مى‏کند که اینک به ذکر مقدارى از آنها بسنده مى‏کنیم:
1. مصلح کبیر، محمد حسین کاشف الغطاء(1295ـ1373هـ) در کتاب: الارض و التربة الحسینیة.
2. علاّمه، شیخ عبدالحسین امینى، موءلّف الغدیر(1320ـ1390 هـ) که در انتهاى کتابش به نام سیرتنا و سنّتنا، رساله‏اى در این موضوع نگاشته است.
3. کتاب السجود على الأرض، اثر علاّمه شیخ على احمدى که خیلى خوب تحقیق و تتبّع کرده است.
بنابراین، آنچه ما در این مسئله گفتیم، از انوار علوم آنان اقتباس شده است که خدا گذشتگان آنها را رحمت و بازماندگان آنان را حفظ فرماید.
خاتمه
الف) تحمیل عقیده و فقه خاص بر زائران
از عجایب روزگار که تا وقتى زندگى مى‏کنى، روزگار شگفتیهایى را به تو نشان مى‏دهد، این است که در حرمین شریفین، آزادیها گرفته شده، بر زائران، عقیده و فقه خاصى تحمیل مى‏شود؛ در حالى که سیره و روش مسلمانان در طى قرون متمادى چنین بوده است که زائران در حرمین شریفین، نسبت به عقیده و عملشان آزادى داشته‏اند.
توسّل و تبرّک به پیامبر(ص) و امامان اهل بیت(ع) در طى قرون گذشته متداول بوده و هیچ منعى در این زمینه وجود نداشته است. در این باره روایات صحیح و مسندى وارد شده و همواره حرمین شریفین، محل امنى براى زائران بوده است؛ همچنان که مشیّت خداوند سبحان هم بر این قراردارد. خداوند مى‏فرماید: «فیِه ِآیَاتء بَیِّنَاتء مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِناً»83؛ [در آن، نشانه‏هاى روشن(از جمله) مقام ابراهیم است و هرکس داخل آن شود، در امان خواهد بود] و در مقام بیان دعاى حضرت ابراهیم مى‏فرماید: «وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً»؛84 [و هنگامى که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا این سرزمین را شهر امنى قرارده].
اما امروزه این سرزمین، از این نظر خلاف آنچه حضرت ابراهیم(ع) دعا کرده، شده است؛ چرا که زائر شیعى که مطابق فقه امامان اهل بیت(ع) عمل مى‏کند، مجاز نیست به روش خود رفتار کند و از اعتقادات خود سخن بگوید. براى نمونه، او باید بر فرش سجده کند و براى او سجده بر زمین و خاک، ممنوع است.
ما در حدّ خود، به دولت خرد مدار حاکم بر سرزمینهاى وحى پیشنهاد مى‏کنیم به همه حاجیان، آزادیهاى مشروعشان را بدهد تا با آزادى، مطابق روش خود عمل کنند؛ چرا که این کار موجب تحکیم پیوند وحدت و تعاون میان گروههاى مختلف مسلمانان مى‏شود.
ب) تبدیل سنّت به بدعت
قبلاً آگاه شدیم که سجده بر زمین یا حصیر و بوریا، و امثال آن، سنّت پیامبر(ص) و اصحاب او، و سجده بر فرش و سجّاده و امثال آن، بدعت بوده است و خداوند آن را معتبر نمى‏داند، اما متأسفانه امروزه سنّت به بدعت و بدعت به سنّت تبدیل شده است؛ به طورى که اگر کسى در مساجد و در انظار مردم به سنّت عمل کرده، بر خاک و سنگ سجده کند، بدعت‏گذار شمرده مى‏شود. البته مسئله سجده بر خاک و سنگ، تنها مسئله‏اى نیست که عمل به آن، بدعت محسوب شود، بلکه در فقه مذاهب چهارگانه، نظایر دیگرى هم از این قبیل به چشم مى‏خورد که موارد زیر از آن جمله است:
1. شیخ محمد بن عبدالرحمن دمشقى گفته است: سنّت پیامبر(ص) در باره قبر، صاف و مسطّح کردن آن بوده است و به احتمال قریب به یقین، شافعى هم آن را اولى مى‏داند.
ابوحنیفه و مالک گفته‏اند: بلندتر کردن قبر از روى زمین، بهتر است؛ زیرا صاف و مسطّح کردن آن، شعار شیعه شده است.85
رافعى گفته است: پیامبر(ص) قبر فرزندش، ابراهیم را تسطیح کرد.
از قاسم بن محمد نقل شده است که قبر پیامبر(ص)، ابو بکر و عمر را صاف و مسطّح دیدم.
ابن ابى‏هریره گفته است: امروزه بهتر است به جاى تسطیح قبور، آنها را بلندتر از روى زمین قرار دهیم؛ زیرا تسطیع، شعار رافضیها شده‏است. بنابراین، مخالفت کردن با آنها و حفظ میّت و خانواده او از اتهام بدعت، بهتر است.
نظیر این سخن نیز از او حکایت شده و آن اینکه: چنانچه در موردى جهر به «بسمله» شعار شیعه شده باشد، بهتر است براى مخالفت با آنان، آهسته ادا شود. وى براى این موضوع‏گیرى، به حدیثى از پیامبر(ص) استدلال مى‏کند که: «هرگاه پیامبر(ص) جنازه‏اى مى‏دید، مى‏ایستاد؛ تا اینکه به او عرض شد: یهودیان چنین مى‏کنند؛ پس از آن، این کار را براى مخالفت با آنها ترک کرد.
این دلیل، همان دلیلى است که او به آن در کتابش پاسخ داده و شیخ ابو محمد به آن گراییده و قاضى روبانى از او پیروى کرده است، اما جمهور برآنند که حق، همان جهر به «بسمله» است. آنها گفته‏اند: اگر آنچه را در سنّت ثابت شده، به خاطر اجماع و اتّفاق برخى بدعت گذاران برآن، ترک کنیم، موجب مى‏شود که سنّتهاى بسیارى را ترک کنیم. در حالى که اگر ما یک عمل را دائماً انجام دهیم، در این صورت، دیگر شعار بدعت گذاران نخواهد بود.86
2. امام فخر رازى گفته است: بیهقى از ابو هریره نقل کرده است که رسول خدا(ص) در نماز، جمله «بسم اللّه الرحمن الرحیم» را بلند مى‏خواند. على(ع) نیز همین کار را مى‏کرد و این با روایات متواترى ثابت شده است. و علىّ بن ابى طالب(ع) مى‏گفته است: «اى کسى که ذکر او شرفِ ذاکران است». با توجه به این مطالب، چگونه شایسته انسان عاقل است که در اخفاى چنین چیزى سعى داشته باشد. شیعه معتقد است: سنّت، جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» است؛ اعم از اینکه در نمازهاى جهریه باشد یا در نمازهاى اخفاتیه [مثل نماز ظهر و عصر]، اما جمهور فقها [ى اهل سنت] با آنان مخالفند... على(ع) در جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مبالغه مى‏کرد. از این رو وقتى حکومت به بنى‏امیه رسید، آنها براى نابود کردن آثار على(ع) در جلوگیرى از جهر به «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» مبالغه کردند.87
3. زمخشرى در تفسیر آیه «إِن اللَّه و مَل‏آئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ» مى‏گوید: اگر گفته شود نظر شما در باره صلوات بر غیر پیامبر(ص) چیست؟ در پاسخ مى‏گوییم: قیاس، حکم مى‏کند که بگوییم صلوات بر هر موءمنى جایز است؛ زیرا خداوند فرموده است: «هو الَّذی یصلّی علیکم»؛ [او کسى است که بر شما صلوات مى‏فرستد] و همچنین فرموده است: «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاَتَکَ سَکَنء لَهُمْ»؛ [بر آنها صلوات فرست که صلوات تو مایه آرامش آنهاست] و همچنین پیامبر(ص) فرموده است: «أَللهمَّ صَلِّ على آلِ أبی أوفی »؛ [خدایا صلوات فرست بر خاندان ابى أوفی ]، اما علما در این مسئله تفصیلى دارند و آن اینکه: اگر صلوات براى متابعت [از قرآن و پیامبر] باشد، مثل اینکه مى‏گویى: «صلّى اللّه على النّبیّ و آله»، اشکالى ندارد، اما اگر براى فرد خاصى صلوات فرستاده شود چنان که امروزه چنین است، مکروه است؛ زیرا این گونه صلوات فرستادن، شعار شیعه به هنگام ذکر نام رسول خدا(ص) شده و موجب متّهم شدن انسان به رفض مى‏شود.88
4. در فتح البارى آمده است: علما پس از اتفاقشان بر جواز سلام و صلوات بر زندگان، بر جواز سلام و صلوات بر غیر پیامبران اختلاف کرده‏اند. عده‏اى گفته‏اند که مطلقاً مشروع است، گروهى دیگر گفته‏اند براى متابعت اشکالى ندارد و نباید به فرد خاصى اختصاص یابد؛ زیرا شعار رافضیها شده است. این را نووى از شیخ ابى محمد جوینى نقل کرده است89.
معناى این سخن آن است که وى توجیهى براى ترک آنچه اسلام آن را تشریع کرده، نیافته است؛ به جز عمل رافضیها به سنّت اسلام. اگر این توجیه صحیح باشد، باید همه فرایض و سنّتهایى که رافضیها به آن عمل مى‏کنند، ترک شود؛ «قُلْ کُلّء مَتَرَبِّصء فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّویِّ وَ مَنِ اهْتَدَى»90.
__________________________________
1. مائده/3.
2. آل عمران/ 103.
3. اشاره به کلام خداوند است که مى‏فرماید: «وَللَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَاْلأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلاَلُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَاْل‏آصَالِ»(رعد/ 15).
4. فصّلت / 37.
5.یکى از علماى سرشناس شیعه در قرن پنجم هجرى و داراى آثار متعدد که در سال 385 هجرى متولد شد و در سال 460 هجرى وفات کرد. او یکى از شاگردان شیخ مفید (336ـ413هـ. ) و سید مرتضى (355ـ436 هـ. ) رضى اللّه عنهم بوده است.
6. الخلاف، ج1، ص357ـ358، مسئله 112ـ113، کتاب الصلاة.
7. حسن بن یوسف مطهر حلّى (648ـ726هـ. )، رهبر شیعه در قرن هفتم و هشتم که روزگار، مانند او را جز در زمانهاى خاصى ارزانى نکرده است.
8. التذکرة، ج2، ص434، مسئله 100.
9. وسائل الشیعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مایسجد علیه»، حدیث 1. در این باب، روایاتى با همین مضمون وجود دارد و مضمون تمامى آنها این است که هدف از سجده که همان اظهار ذلّت در مقابل خداوند است، با سجده بر غیر زمین و چیزهاى خوراکى و پوشاکى روییده از آن، حاصل نمى‏شود.
10. وسائل الشیعه، ج3، باب اوّل از ابواب «مایسجد علیه»، حدیث 11.
11. مستدرک الوسائل، ج4، ص 14، باب دهم از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.
12.همان، حدیث2.
13. عبدالوهّاب بن أحمد بن علیّ الأنصاری (معروف به شعرانى از علماى برجسته قرن دهم)، الیواقیت و الجواهر فی عقائد الأکابر، ج1، ص164، چاپ اوّل.
14. محمد بن محمد بن سلیمان مغربى (متوفى 1049 هـ.)، جمع الفوائد من جامع الاصول و مجمع الزوائد، ج1، ص214، شماره 1515.
15. احزاب / 21.
16. حشر / 7.
17. غرر الحکم و درر الکلم، ج1، ص107، شماره 2234.
18. این روایت را مسلم و بخارى نقل کرده‏اند. ر. ک: صحیح بخارى، ج1، ص206؛ صحیح مسلم، ج1، ص354.
19. لسان العرب، ج6، ماده «سَجَد».
20. النهایة، ج2، ماده «سَجَدَ».
21. تاج العروس، ج8، ماده «سَجَدَ».
22. الشرح الکبیر (شرح وجیز اثر خرقى)، ج1، ص557 ـ 558 که در حاشیه المغنى است.
23. العزیز، شرح «الوجیز» (معروف به الشرح الکبیر)، ج1، ص521.
24.معنایش این است که شرط صحّت سجده نیست، بلکه شرط کمال آن است.
25.بدایة المجتهد، ج1، ص139.
26. حلیة العلماء فی معرفة مذهب الفقهاء، ص122.
27. الفقه على المذاهب الاربعة، ج1، ص233.
28. منتهى المطلب، ج5، ص154.
29. صحیح بخارى، ج1، ص91؛ کتاب التیمم، حدیث 2؛ سنن بیهقى، ج2، ص433، باب «أینما ادرکتک الصلاة فصلّ فهو مسجد». این روایت را دیگر اصحاب سنن و صحاح نیز نقل کرده‏اند.
30. احکام القرآن، ج2، ص389، چاپ بیروت.
31. مسند احمد، ج3، ص327 از حدیث جابر؛ سنن بیهقى، ج1، ص439، باب «ما روى فی التعجیل بها فی شدّة الحرّ».
32. سنن بیهقى، ج2، ص105.
33. السنن الکبرى، ج2، ص106.
34. سنن بیهقى، ج2، ص105، باب «الکشف عن الجبهة».
35. النهایه، ج2، ص497، ماده «شکا».
36. متقى هندى، کنز العمال، ج7، ص465، شماره 19810.
37. همان، ج7، ص459، شماره 19776.
38. همان، شماره 19777.
39. همان، ص465، شماره 19810؛ مسند احمد، ج6، ص301.
40. الطبقات الکبرى، ج1، ص151.
41. منتخب کنزالعمال (که در حاشیه مسند چاپ شده است)، ج3، ص194.
42. السنن الکبرى، ج2، ص105.
43. همان.
44. احکام القرآن، ج3، ص36؛ مسند احمد، ص315 و 317.
45. سنن بیهقى، ج2، ص102.
46. المصنف، ج1، 397؛ کنزالعمال، ج4، ص212.
47.فتح البارى، ج1، ص414.
48. وسائل الشیعه، ج3، باب چهارم از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.
49.همان، حدیث 2.
50. السنن الکبرى، ج2، ص106.
51. سنن ابن ماجه، ج1، ص329.
52. مجمع الزوائد، ج2، ص126.
53. المصنّف، ج1، ص397.
54.همان، ص367.
55. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج6، ص53؛ عبدالرزاق، المصنّف، ج2، ص583.
56.عبدالرزاق، المصنف، ج1، ص397.
57. فتح البارى، ج1، ص410.
58.همان.
59. ازرقى، اخبارمکه.
60. سیرتنا و سنّتنا، ص125 و 126.
61. ابو نعیم اصفهانى، اخبار اصفهان، ج2، ص141.
62. مسند احمد، ج1، ص169، 303، 309و358.
63. همان، ج6، ص179. در حدیث این جمله وجود دارد که: پیامبر (ص) در حالى که در مسجد بود، به جاریه‏اش فرمود: حصیر را براى من بیاور.
64. همان، ص302.
65. مسند حنبل، ج6، ص331 ـ335.
66. همان، ص377.
67. همان، ج2، ص92ـ 98.
68. صحیح مسلم، ج2، ص62، دارالفکر بیروت.
69. صحیح ابن خزیمه، ج2، ص105، المکتب الاسلامى، چاپ دوم، 1412 هـ؛ المعجم الوسیط، ج8، ص348؛ المعجم الکبیر، ج12، ص292.
70. صحیح بخارى، ج1، ص101؛ صحیح مسلم، ج2، ص109؛ مسند احمد، ج1، ص100؛ السنن الکبرى، ج2، ص106.
71. کنز العمال، ج8، ص 130، شماره 22238.
72. السنن الکبرى، ج2، ص 106.
73. عبدالرزاق، المصنّف، ج1، ص400؛ سیرتنا و سنّتنا، السجدة على التربة، ص93.
74. السنن الکبرى، ج2، ص106، باب «من بسط ثوباً فسجد علیه».
75. صحیح بخارى، ج2، ص64، کتاب الصلاة، باب «بسط الثوب فی الصلاة للسجود».
76. ابن اثیر، جامع الاصول، ج5، ص468، شماره 3660.
77. سنن أبی داود، باب ما جاء فی الصلاة على الخمرة، شماره 331.
78. سیرتنا و سنّتنا، ص133 و 134.
79. همان، ص 158 و 159.
80. ابوبکر بن ابى شیبة، المصنف، ج2، ص172، دارالفکر، 1409 هـ.
81. الارض و التربة الحسینیه، ص24.
82. سیرتنا و سنّتنا، ص116 و 167، چاپ نجف اشرف.
83. آل عمران، / 97.
84. بقره/ 126.
85. دمشقى، رحمة الأُمة فی اختلاف الائمة، ج1، ص88؛ علاّمه امینى، الغدیر، ج10، ص209.
86. العزیز، شرح الوجیز، ج2، ص453.
87. فخر الدین رازى، مفاتیح الغیب، ج1، ص205 و 206.
88. الکشّاف، ج2، ص549.
89. فتح البارى، ج11، ص14.
90. طه/ 135.

تبلیغات