آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده مسأله رابطه عقل و ایمان را تبیین کرده، سپس به ذکر پنج راه حلى که هانس فراى، الهى دان آمریکایى ارائه داده است مى پردازد و با ذکر سخنان متعارضى در باب رابطه عقل و ایمان نتیجه مى گیرد که باید این مسأله را که بزرگترین مشکل و مسأله ماست جدى بگیریم.

متن

 

تجربه دینی ( نقد و نظر)
ما انسانها دو دسته علوم و معارف در اختیار داریم: یکى یافته هاى انسانى و دیگرى داده هاى وحیانى. حال مسأله این است که به هنگام ناسازگارى، کدام یک را برگیریم؟ به چه دلیل؟ و چگونه؟ اگر انسانى بخواهد هم متدین باشد و هم متعقل، با این دو مجموعه که در بسیارى از موارد با یکدیگر نمى سازند، چه باید بکند؟ هانس فراى، الهى دان آمریکایى نخستین کسى است که راههاى جمع میان تدیّن و تعقل را در ضمن پنج راه مطرح کرد. این راهها عبارت اند از:
راههاى جمع میان تدیّن و تعقل ازنظر هانس فراى
1) شخص نخست باید به سراغ مکتبهاى بشرى برود و یکى را برگزیند; سپس به سراغ متون دینى خودش برود و هر آموزه اى را با مکتب برگزیده خودش سازگار یافت بپذیرد و بقیه را فرو گذارده این روش مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» است و بیشترین پیرو را در جهان کنونى دارد.
2) پیش فرض راه دوم این است که برخى مکتبها با دین سازگارترند; لذا شخص باید فلسفه ها یا جهان بینى هاى بشرى اى را که نسبت به دین سیتزه جویى کمترى دارند انتخاب کند. این راه هرچند مکتبها را جدى مى گیرد، ولى بیش از راه اول دین را پاس مى دارد. رودولف بولتمان بزرگترین الهى دان پروتستان مذهب قرن بیستم به این روش اعتقاد داشت و اگزیستانسیالیسم را سازگارترین فلسفه بشرى با دین مى دید. به گفته کیت یندل فیلسوف دین معاصر، دین چیزى نیست جز یک تشخیص به علاوه یک معالجه و درمان و به عقیده بولتمان، عهد جدید و اگزیستانسیالیسم از این نظر متفق القولند; هم مسیحیت و هم اگزیستانسیالیسم برآنند که مشکل اصلى آدمى احساس عدم امنیت است. توکل به خدا هم به ما احساس امنیت مى دهد و هم ما را به تنگناى زمین و زمان گرفتار نمى کند. جمع رهایى و امنیت فقط با توکل به خدا ممکن مى شود; اما این اعتماد نیز با تصمیم گیرى اى از سر ایمان به دست مى آید; نه به مدد برهان که در این گونه امور نمى توان برهانى اقامه کرد. گام دوم در این راه آن است که با فلسفه اى که برگزیده است به حک و اصلاح دین بپردازد و این همان کارى است که بولتمان با اسطوره زدایى از کتاب مقدس مسیحیان انجام داد و از دین هر چه را با اگزیستانسیالیسم ناسازگار دید به نام اسطوره زدایى عنوان قشر دین از دین طرد و نفى کرد.
3) پیش فرض این راه این است که هیچ یک از مکتبهاى بشرى، حق مطلق یا باطل مطلق نیست. علاوه بر این ممکن است یک نظام و مکتب بشرى در قیاس با یک مکتب دیگر از یک جهت به دین نزدیکتر باشد و از جهت دیگر از دین دورتر باشد. پس هر مکتبى مى تواند در فهم و تفسیر بخشى از معارف وحیانى به کار آید; لذا باید بین دین و مکاتب بشرى باب گفتگوى جدى و عمیق را گشود و قبل از گفتگو اصلا نمى توان پیش بینى کرد که کدام آموزه دینى یا کدام مجموعه از آموزه هاى دینى با کدام مکتب بشرى قرابت بیشترى دارد. پل تیلیش که مشهورترین رهرو این راه سوم در قرن بیستم است و داراى مذهب پروتستانى است، کوشید تا مسیحیت با هر چه در کل فرهنگ جدید بشرى با آن مناسبت دارد ترکیب و تلفیق کند و اینکه الاهیات او را «الاهیات فرهنگ» هم نامیده اند از همین جاست. وى روش خود را در پل زدن میان ایمان مسیحى و فرهنگ جدید، «روش همبستگى» نامید. طبق این روش، محتواى متون مقدس دینى و مذهبى را در هر عصر و زمانى از راه جوابهایى که این متون به سؤالات ناشى از وضعیت فرهنگى آن عصر و زمان مى دهند مى توان و باید شناخت و شناساند; لذا دین و مذهب در هر زمانى نیازمند عالمان الاهیات زنده است.
4) به نظر پیشنهادکنندگان راه چهارم، راه پیشنهادى سوم داراى پیش فرضى مردود است و آن اینکه گویى موضع کاملا خنثى و بى طرفى وجود دارد که بتوان از آن موضع به گفتگوى یافته هاى بشرى و داده هاى وحیانى نگریست; حال آنکه هر که به این گفتگوها وارد مى شود; «لامحاله یا موافق دین است یا مخالف آن; لذا بهتر است اولویت را به وصف حالى بدهیم که دین از خود مى کند و هیچ فلسفه یا جهان بینى اى حق ندارد براى ما تعیین کند که مفاهیم و آموزه هاى دین را چگونه بفهمیم و تفسیر کنیم. خود دین به حد کفایت ناطق و گویاست. نهایت براى آنکه بتوانیم نطق دین را به گوش هوش بشنویم، باید ایمان بورزیم. ایمان بیاور تا بفهمى. اینجا برعکس راه سوم بر مبناى آموزه هاى دینى پاره اى از معارف بشرى را مى پذیریم و پاره اى را کنار مى گذاریم. کارل بارت، الهى دان پروتستان مذهب نامور سوئیسى چنین خط مشیى را مى پسندید. از نظر وى متدین واقعى کسى است که کلمه و کلام خدا را اصل و معیار سنجش هر چیز دیگر بداند و براى روشن شدن چشم انسان به باطن عالم و جمال الهى فقط باید به کلمه خدا و انکشاف الهى در شخص مسیح دیده دوخت. خدا خود را در یافته هاى بشرى جلوه گر نمى سازد.
5) راه پنجم، فلسفه ها و جهان بینى هاى بشرى را به کلى رد مى کند. روندگان این راه گمان مى کنند که الهیاتى که در واقع حاصل کنش و واکنش معارف وحیانى و معارف انسانى رایج در گذشته است از هرگونه دخل و تصرف معارف بشرى مصون است و گویى تدوین کنندگان این الهیات کارى نکرده اند جز سامانمند و منظم کردن معارف وحیانى. این توهم بزرگ باعث مى شود باب گفتگو میان دین و فرهنگ عصرى گشوده نشود.
کسانى که داراى مفروضات پنج گانه زیر باشند، یگانه وظیفه متدینان را باور نسبت به جمیع کتب مقدس و تطبیق زندگى خود با آن مى دانند;
1. کتب مقدس با همین الفاظ نازل شده است;
2. تحریفى در کتب مقدس روى نداده است;
3. معانى الفاظ و گزاره هاى کتب مقدس روشن است;
4. خدا تعالیم و احکام مذکور در کتب مقدس را براى همه مکانها و زمانها خواسته است;
5 . فقط ما معانى و مرادات کتب مقدس را به نحو صحیح و دقیق فهم مى کنیم.
به نظر مى رسد قائلان به مکتب تفکیک چنین راهى را پیشنهاد مى کنند. دیوید فورد معتقد است شاید حتى ویتگنشتاین را نیز بتوان معتقد به این راه دانست. ویتگنشتاین دین را نیز یکى از بازى هاى زبانى مى دانست که وحدت و تمامیت خود را دارد; لذا نباید براساس قواعد علوم و معارف بشرى راجع به دین حکم کرد; حتى نمى توان براساس آموزه هاى دین دیگرى در باب یک دین خاص داورى کرد. خلاصه تمایز پنج راهى که گفته شد، به میزان دلبستگى به متون مقدس و فرهنگ عصرى توقف دارد. با توجه به سخنان متعارض اندیشمندان، در باب ایمان و عقل چاره اى نداریم جز اینکه این مسأله را که به گمان من بزرگترین مسأله و مشکل ماست، به جد بگیریم.

تبلیغات