آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

اگر در اسلامی‏بودن پاره‏ای از دانش‏ها که در تداول عام با این وصف شناخته می‏شوند، چند و چون روا باشد، در اسلامی‏بودن دانش کلام(1) سخنی نیست؛ دانشی که در فجر اسلام بر بستری از پرسش‏ها، جریان‏ها و چالش‏های عقیدتیِ درونی و بیرونی رویید و به پشتوانه عقل و نقل به سرعت شکوفا شد و بارور گردید. این دانش سترگ اسلامی به یمن جدّ و جهد اندیشمندان بزرگ مسلمان عهده‏دار تقریر و تبیین باورهای اسلامی و پاس‏داری عالمانه از این باورها گردید و عرصه‏ای شد برای گفت‏وگو و تعاطی افکار میان گرایش‏های درونیِ جهان اسلام از یک‏سو، و جهان اسلام و ادیان و مذاهب بیرون از آن از سوی دیگر. بگذریم از تعصب‏ها، نزاع‏ها و دوران‏های محنتی که غالبا ره‏اورد ورود سیاست و سیاست‏بازان در این عرصه علمی ـ دینی است؛ عرصه‏ای که لازمه آن رواداری و تحقیق علمی است، نه تعصب، تکفیر و جنگ و جدال. به هر حال، اندیشمندان مسلمان همچون قله‏های رفیع دانش و فرهیختگی، با مسلک‏های مختلفِ اعتزالی، اشعری، امامی، اسماعیلی، زیدی، ماتریدی و کرّامی و... این دانش ناب اسلامی را گسترش و ترقی بسیار بخشیدند. حسن بصری، واصل بن عطاء، ابوالهذیل، نظّام، هشام بن حکم، ابوالحسن اشعری، ماتریدی، سیّدمرتضی، شیخ مفید، شیخ طوسی، فخر رازی، خواجه نصیر، علامه حلّی، قاضی عبدالجبار، ابوحیان توحیدی،
______________________________
1 . دانش کلام که به تبیین و دفاع از اعتقادات می‏پردازد اساس سایر دانش‏های دینی است. ر.ک: خواجه نصیر طوسی، نقد المحصّل، ص1.
______________________________
حمیدالدین کرمانی، ابوحاتم رازی، ابن‏میثم بحرانی، فاضل مقداد، ایجی، جرجانی، تفتازانی و... تنها بخشی از فهرست بلند و افتخارآمیز اربابان اندیشه و ابتکار در حوزه کلام اسلامی است. ابوالحسن علی بن ابی‏علی بن محمد بن سالم، معروف به سیف‏الدین آمِدی (551ـ631ق) متکلم بزرگ دیگری است که باید نامش را بر صدر فهرست مزبور افزود. آمدی اندیشمندی فرهیخته و هوشمند بود که نه تنها در کلام بلکه در فقه، اصول، فلسفه، منطق، خلاف و جدل صاحب رأی و آثار ارجمند است. وی در شهر آمِد، واقع در منطقه دیار بکر دیده به جهان گشود که زادگاه بزرگان دیگری پیش و پس از اوست. او در زمان صلاح‏الدین ایوبی و جانشینانش می‏زیست و بیش از 60 سال به تدریس، تحقیق و تألیف پرداخت. حوزه‏های تخصصی آمدی شامل کلام، فقه، اصول، فلسفه، منطق، جدل و خلاف است و با دانش‏های دیگری چون صرف، نحو، بلاغت، ادب، قرائات، حدیث، تفسیر و طبّ آشنا بود. آمِدی دانشمندی با نشاط علمی بسیار بود که در مراکز علمیِ روزگار خود مثل بغداد، مصر و شام حضور یافت و به تربیت شاگردان و گفت‏وگو با صاحبان رأی و نظر پرداخت. در شام با شیخ اشراق، سهروردی، ملاقات و گفت‏وگو کرد، هرچند با آراء او سازگاری نشان نداد. البته، این امری طبیعی بود، چون آن یکی فیلسوف و این دیگری، متکلّمی اشعری‏مذهب بود. وی در دانش جدل و خلاف استادی سرآمد بود(1) و همواره در مجالس علمی حاضر شده، مناظره می‏کرد. آمدی هر چند به جدّ به فلسفه و منطق پرداخت و تألیف‏های متعددی در این عرصه پدید آورد، امّا گرایش کلامی با صبغه اشعری بر او چیره گشت و به همین سبب در برابر فلسفه ایستاد و پاره‏ای از قواعد مهم فلسفی را ردّ کرد.(2) بی‏تردید او در سلسله متکلمان اشعری به جهت دیدگاه‏ها، رویکردها، تألیف‏ها و تأثیرش بر حلقه‏های بعدی بسیار مهم و از بزرگان این مشرب کلامی است. مؤالف و مخالف مقام علمی او را ستوده است. برای نمونه کافی است به تحسین و تکریمی که ابن‏تیمیه از ناقدان سرسخت سلفی‏مسلک او توجه کنیم: «در دانش‏های کلامی و فلسفی در دوران خود سرآمد همگان بود و به لحاظ اسلام نیکوترین و از جهت اعتقادی بارزترین بود».(3)
دانش کلام، یکی از اصلی‏ترین عرصه‏های کوشش علمیِ آمدی است که وی با
______________________________
1 . عبدالرحمن بدوی، الحیاة العقلیة، ص186، به نقل از مقدمه ابکار الافکار، ص30.
2 . ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ص222ـ231.
3 . نقض المنطق، ص156، تصحیح، محمد حامد الفقی، المکتبة العلمیة، بیروت، برای دیدگاه کسان دیگر ر.ک: حسن محمود عبداللطیف، مقدمه بر غایة المرام فی علم الکلام، ص11ـ12.
______________________________
پدیدآوردن پنج اثر در این زمینه، میراثی مانا و پربها باقی گذارد:
1. خلاصة الابریز تذکرة الملک العزیز؛
2. غایة المرام فی علم الکلام؛
3. اَبکار الافکار؛
4. منائح القرائح؛
5. المآخذ علی المطالب العالیة.
از این آثار پنج‏گانه اثر سوم و به ویژه چهارم خلاصه اثر سومند و اثر سوم، ابکار الافکار، اثر اصلیِ آمدی در کلام است. این اثر پرآوازه، که گویا در اصل در چهار مجلّد تنظیم شده و اخیرا توسط احمد محمد المهدی تحقیق، تصحیح شده و در پنج جلد به همّت مؤسسه دارالکتب والوثائق القومیّة در قاهره به طبع رسیده است. ابکار الافکار در واقع، دائرة‏المعارف کلامیِ ارجمندی است که با قلمی شیوا، رسا و به دور از اغلاق در بیان مطالب و نقل و نقد اقوال و نظم فصول و ابواب به شکلی روش‏مند نگارش یافته است. به همین سبب، این اثر مهم‏ترین اثر کلامیِ آمدی و بلکه از مهم‏ترین آثار کلامیِ اشعریان و حتی جهان اسلام به شمار می‏آید. کسانی که با علم کلام و آثار کلامی آشنایند، به خوبی می‏دانند که کتاب المواقف فی علم الکلام تألیف قاضی عضدالدین ایجی (م756) اثری بلندآوازه و پر مراجعه در گرایش اشعری است. میرشریف جرجانی (م812) شرحی بر مواقف(1) نگاشت که به همان اندازه مهم و نام‏بردار است. سعدالدین تفتازانی (712ـ793) دیگر متکلم ممتاز اهل‏سنّت و معاصر میرشریف به سبک و سیاق اثر یادشده کتابی به نام المقاصد فی علم الکلام(2) تألیف کرد که به جهت صعوبت، خود به شرح آن اقدام کرد. این اصل و شرح آن که در سبک و سیاق همانند اصل و شرح پیش گفته‏اند، دارای اهمیت و اعتباری مشابه آن دو نیز هستند. نکته اصلی‏ای که باید بر این توضیح افزود آن است که کتاب مواقف به جدّ متأثر از کتاب گران‏سنگ ابکار الافکار است. شاهد امر این سخن میرشریف است که کتاب مواقف در واقع عصاره ابکار الافکار است.(3) این مطلب افزون بر حکایت از اهمیت کتاب ابکار الافکار، تأثیر آن را بر آثار پس از خود در کلام اشعری به خوبی نمایان می‏سازد. به ویژه آنکه اگر بدانیم که کتاب مواقف از زمان تألیف در قرن
______________________________
1 . این اثر با تصحیح محمد بدرالدین النعسانی و با حواشی سیالکوتی و چلپی، در چهار مجلد انتشار یافته است.
2 . این اثر با تحقیق و تعلیقات عبدالرحمن عمیره در چهار مجلّد به چاپ رسیده است.
3 . ص4.
______________________________
هشتم تا روزگار کنونی کتاب درسیِ مدارس اهل سنت و نیز دانشگاه الازهر بوده و است.(1) نتیجه اینکه کتاب ابکار الافکار به یک اثر پایه و بنیادین برای دوره پس از خود بدل گشت که به دوره کلام متأخران شناخته می‏شود.(2)
شیوه تحقیق آرا و تقریر مطالب و اخذ موضع آمدی در ابکار الافکار نیز، جالب و خاص اوست. گذشت که وی در خلاف و جدل،(3) منطق و فلسفه دارای تخصص و آثار عدیده است(4) که حاکی از گرایش عقلی و روح نقدیِ او است. نیز، گفته آمد که وی به بررسی پاره‏ای از قواعد مهم فلسفی همت گماشت و با وجود این به جدل و نیز منطق اهتمام ویژه ورزید. این امر یادآور سلف بزرگ او امام محمد غزالی (م504) است که به رغم نقد تند و حتی دشمنی با فلسفه و فیلسوفان توجه فوق‏العاده‏ای به منطق معطوف ساخت که آن هم دانشی برآمده از یونان و ابزار کار فیلسوفان بود. امّا ماجرا به همین جا ختم نمی‏شود. آمدی در مخالفت تند با جریان باطنیّه از یک‏سو و به‏خاطر تمایل به تصوف از سوی دیگر نیز یادآور غزالی است. این امر از یک‏سو تأثیرپذیری وی را از غزالی و تمسک او را به جدل و منطق برای هماوردی با فلسفه و کلامِ عقلانیِ معتزله نشان می‏دهد. از دیگر سو، رویکرد عقلی ـ نقلیِ او را به مباحث کلامی می‏نُمایاند. گفته‏اند که وی بیش از اسلاف اشعری‏مشرب خود جانب عقل را پاس می‏دارد و این روی‏آورد در کتاب غایة المرام وی بارزتر است.(5) در ابکار الافکار نیز اولاً: توجه مدامی به آرای معتزلیان دارد، ثانیا: در بسیاری از مباحث جانب معتزلیان را گرفته، دیدگاه اصحاب اشعری خود را وامی‏نهد. ثالثا: مواجهه وی با معتزلیان همانند صوفیان روادارانه است؛ حال‏آنکه با باطنیّه وحشویه برخوردی خصومت‏آمیز دارد. حتی تعابیر احترام‏آمیزی همچون ژرف‏اندیشان و فضلا را نیز از آنان دریغ نمی‏کند. اهمیت این مطلب هنگامی بارز می‏شود که حمله‏های تند فخر رازی و امثال او را علیه معتزله به یاد آوریم.
با این همه، به نظر می‏رسد توجه به عقل و استدلال عقلانی از سوی آمدی و بسیاری از متکلّمان جهان اسلام، و بلکه فیلسوفان به طرز کم‏رنگ‏تری، کاملاً مشروط است؛
______________________________
1 . مقدمه ابکار الافکار، ج1، ص43.
2 . همان.
3 . برخی معتقدند وی سرآمدِ همه عالمان مسلمان در این دانش است. عبدالرحمن بدوی، الحیاة العقلیة، ص186.
4 . پانزده اثر از آثار بیست و پنج‏گانه او در جدل، خلاف و فلسفه و منطق تألیف شده است. برای تفصیل بیشتر ر.ک: حسن الشافعی، الآمدی و آراؤه الکلامیة، ص71ـ102.
5 . ر.ک: الآمدی و آراؤه الکلامیة، ص109ـ170.
______________________________
یعنی به عقل اعتنا می‏شود، مادامی که با داده‏های نقل سازگار آید. این بدان معناست، که عقل به کناری نهاده می‏شود؛ اگر با نقل سر ناسازگاری نهد. و در بُن این مطلب نگاه ابزاری به عقل نهفته است. چنین رویکردی در مکتب اشعری بسیار بارزتر از معتزله و حتی شیعه است. گویا، فلسفه وجودیِ مکتب اشعری نیز همین مسئله است. یکی از جلوه‏های مهم این رویکرد انکار حسن و قبح عقلی از سوی اشاعره است.(1) البتّه در مکتب اعتزال و مکاتبِ نسبتا همسو و نیز در فلسفه، اگرچه به عقل، نگاهی اصیل وجود داشته و دارد، امّا، عقیده بنیادی آن است که عقل و نقل در اساس، سازگارند و نمی‏شود که سازگار نباشند؛ چرا که هر دو از یک مبدأ آمده‏اند. بنابراین جدّ و جهد بسیاری مبذول شد تا منظومه‏ای منسجم پدید آورده شود که سازگاری عقل و نقل در آن در کامل‏ترین وجه متجلّی گردد. شاید یک نمونه اصلی این کوشش عظیم حکمت متعالیه ملاصدرا باشد که، ادّعا می‏شود که در آن، آشتی عقل و نقل و قلب یک جا نُمایانده شده است.
با وصف این، تفاوت بسیاری است میان اشاعره و سلفیان ظاهرگرا که با عقل‏گرایی به تندی مخالفت می‏کنند. از همین‏جاست که ابن‏تیمیه نه تنها فلسفه، بلکه حتی منطق را نیز به‏شدّت نقد و انکار می‏کند.(2) وی به همین مناسبت آمدی را نیز مورد انتقادهای شدید قرار می‏دهد. به‏هرحال تردیدی وجودندارد که آمدی رویکرد عقلیِ بارزتری نسبت به اسلاف اشعری خود در پیش گرفت و از این جهت بر اخلاف خود تأثیر شایانی بر جای نهاد.
آمِدی در ابکار الافکار می‏کوشد تا دیدگاه‏های نحله‏های کلامیِ مختلف اسلامی و گاهی آرای ادیان آسمانی دیگر را نقل کند که از آنها با عبارت مِلّیّون یاد می‏کند. در جایی که اجماع میان همه ملل و نحل را گزارش می‏کند. تعبیر قد اجمع العقلاء را به کار می‏گیرد. گاهی برای نشان‏دادن رأی فرق اسلامی در برابر ملل غیراسلامی می‏گوید رأی اسلامیان چنین است. در برخی موضوعات نام اشخاص را می‏برد؛ مثلاً، جبّایی، نظّام، هشام بن حکم، اشعری، باقلانی، جوینی و... ؛ گاهی به جای اشخاص نام یک فرقه را می‏برد، برای نمونه، خوارج، امامیّه، معتزله، اشاعره، حشویّه، کرامیّه، واقفیه و... ؛ گاهی دیدگاه فلاسفه را با تعبیر مثلاً ذَهَبتِ الفلاسفة نقل می‏کند. تقریبا در اکثر قریب به اتفاق موارد، دیدگاه معتزله یک سوی
______________________________
1 . ر.ک: ابکار الافکار، ج2، ص117ـ124. در این جا دیدگاه‏های فرقه‏های مختلف مثل اشاعره، معتزله و خود آمدی بیان شده است.
2 . ر.ک: نقض المنطق.
______________________________
مهم بحث است. گاهی تمامی متکلّمان در برابر فلاسفه قرار داده می‏شوند. در بسیاری از موارد برای اشاره به رأی موردپسند خود، که موافق اسلاف اشعری وی است تعبیر مذهب اهل حق را به خدمت می‏گیرد. همیشه دیدگاه‏ها را به صورت منظم و دسته‏بندی شده و در چندین مسلک و تقریبا به ترتیب تاریخی گزارش می‏کند. از دیگر ویژگی‏های روش آمدی در این کتاب آن است که پس از نقل آرا و اقوال واردِ نقض و ابرام‏شده، از جهات متعددی همچون جهت لغوی، معنایی، نصّ و نقل، اجماع و عقل به نقد و بررسی آنها می‏پردازد. پس از تحریر محل نزاع و نقد و بررسی اقوال یا همه را ردّ می‏کند و رأی تازه‏ای می‏آورد یا در آن توقف کرده، فروتنانه اعتراف می‏کند که این همه آن چیزی است که در بساط و توشه‏اش یافت می‏شود و ادامه راه را بر آیندگان می‏سپارد.
گفته‏اند که وی در اَبکار جانب سمع را بیش‏تر پاس داشته است تا عقل را، و این برخلاف رویکرد او در غایة المرام است. برای مثال وی در موضوعاتی همچون رؤیت، وحدانیّت، و کلام خداوند(1) با هر دو دلیل سمعی و عقلی استدلال کرده است؛ حال آنکه در غایة المرام فقط دلیل عقلی را برای استدلال در آنها شایسته دانسته است.(2) نیز در غایة المرام صرفا در بحث‏های مربوط به معاد، مانند بعث، حشر، نشر، میزان، جنّة و نار تنها به دلیل سمعی استناد کرده؛ حال آنکه در اَبکار چنین انحصاری مراعات نشده است.(3) با عنایت به تقدم زمانی تألیف غایة المرام بر ابکار، این امر نشان از آن دارد که وی از حال گرایش عقلی به سمت توجه بیشتر به سمع سیر کرده است؛ مگر آنکه احتمال دهیم که ملاحظات دیگری همچون درسی بودن کتاب دوم در کار بوده است.
کتاب ابکار الافکار، همچنان که مؤلف در مقدمه کوتاه خود آورده است در هشت قاعده تنظیم شده است:
1. در علم و اقسام آن. اقسام نیز منحصر در چهارند:
1.1. در تعریف علم و حقیقت آن؛
2.1. در علم ضروری [= بدیهی] و اختلاف علما در آن؛
3.1. در علم کسبی؛
______________________________
1 . آمدی می‏گوید: دلیل یا عقلی محض است، مثل دلیل وجود صانع و حدوث عالم، یا سمعی محض است، مثل ادله وجوب نماز، زکات و امثال آنها یا مرکب از این دوست که بعضی از مقدمات، عقلی و برخی سمعی‏اند. از نظر وی خلق افعال، رؤیت خداوند به هر دو طریق حاصل می‏شود. ابکار الافکار، ج4، ص326. نیز ر.ک: الآمدی و آراؤه الکلامیة، ص129ـ130.
2 . الآمدی و آراؤه...، همان.
3 . همان.
______________________________
4.1. در احکام علم: قسم چهارم خود دارای نه فصل است، که به مباحث مختلفی همچون مراتب علوم، اختلاف علوم و تماثل آنها، امتناع وجود علمی که معلوم ندارد و... پرداخته است.
2. در نظر و استدلال و آنچه بدان مربوط است. این قاعده شامل هشت فصل است. در این فصول افزون بر پرداختن به مباحثی همانند حقیقت نظر، شرایط و وجوبِ آن و... به پاره‏ای از اشکالات با عنوان شُبَه الخصوم یا اشکالات الخصوم نیز پرداخته است.
3. راه‏های رسیدن به مطلوبات نظریِ این قاعده تماما به مباحث منطقی‏ای نظیر حدّ، رسم، دلیل و اقسام آن. اصناف صور دلیل یا اشکال قیاسات اعم از اقترانی و استثنایی پرداخته است. این مباحث در هفت فصل تعبیه شده که فصل هفتم به بحث از ادله غیریقینی یا ظنی اختصاص یافته است. از نظر آمدی، استقرا، حتی استقرای تام، حکم به انتفای مدلول به جهت انتفای دلیل، قیاس تمثیل، قیاس فراست یا دلالت، قیاس غایب به شاهد و استدلال به آنچه دلیل بودن آن بر شناخت مدلولش توقف دارد، همه ادله‏ای غیریقینی‏اند.
4. در انقسام معلوم به موجود و معدوم و لاموجود ـ لامعدوم. این قاعده مشتمل بر سه باب است؛ باب نخست دارای یک مقدمه و دو قسم و قسم نخست شامل هفت نوع و هر نوع دارای چندین مسئله است: نوع اول به اثبات واجب، حقیقت او و اینکه اطلاق وجود بر او از باب اشتراک لفظی: یا معنوی است اختصاص دارد. نوع دوم به صفات نفسانی [= ذاتی[ قدرت، اراده، علم، کلام، ادراک و حیات اختصاص یافته، سپس این بحث را پیش کشیده است که آیا خداوند صفات زائدی بر صفات ذات دارد یا نه و هر چند وی به لحاظ عقلی آن را جایز دانسته، امّا حکم به ثبوت آن نکرده است، سپس شانزده صفت را برشمرده و در هر کدام جداگانه و به تفصیل بحث کرده است؛ صفاتی همچون: بقاء، قِدم، وجه، دو دست، دو چشم، صورت، کف، ضحک، قَدم، کرم و...
در نوع سوم از آنچه استنادش به خدا رواست بحث شده است؛ مثل رؤیت. با پایان فصل دوم این نوع و جلد نخست نیز پایان یافته است.
جلد دوم با نوع چهارم و بحث در اموری مانند جوهریت، جسمیت و... که انتسابش به خدا روا نیست آغاز شده است. نوع پنجم به موضوع وحدت و توحید اختصاص دارد. نوع ششم که بسیار مفصل است، شامل مباحث مربوط به افعال خداوند است. وی در ابتدا بحث حسن و قبح عقلی را پیش کشیده و اگرچه رأی اشاعره را در این باب که حسن وقبح ذاتی و پیش از حکمِ سمع را انکار می‏کنند پذیرفته است ادله آنان را ضعیف دانسته و به استدلال‏های دیگری دست یازیده است. نیز مباحثی همچون آلام و رنج‏ها، تکلیف مالایطاق، معنای لطف و حکم آن و... طرح شده است. در اصل دوم از قاعده لا خالق الاّ اللّه و لا مؤثر الا اللّه سخن رفته و به مناسبت قاعده الواحد مورد نقد قرار گرفته و دیدگاه طبیعیون، صابئه، منجّمان، ثنویون و مجوس (مانویه، مزدکیّه، دیصانیّه، مرقیونیّه، کینونیّه، کیومرثّیه، مسخیه و زرادشتیّه) مورد بحث و نقد قرار گرفته است. بخش قابل توجهی نیز به ردّ دیدگاه معتزله در خصوص خلق افعال اختصاص دارد. بحث در فصول پایانیِ این نوع هم در صفت اراده مثل حدوث اراده و اضداد آن سیر می‏کند. و سرانجام قسم نخست از قاعده چهارم با نوع هفتم پایان می‏پذیرد که در اسماء حسنی به بحث می‏پردازد و در عین حال با پایان جلد دوم ابکار نیز همراه است.
آمدی جلد سوم را با مباحث قسم دوم از قاعده چهارم آغاز می‏کند که مباحث مختلف و متعدد آن را در ضمن پنج اصل، یک‏سره در ممکن الوجود و مباحث فلسفیِ مربوط به آن طرح کرده و به عبارت دیگر به مباحث دقیق الکلام اختصاص داده است. هر اصل خود شامل انواع یا فروع متعددی است و مباحثی همچون احکام جواهر، جوهر فرد، جسم، اعراض، اکوان و بحث در حدوث عالَم، در فنای جواهر و اعراض طرح شده است.
باب دوم از قاعده چهارم مشتمل بر مباحث معدوم و احکام آن است. باب سوم به لاموجود ـ لامعدوم می‏پردازد. این باب دارای دو اصل است. در اصل اول از نظریه احوال ابوهاشم جبّایی سخن رفته است، امّا اصل دوم در پیرامون مباحث علّت، معلول و احکام آنها دور می‏زند. و با پایان این مباحث، جلد سوم و نیز قاعده چهارم پایان می‏یابد. مباحث گنجانده شده در این قاعده بیش از نصف مجلّد نخست و تمامی جلد دوم و سوم را به خود اختصاص داده‏اند.
مجلّد چهارم با قاعده پنجم که در نبوّات و مشتمل بر شش فصل است آغاز می‏گردد. مباحثی همچون معنای نبوّت و نبی، معنای معجزه و شرایط آن، جواز عقلی بعثت، اثبات رسالت حضرت محمد(ص)، عصمت پیامبران و... طرح شده است.
قاعده ششم به معاد، سمعیات، ثواب و عقاب اختصاص یافته است. در این قاعده مباحثی مانند جواز عقلیِ اعاده معدوم، معاد جسمانی، معاد نفسانی [= روحانی] و نیزبحث‏های مربوط به دلیل سمعی و اقسام آن و اینکه مفید یقین است یا خیر، آفرینش بهشت و دوزخ، عذاب قبر، صراط، میزان، حساب، استحقاق ثواب و عقاب، احباط و تکفیر، خلود در دوزخ و... مطرح گردیده و این مجلّد و قاعده ششم به پایان رسیده است.
مجلّد پنجم به بحث در قاعده هفتم اختصاص یافته که موضوع آن مباحث اسماء و احکام در شش فصل است. مباحث مهم و مفصّل ایمان و کفر در سه فصل نخست آمده است. فصل چهارم از فصول مهم، جالب و نسبتا مفصّلی است که به مناسبت بحث از اینکه مخالف حق از اهل قبله [= مسلمانان] کافر است یا نه، بحث از فرقه‏های اسلامی را مطرح کرده و هفتاد و سه فرقه اسلامی را نام برده است. این هفتاد و سه فرقه عبارتند از هشت فرقه معتزله، شیعه، خوارج، مرجئه، نجّاریّه، جبریّه، مشبّهه و فرقه‏های ناجیه که از نظر آمدی همان اشاعره و سلفیانِ اهل حدیث‏اند، و شاخه‏های فرعی آنها هستند. آمدی این هشت فرقه را فرقه‏های بزرگ نامیده است. به هر حال، قاعده هفتم با بحث توبه و احکام آن پایان یافته است.
قاعده هشتم به مباحث امامت و امر به معروف و نهی از منکر اختصاص دارد. در اصل نخستِ این قاعده که دارای نه فصل است، مباحثی از این دست مطرح شده است: وجوب امامت یا عدم‏آن، آیا اثبات‏امامت بهتنصیص است یا بهبیعت وشورا و...، شرایط امام همچون علم به‏امور شرعی واجتهاد درآنها، عقل،عدل،افضلیّت، عصمت و....
اصل دوم به مباحث امر به معروف و نهی از منکر از قبیل وجوب آنها و اینکه بر چه کسی واجب و بر چه کسی واجب نیست، اختصاص یافته است. با پایان‏یافتن این مباحث جلد پنجم و کلّ کتاب ابکار الافکار به پایان می‏رسد.
شایسته ذکر است که مصحح و محقق کتاب پانوشت‏های مفید فراوانی اعم از ذکر منابعِ مطالب مذکور در متن و نیز ارائه توضیحاتی جهت روشن شدن برخی ابهام‏ها یا معرفی افراد یا مکاتب و فرق آورده و به این نحو بر کمال اثر افزوده است. همچنین فهرست تمام موضوعات اصلی هر مجلّد در پایان آن ذکر شده است. البتّه اگر فهرست‏های دیگری همچون آیات، روایات، اماکن، اشخاص، فرقه‏ها و فهرست الفبایی تمامی موضوعات افزوده می‏گردید سهولت بیشتری جهت دست‏یابی به مطالب حاصل می‏آمد. محقق کتاب وعده انجام و انتشار این همه را در یک مجلّد جداگانه داده است.(1)
______________________________
1 . مقدمه محقق، ج1، ص56.
______________________________
بخش فرق
گذشت که آمدی در مجلّد پنجم، بحث مهم ایمان و کفر را مطرح کرده است. در فصل اول قاعده هفتم درباره معنای ایمان و اینکه آیا ایمان کاستی و فزونی می‏پذیرد یا خیر بحث شده است. فصل دوم در معنای شرعی کفر است. فصل سوم اینکه آیا مسلمان گناهکار کافر است یا خیر بررسی شده است. در فصل چهارم از این سخن رفته است که آیا مسلمانِ مخالفِ حق کافر است یا خیر؟ وی در پاسخ به این پرسش هفتاد و سه فرقه اسلامی را برشمرده، به اختصار از آنان سخن می‏گوید. از این تعداد، هفتاد و دو فرقه را گمراه و اهل هلاکت و دوزخ دانسته و فرقه اشاعره، سلفیان اهل حدیث و اهل سنت و جماعت را اهل نجات و رستگاری و بر صراط هدایت شمرده است. البته، در میان فرقه‏نویسان، گویا قوی‏ترین دلیل و تعیین‏کننده‏ترین معیار برای مُهر هلاک و نجات زدن بر فرقه‏ها، گرایش فکری ـ عقیدتیِ خود نویسنده است. هر فرقه‏نویسی فرقه خویش را اهل نجات و دیگران را گمراه و هلاک‏شونده دانسته است. آمدی آنگاه پرسیده است که پس حکم این فرقه‏های گمراه و هالک در دنیا چیست؟ وی در پاسخ ضمن اختلافی دانستن مسئله گفته است که ابوالحسن اشعری، و بسیاری از اصحاب و فقهایی همچون شافعی و ابوحنیفه بر آنند که همه مخالفان حق که اهل قبله‏اند مسلمانند. امّا خود وی قائل به تفصیل شده است. از نظر وی اقوال یا بدعت‏هایی که بازگشت آنها به اعتقاد به وجود خدای دیگری غیر از اللّه و یا حلول خدا در اشخاص باشد، کفر، و قائل آنها کافر است. وی این امر را اجماعی دانسته است. برخی غلات شیعه همچون حابطیّه، سبائیه، جناحیّه، ذمیّه، رزامیّه، نصیریّه و اسحاقیّه مشمول این حکم‏اند. همچنین کسانی که قولشان به انکار رسالت حضرت محمد(ص) یا مذمت او یا به حلال‏کردن محرّمات، یا اسقاط واجبات شرعی و یا انکار آنچه پیامبر آورده بینجامد، نیز مشمول این حکمند. فرقه‏هایی همچون غرابیّه، ذمیّه، جناحیّه، منصوریّه، خطابیّه و اسماعیلیّه را از زمره اینان دانسته است. از نظر آمدی فرقه‏هایی که اقوال و عقایدشان چنین لوازمی نداشته باشد، منعی ندارد که مسلمان به‏شمار آیند؛ هر چند اهل بدعت هستند. وی در برابر تکفیر معتزله، شیعه، روافض، خوارج و مشبهّه ایستادگی کرده و چنین حکمی را در مورد آنان رواندانسته است.
امّا اساس تقسیم فرق به هفتاد و سه، نزد آمدی نیز همان حدیث معروف و در عینحال بحث‏انگیزی(1) است که از آن به حدیث افتراق یاد می‏شود.(2) وی پیش از برشمردن این تعداد فرقه چند نکته را یادآوری کرده است:
1. مسلمانان هنگام وفات پیامبر دارای عقیده واحد و همگی ملّت واحده بودند؛ البته به جز منافقان.
2. پس از فوت پیامبر اختلاف آغاز شد، اولاً: در امور اجتهادی‏ای که به غرض برپاداشتن رسم دین و شریعت و ادامه راه آن بود؛ اختلاف‏هایی که موجب ایمان و کفر نبود؛ مثل اختلاف بر سر گفتار پیامبر که دوات و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نگردید، یا اختلاف بر سر اطاعت از اسامه، یا اختلاف در مرگ پیامبر و اختلاف بر سر محلّ دفن پیامبر و نیز اختلاف بر سر محروم‏ساختن حضرت فاطمه از فدک و میراث پدر.
ثانیا: اختلاف در امامت، تنصیص ابابکر برخلافت عمر، شورای عمر و سر کارآمدن عثمان، و نزاع در قتل عثمان و اختلاف در خلافت امام علی(ع) و جنگ جمل و صفین.
ثالثا: اختلاف در احکام شرعی‏ای همچون کلالة و میراث جدّ همراه با برادران و خواهران و... و ادامه این‏گونه اختلاف‏ها و فزونیِ آنها تا اواخر دوران صحابه و ظهور کسانی همچون مَعبد جُهَنی (مقتول پس از سال 80ه.)، غیلان دمشقی و یونس اسواری و دیدگاه آنان در باب قَدر و غیر آن که باعث تشدید اختلاف و تفرقه میان مسلمانان گردید تا جایی که باعث پدیدآمدن فرقه‏های اسلامی و از میان رفتن وحدت ملت اسلام گردید و هفتاد و دو فرقه هلاک‏شونده از فرقه ناجیه جدا گشتند. وی ضمن استناد به حدیث افتراق آن را از معجزات پیامبر اسلام دانسته است. البته بهتر بود به جای استناد به این حدیث، به حدیث متواتر کاغذ و دوات که خود او پیشتر نقل کرده اشاره می‏کرد که بنا به مفاد آن، اگر خلیفه دوم مانع پیامبر نمی‏شد، نوشته او باعث نجات و هدایت همه امّت می‏شد و این همه فرقه پدید نمی‏آمد.
آمدی سپس فرقه‏های هفتاد و سه‏گانه را برشمرده است. از این تعداد، هشت فرقه را فرقه اصلی و بقیه را شاخه‏های فرعیِ این هشت فرقه، یعنی معتزله، شیعه، خوارج، مرجئه، نجّاریّه، جبریّه، مشبّهه و فرقه ناجیه، دانسته است.
______________________________
1 . ر.ک: حسن بن علی السقاف، السلفیّة الوهابیّة؛ افکارها الاساسیة و جذورها التاریخیّة، ص147ـ150.
2 . در مورد این حدیث رک: علی آقانوری، حدیث افتراق، هفت آسمان، همین شماره.
______________________________
نخست معتزله یا اصحاب عدل (به گفته خودشان) یا قدریّه (به گفته مخالفان) که در مجموع بیست فرقه‏اند: واصلیّه، عمرویّه، هذیلّه، نظامیّه، اسواریّه، اسکافیّه، جعفریّه، بشریّه، مرداریّه، هشامیّه، صالحیّه، حابطیّه، حدثّیه، معمّریّه، ثمامیّه، خیاطیّه، جاحظیّه، کعبیّه، جبّائیّه و بهشمیّه.
دومین فرقه بزرگ فرقه شیعه دانسته است. از نظر آمدی شیعه دارای سه فرقه عمده غلات، زیدیه و امامیّه است. غلات نیز، دارای هیجده شاخه فرعی است: سبائیّه، کاملیّه، بیانیّه، مغیریّه، جناحیّه، منصوریّه، خطّابیّه، غرابیّه، ذمیّه، هشامیّه، زراریّه، یونسیّه، شیطانیّه، رزامیّه، مفوّضة، بدائیّه، نصیریّه، اسحاقیّه و اسماعیلیّه. وی علاوه بر اسماعیلیه شش لقب دیگر برای آنان ذکر کرده است: باطنیّه، قرامطة، خرّمیّه، سبعیّه، بابکیّه، محمّره و نیز مراتب دعوت در اسماعیلیه را هشت مرتبه دانسته است.
جارودیّه، سلیمانیّة و بتریّه نیز شاخه‏های زیدی به شمار آمده‏اند. پس از این از امامیّه مطلقه سخن گفته است. از نظر آمدی امامیّه مطلقه کسانی هستند که اولاً قول به حلول در میان آنان نیست، قائل به تنصیص بر امامت و خلافت علی(ع) هستند و صحابه را به جهت ترک بیعت با او تکفیر کرده و تا امامت امام صادق متفق‏القولند، امّا بر سر منصوصٌ‏علیهِ پس از او اختلاف دارند. وی سپس هفت فرقه خوارج را نام برده است:
محکِّمه اُولی، بیهسیّه، ازارقه، نجدات عاذریّه، صفریّه و اباضیّه که خود چهار فرقه‏اند: حفصیه، یزیدیّه، حارثیّه و قائلان به طاعتی که مورد اراده خداوند نیست و فرقه هفتم عجارده که خود ده فرقه فرعی دارد: میمونیّه، حمزیّة، شعیبیّه، حازمیّه، معلومیّه، مجهولیّه، صلتیّه، ثعالبه، که خود دارای چهار شاخه است: اخنسیّه، معبدیّه، شیبانیّه و مکرمیّة. امّا فرقه مرجئه که از نظر آمدی یکی دیگر از فرق بزرگ است دارای پنج فرقه است: یونسیّه، عبیدیّه، غسانیّه، ثوبانیه، ثومنیّه.
یکی دیگر از فرقه‏های اصلی نجاریّه است که شامل سه شاخه برغوثّیه، زعفرانیّه و مستدرکه است. فرقه ششم، فرقه جبریّه است که به جبریّه خالصه و متوسطه تقسیم می‏گردد. پس از این فرقه، از فرقه مشبهّه نام برده شده که از نظر آمدی راه‏های تشبیه، تجسیم و نیز اقوال در این باب در این فرقه متفاوت است. برخی همان مشبهه غلات شیعه، برخی مشبّهه حشویّه و برخی مشبهه کرّامیّه‏اند. و سرانجام فرقه هشتم یا فرقه ناجیه عبارتند از اشاعرة، سلفیان اهل حدیث و اهل سنت و جماعت.
لازم به ذکر است که در این جا صرفا گزارش آرای آمدی به عنوان یکی از بزرگ‏ترینمتکلّمان اشعری مورد نظر بود. تردیدی نیست که بسیاری از آرا و داوری‏های وی محلّ نقد و خدشه است. تقسیم فرق و تعیین فرقه ناجیه خود محل اختلاف اساسی میان ارباب مذاهب اسلامی بوده که دیدگاه‏های متفاوت و متعددی در این زمینه ابراز شده است. نقد این تقسیم‏بندی و دیگر داوری‏های انجام‏شده را به فرصتی دیگر وامی‏گذاریم.
کتابنامه
398. آمدی، سیف‏الدین، ابکار الافکار فی اصول الدّین، تحقیق احمد محمد المهدی، چاپ نخست، دارالکتب والوثائق القومیة، قاهره، 1423ـ2002.
399. آمدی، سیف‏الدین، غایة المرام فی علم الکلام، تحقیق و تقدیم، حسن محمود عبداللطیف، المجلس الاعلی للشؤون الاسلامیة، قاهره، 1391ـ1971.
400. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، طرح نو، چاپ نخست، تهران 1377.
401. ابن‏تیمیّه، احمد، نقض المنطق، تصحیح، محمد حامد الفقی، المکتبة العلمیة، بیروت.
402. تفتازانی، سعدالدّین، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمن عمیره، چاپ اول، نشر الشریف الرّضی، قم، 1370.
403. جرجانی، میرشریف، شرح المواقف، تصحیح محمد بدرالدین النعسانی، چاپ اول، نشر الشریف‏الرّضی، قم، 1412ـ1370.
404. الشافعی، حسن، آلآمدی و آراؤه الکلامیّة، چاپ اول، دارالسّلام، قاهره، 1418 ـ 1998.
405. الشقاف، حسن بن علی، السلفیة الوهّابیّة، چاپ نخست، دارالامام النووی، عمّان، 1423ـ2002.
406. الطوسی، نصیرالدّین، نقد المحصّل، چاپ دوم، دارالاضواء، بیروت، 1405ـ1985.

تبلیغات